منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 637
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 13
:: باردید دیروز : 17
:: بازدید هفته : 496
:: بازدید ماه : 2022
:: بازدید سال : 38536
:: بازدید کلی : 393666
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 8 اسفند 1393

پاسخ یک دلنوشته

روز جمعه بود، بعد از سرکشی به پروژه ساختمانی که در حال احداث بود، به منزل برگشتم. کسی در خانه نبود. دوستم(لب تاب) را زیر بغل گرفتم وکنار متکایی که نزدیک بخاری انتظارم می کشید، نشستم و آرام لب تاب را باز کردم و سراغ دوستان مجازی خودم که این جعبه جادویی بدون اجازه آنها را وارد خانه من نموده بودند رفتم. بعد از جستجو به دلنوشته ای بر خوردم که متاثرم کرد.

آن دلنوشته این بود:

دلم سنگ قبری میخواد در دور ترین نقطه شهر،

بی نشان...

من باشم و گور نمناکم و خدا..

آنگاه صدایش زنم دعوتش کنم برای مراسم دفن خودم،

آرزوهایم

آینده ام ...

ساکت و آرام نگاهش کنم

نه شکایتی نه گلایه ای..

فقط خیره شوم شاید اینبار با دقت نگاهم کند..

سپیدی موهایم،

غم چشماهایم

دست لرزانم

قلب شکسته ام را ببیند..

ببیند که این من،

من نیستم..

من فقط سنگ قبری  می خواهم بی نشان،

بی آنکه نام رضا در آن حک شده باشد

شاید اینبار خدا بی نام و نشان مرا بشناسد و ببیند

(رضا. س)

سلام به رضای عزیز بی رضا

دلنوشته هایت حاکی احساس و تنهائیت بوی غریبی و نجواهایت در کنار باغچه کوچک دلت، گلهای نوشکفته ی تنها بوته رز باغچه ات را از شکفته شدن معیوث می کند.    

ای عزیز:

با این قلب رئوفت وقتی در پشت پنجره خانه ات نشسته بودی و آفتاب، نیمه تنت را گرفته بود، تا سردی قلبت را گرم نماید، چطور آن پر را که از بال پرنده ای که خود را از چنگال بوف رها نموده بود و به طرف حیاط منزلت رقص کنان پایین می آمد، ندیدی!

حق با شماست، انسان وقتی خسته باشه یعنی مرده است، اما نه خسته از کار که کار جوهر زندگی است. نه، خود "زندگی" است. انسان خسته دل مرده است. دل جایگاه بهترین دوست انسان است که از رگ گردن به خودش نزدیکتر است. به همین خاطر است که عشق و مهر و محبت از دل بر می خیزد که شما سر شار از آن صفات عالیه هستید. با این وجود، در شگفتم که چطور هر سحرگاهان، صدای دسته جمعی(کر) گنچشکان را که سرود تسبیح سر می دهند نمی شنوی!

ای عزیز:

برای حرکت در مسیر زندگی به چند عنصر نیاز می باشد، حرکت، عقل، دل و توکل این عناصر بهم وابسته هستند و با داشتن این وسیله های حرکت، مطمئنا انسان به بیراهه نخواهد رفت، این عناصر هر کدام دارای آفتهایی مخصوص بخود هستند. برای اینکه در مسیر حرکت بتوان خود را ازآفتها حفظ کرد باید زرهی بپوشی قوی تا تو را از این آفتها حفظ نماید و نام آن زره،  امید است. به همین مناسبت سه بیت از شعر حافظ را تقدیم می کنم.     

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

          دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

حال  ما در فرقت  جانان  و  ابرام  رقيب

جمله مي‌داند خداي حال گردان غم مخور


:: بازدید از این مطلب : 2987
|
امتیاز مطلب : 460
|
تعداد امتیازدهندگان : 102
|
مجموع امتیاز : 102
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 30 بهمن 1393

رسول مهربانیها

 

وقتی خداوند آدم را آفرید و به این آفرینش" احسن الخالقین" گفت، فرشتگان تعجب نمودند، زیرا در ضمیر فرزندان آدم شقاوت و قصاوت را دیدند، لاکن خداوند یک لحظه آدم  را به حال خود رها ننمود،مانند مادری که لحظه ای از قدمهای کودکش قافل نمی شود. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ» سوره ق آیه 16 (و به يقين ما انسان را آفريديم، و مى‏دانيم آنچه را كه نفس او بدان انديشه مى‏كند [چه چیزی نفس او را وسوسه می‌کند]، و ما بدو از رگ گردنش نزديك‏تريم)‏. ودل آدم را جای خود قرار داد تا انسان به وسق خود عشق را در روح وجسم خود پیوند دهد و این راز فرق انسان و حیوان است، و معرفتی خاص به او عطا کرد که با شناخت عقلی  نمی توان به آن دست یافت. خوبانی را مامور نمود تا رمز عشق ورزیدن را به انسان بیاموزند.  از جمله ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله، عیسی روح الله و بعد از حدود ششصد و بیست سال محمد رسول الله را انتخاب نمود تا دوره آموزش را تکمیل نماید، ودیگر بهانه ای فرزندان آدم نداشته باشند.  کتابی را در حد درک انسان زمینی، از لوح زرین  توسط فرشته ای به نام جبرئیل در سینه محمد(ص) بنام قرآن کریم فرو نهاد. وچه زیبا کتاب آسمانی مسلمانان، دیگر پیامبران مخصوصا پیامبر قوم یهود و نصارا را مورد عزت و احترام قرار داده است. بطوریکه توسط قوم خود مورد بی مهری قرار گرفته اند. و چگونه روشنفکران همین قومها سعی نمودند گفتار و کردار آنان را با احترام درقفسه های کنیسه وکلیساها رها کنند و خود با نظریه پردازی  در نفی آنها بپردازند، و فقط  متکی به استدلالات عقلی باشند ودل را در هوسهای دنیوی زندانی کنند. "مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى"سوره النجم آیه 11 (آنچه را دل دید انکارش نکرد) که نتیجه ای جز به انحراف کشیدن اصل خلقت، عایدی در برنداشت،  وقتی عقل از شناخت صفات خداوند عاجز است، واخلاق و صفات خوب را در سبد فکری جوامع شان نسبی فرض کرده  وزندگی آنها را در دخمه های شیشه ای بسیار زیبا که فقط سه راهرو بیشتر ندارد، (کار، لذت، خواب) سوق دهند. معلوم نیست  این افسار بدستان، انسان را به چه مسلخی می برند.  وآ نزمان نیز همین بود قبل از اینکه ای محمد (ص) تو بیایی. غبار جهل و خرافات بر دوش مردم سنگینی می کرد و انتظار فریادرسی بودند که ملجا آنها باشد.و چنین بود:

آنگاه که متمدنین آنروز عریان بر گرد خانه دوست طواف می کردند، تو با ندای زیبای "اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ"  سوره العلق، آیه 1(بخوان بنام پروردگارت که آفرید) آمدی، آنگاه که روح انسانیت در چنگالهای زخمت گورکنها، همراه غنچه های گل دفن می شدند، تو با فریاد "بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ" سورهالتکویر آیه 9(به کدامین گناه کشته شده است) آمدی،

آنگاه که خدایان گلی منات،  هبل و لات در گنج دلها جای خالق نشته بودند، . آنگاه که تازیانه جهل پشت بردگان را سیاه می کرد و آنگاه که تیر خرافات را بسوی فکر و اندیشه ها هدف قراررداده بودند، تو آمدی. و تو بودی که با سبدهای پر از گل به ملاقات زن یهودی رفته بودی که بر سر مبارکت آشغال می ریخت. وبه فرمان تو بود که کسی جرات نمی کرد به پیروان ادیان دیگر چون نصارا و یهود تعدی کند. تو برای شدت و غمی که بخاطر آنها می خوردی خدا ملامتت می کرد.

و اکنون چنین است، آنهایی که به دروغ خود را پیرو عیسی روح الله و موسی کلیم الله می دانند ناجوانمردانه به شما و پیروانت بیحرمتی و جسارت می کنند.

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

 تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی

(حافظ)


:: بازدید از این مطلب : 4382
|
امتیاز مطلب : 540
|
تعداد امتیازدهندگان : 119
|
مجموع امتیاز : 119
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 25 بهمن 1393

کارتک اخلاص

بیا،  با طناب مهر دلهایمان را بهم بدوزیم.

بیا،  باپای برهنه به سوی کوی عشق سراسیمه قدم نهیم ، وغرور و تکبر ومنیت را در کوره زباله ها بسوزانیم.

بیا، در کوی بیکسان شادی را به ارمغان بریم.

بیا، سازمان را با مهر و محبت ودوستی کک کنیم.

بیا، با مهرو محبت و دوستی، در دیگ فکر و اندیشه مان، خمیر عشق را بسازیم وبا کارتک اخلاص آنرا بر تمام ناهمواریهای قلبمان بمالیم،  تا برای همیشه واژه های عفریت و زشت، غرور و تکبر، دروغ و ریا و غیبت از وجودمان رخت بربندند.

ای عزیز ظرف  زندگی کوچک است وتنها یک بوته از صفات بد و زشت می تواند تمام گل بوته های معطر و رنگارنگ آنرا خشک کند و کم کم تمام صفات بد دیگر را مهمان خود کند، تا چشم بهم زنی جام عمر پر شده و بدون هیج عطر و بویی آنرا بخاک می سپارند. و مطمئن باش خارها با جسم دفن نخواهند شد. آنها بعد از تو هم تا زمانی که یادی داشته باشی همراه نامت هستند و با نام تو، هر انسانی که یادی از تو کند، آزرده می شود.

    بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم                         

    فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

    اگرغم لشکر انگیزد که خون  عاشقان  ریزد                       

    من و ساقی  بهم سازیم و بنیادش بر اندازیم 

                                                                  (حافظ)


:: بازدید از این مطلب : 3117
|
امتیاز مطلب : 414
|
تعداد امتیازدهندگان : 95
|
مجموع امتیاز : 95
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 24 بهمن 1393

باید مشت بود

بیا ای دوست، دست بدست هم دهیم تا در پیچ و خمهای کوچه زندگی سر در گریبان نشویم، برایمان خیلی خوب برنامه ریزی کرده اند تا آه خوشی در گلویمان پایین نرود، درباغچه های زندگی کوچکمان گلی نروید، و شاخسارزندگی سبزمان را با درختان زرد پاییزی عوض کنند،گل خنده را از لبانمان برچینند. باید لحظه ای غفلت نکنیم و هوشیارانه پنجه هایمان را بهم به مهربفشاریم تا عفریتهای سیاه چهره ناامید شود. بیا، بیا، تا آه باشیم، در ته سینه مادرانی که نازدردانه شان در جلو چشمان پرحسرتشان پرپر کردند.

بیا تا اشگ باشیم، زیرپلک بقض در گلو مانده کودکان غزه، عراق و شام که مادر و پدران بی دست و پاهایشان را ازلای خروارها آهن پاره بیرون  آوردند.

بیا تا مشت شویم، آنهم گره کرده واستوار، تا کوبیده شود بر سینه اهریمن.

بیا تا قلم باشیم، تابنگارد برحاشیه تاریخ کربلا،هم صور و شلمچه هم شام وهم عراق را

بیا تا فریاد شویم، تا گوش مدعیان حقوق بشر را کرکنیم، و صدای مظلومیت شکمهای گرسنه کودکان افریقا یی و ضجه کودکان بی دست  فلسطینی وآه مردم افغان و شام را به گوش آنهایی برسانیم، که چند لا دستمال کاغذی  در گوش فرو کرده اند.

بنی   آدم    اعضای     یکدیگرند                   که در آفرینش  زه یک گوهرند

چو  عضوی   بدرد   آورد    روزگار                   دگر  عضوها   را   نماند  قرار

تو کز   محنت    دیگران   بیغمی                 نشاید  که  نامت  نهند آدمی

                                                                                                                               (سعدی)


:: بازدید از این مطلب : 7787
|
امتیاز مطلب : 663
|
تعداد امتیازدهندگان : 147
|
مجموع امتیاز : 147
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 14 بهمن 1393

وفا را از وفادار بیاموز

بعضی واژه ها  وقتی کاربردی می شوند، قانون که مایه افتخار بشر قرن بیستم است در برابرآنها تعظیم میکند. زیرا قانون نتوانسته نه آنها بفهمد و نه آنهارا درک کند.اگرقانون این واژه ها  به کمک خود بگیرد، شاخ و برگ خشک و بی روح قانون گلریزان می شود بطوریکه تمام نظریه پردازان و تئوریسینهای کل تاریخ بشر نتوانسته اند چنین تزیینی از قانون بنمایند.گل واژه هایی که به انسان بودن آدم آبرو می بخشد و از عقل و فهم عاقلان مکتبهای غربی دور وگم شده اند. اگر هم بحث و صحبتی از ارزشها در بعضی علوم نموده اند مخصوصا مدیریت، آنها ارزشها را در تولید به مثابه روغن دانی برای انسان می دانند که به چرخهای ماشین می مالند تا براحتی کارکنند و تولید را بالا ببرند تا جیب صاحبان قدرت وثروت پر مایه شوند. نه برای ارزش دادن به خود انسان.

امشب می خواهم از انسانی بنویسم که به کل بشریت از ازل تا ابد آبرو بخشیده است.

 ای عزیز،اگر توانستی به سئوالهای زیر پاسخ دهی  او را حتما خواهی شناخت.

ای پدر می دانی او فرزند کیست؟

پدرش کسی بود، که وقتی چاهی به آب می انداخت هنوز تن خیسش را به بالای چاه نرسانیده چاه را به فقرا وقف می کرد.

 شناختی؟  بازهم میگم: وقتی در کوچه ها گذر میکرد اگر بچه یتیم گریانی را می دید با او بازی میکرد و حتی درعین خلافت چندین کشور امروزی، کودک را به پشت خود کول می کرد تا خنده به لبانش بازگردد.  بازهم بگم.  باشه، او دشمن خدا را بخاطر کینه نمیکشت.  بطوریکه  دشمن ذبون وقتیکه در زیر پاهایش به خاک مالیده بود،  آب دهن روی چهره اش انداخت بخاطر غلبه بر خشم از روی بدن ذلیل دشمن بلند می شودو ذکر الله می گویید تا خشمش فروکش کند و فقط بخاطر رضای خدا  او را  بکشد.

ای مادر می دانی او کیست.؟

 او فرزند زنی است که هم مادر بود و هم زن بابا، هم خود فرزند داشت و هم فرزندان  شوهرش، وقتی چهار فرزند خودش همراه فرزندان شوهرش به مسافرت رفته بودند آنهم چه مسافرتی، سفری شوم در میان قومی کر و کور در مقابل حقیقت و عدالت . او در  جاده ورودی شهرش هر روز با آرزوهایی می نشست و احوال مسافرینش را از مسافران می پرسید، میدانی اول سراغ کدام فرزند را می گرفت؟ بچه های خودش؟ خیر او با چشمی گریان سراغ بچه های شوهرش را می گرفت. وای بر این همه ایثار

مادران پاک در دامن خود فرزندانی میپرورند و تربیت می کنند که چون نوری جلودار تمام جوانمردان عالم می درخشند. و با تمام معانی عطرگلهای روحبخش زندگی را چون مهربانی و عشق و وفاداری  به باغ بی بوی زندگی بشریت عطا می بخشند.

ای مدیر و مسئول توهم آیا او را شناختی؟ اگر نشناختی راهنمایت می کنم، پدر او کسی بود که وقتی در محیط کارش غیر از روابط کاری جلسه ای داشت از چراغ محل خدمتش استفاده نمی کرد آنرا خاموش می کرد و چراغ شخصی خودش را روشن می کرد. تعجب نکن واقعیت دارد. نشناختی؟ بازهم می گویم:  او به مدیران زیر دستش سفارش میکرد پای سفره های رنگین اهل نفوذ ننشینند، تا وامدار آنها نشوند.

ای عزیز

 اگر الفبای مدیریت را در گذر زندگی پر درد و رنج او؛ مسئولین یاد می گرفتتند،  شاهد این همه پرونده اختلاس در حکومت اسلامی و در دادگاهها نبودیم که حق هزاران نفر را چند نفر امویه صفت به غارت ببرند.

 یک راهنمایی دیگر برای کلیه عزیزان میکنم.

او کسی است که به کلیه واژه های سبز آذین به مردان و زنان پاک کره خاکی همچون، وفا، عشق، مهر، محبت، دلدادگی، ایثار، شجاعت، شهامت،صداقت اخلاص، معرفت  معنا بخشید و خود زینت بخش صفات عالی بود.

لقبهایش: ابوالقربه(پدر مشک)، علمدار، سقا، سپهدار، بابوالحوائج، طیار است.


:: بازدید از این مطلب : 3490
|
امتیاز مطلب : 387
|
تعداد امتیازدهندگان : 85
|
مجموع امتیاز : 85
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 11 آبان 1393

درخلوت خود بودم و دفترچه ای که درآن عکس شهدا را چسبیده بودند نگاه می کردم در کنار عکس نوجوان شهید بسیجی، کلاهی به زمین افتاده بود، که در آن دو سوراخ داشت. تازه از کنار بچه های همسالش که در کوچه با یک توب پلاستیکی بازی می کردند، رد شده بودم. یک نوع داوری بدهکارانه در ذهنم بوجود آمد، تو کجا، من کجا، نگاه به عکست نیز پیام دارد، آنچه که من و امثال منوتا ته دل می سوزاند پیام سرخت بود، روی گونی سنگری که به آن تکیه داده بودی وآن کلاهی که دو سوراخ داشت. درشرق و غرب و جنوب کشورم صاحبان همان گلوله ایکه دو سوراخ در کلاهت گذاشت با ساخت فرقه ها با رنگ و بوی به ظاهر اسلامی به جان مسلمانانی افتاده اند که پیامت را شنیده و به آن لبیک گفته اند:«هیهات من ا لذله» و تو در آنزمان چه کردی! ای خوب تر از خوبان، تو با آن تن نحیفت وبا آن سن کمت که می بایست سرگرم بازیهای بچگی ات باشی چطور اسلحه را دردستان کوچکت و نارنجک را لای انگشتان ظریفت می گرفتی و بسوی نامحرمان پرتاب می کردی، درسی به من و امثال من پرمدعا دادی که سالهای متمادی در لابلای کتابها نتوانستیم بیاموزیم.

جای پای برهنه ات با قدمهای استوارت را در رملهای جنوب و روی تپه های بازی درازو ماسه های شلمچه شناختم  وتیرکمان خونینت را در«الشجاعیه والجبالیه »غزه دیدم.

ومن حالا افسوس می خورم که بزرگان قوم‏«فرهنگی» چطوردوستانت را رها نموده اند تا به سادگی در دام آنهایی بیافتند که گلوله هایش کلاهت را سوراخ نمودند.ونتوانستند پیام تو را به گوش دوستانت برسانند،کوتاهی تنها ازمسئولین فرهنگی نیست برمن نسل اول انقلاب نیز هست که نتوانستیم به خوبی پیام تو را که بر دوشمان گذاشته ای به دوستان هم سالت برسانیم واین نافرمانی چنان برروحمان اثر گذاشته که دربرابرعکستان نیز خجالت می کشیم، آیا به همین خاطرنیست که تعدادی از آنها گرفتارابتذالگری فیلمهای ماهواره ای وتعدادی جوان دلپاک در کوچه های پر پیچ و خم فرقه ها!  سرگردان و سر کارند.

من شریعت را در چشمان تیز بینت دیدم وطریقت را در بازوان ستبرت وحقیقت را در لای انگشانت که به  نارنجک چسبیده بود، آنچه را که در لای خروارها کتاب این لافزنها دروغین ندیدم.

 


:: بازدید از این مطلب : 7983
|
امتیاز مطلب : 647
|
تعداد امتیازدهندگان : 145
|
مجموع امتیاز : 145
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 1 فروردين 1393
مرسوم است که در ابتدای هر سال نامی برای آن انتخاب می‌شود. نامی که به نوعی نشانه و راهنمای ورود و طی طریق در سال جدید است. اما در پایان سال نیز می‌توان با توجه به آنچه در آن سال آموخته‌ایم برای آن نامی انتخاب کرد. سال 1397 با تمام فراز و نشیب‌هایش آخرین روزها و ساعات خود را طی می‌کند و مروری بر رخدادهای تلخ و شیرین و ملس آن از منظرهای گوناگون، می‌تواند برای هرکس نتیجه و تجربه‌ای به دنبال داشته باشد. از منظر سیاسی سالی که گذشت را می‌توان سال «غروب توهم امید به غرب» نامید. به نظر می‌رسد این نام به دلایلی که در ادامه می‌خوانید برای سالی که گذشت، بی‌مسما نباشد. انصاف آن است که این دستآورد حاصل حرکت حکیمانه رهبر معظم انقلاب و مدیریت الهی رخدادهای سال 1397 است.
و اما، محاسبه آنچه در سال 97 گذشته، برای ورود پرانگیزه و قوی به سال آینده، ضرورتی انکارناپذیر است. این محاسبه به عدم تکرار ‌اشتباهات، برطرف کردن نقاط ضعف و تقویت نقاط روشن و مثبت، کمک فراوانی می‌کند. سالی که گذشت را در حالی شروع کردیم که اغلب مسئولان کشور دچار نوعی سردرگمی استراتژیک بودند. این سردرگمی بیش از هر چیز ناشی از آن بود که منتظر بودند تا ببینند آمریکا با برجام چه می‌کند. رئیس‌جمهور آمریکا اوایل سال بطور رسمی از توافق هسته‌ای خارج شد و این در حالی بود که نه دولت وی و نه دولت پیشین این کشور –که برجام حاصل مذاکره و توافق با آن بود- پایبندی عملی به تعهدات خود نداشتند. الاغ‌ها (حزب دموکرات آمریکا) فقط ظاهر ماجرا را حفظ کرده و به موازات آن زیربنای تحریم‌های جدید را فراهم می‌کردند و فیل‌ها (جمهوریخواهان) نیازی به این حفظ ظاهر هم ندیدند و بر بستر فراهم شده از پیش، سنگ روی سنگ گذاشتند. 
خروج آمریکا از برجام به تلاطمی که از ماه‌ها پیش در بازار ارز ایجاد شده بود دامن زد و البته این اثر بیش از آنکه واقعی و ناظر به واقعیت‌های اقتصادی باشد، ناشی از آثار روانی و صد البته سیاست‌های غلط ارزی دولت بود. پیش از خروج آمریکا، دولت نرخ ارز را 4200 تومان اعلام کرده و در تصمیمی عجیب و بی‌منطق از اختصاص ارز به تمام کالاهای وارداتی خبر داد. این نرخ و نحوه تخصیص غلط آن، نه تنها کمکی به مهار بازار نکرد بلکه رانت‌خواران و فرصت‌طلبان را بیش از پیش برای چاپیدن بیت‌المال و خالی کردن جیب مردم، حریص کرد. وقتی ارز با نرخ ثابت دولتی و به همه کالاهای وارداتی- از خاک زیر پای گربه گرفته تا غذای سگ!- اختصاص یابد، به‌طور طبیعی و منطقی هرچه قیمت آن در بازار آزاد افزایش یابد، به نفع دریافت‌کننده است و به آن دامن می‌زند. این سیاست مخرب تا جایی پیش رفت که 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی به باد رفت، چنان‌که برخی ارز دولتی دریافت کردند و اساساً کالایی را وارد نکردند، یا کالایی وارد شد که هیچ ضرورت و فوریتی نداشت و یا آنکه کالای وارد شده به‌جای آنکه با قیمت ارز دولتی در بازار توزیع شود، با قیمت ارز بازار آزاد به دست مصرف‌کننده رسید. 
به این ترتیب دلار 4200 تومانی به بزرگ‌ترین معما و رانت اقتصادی کشور تبدیل شد و عجیب‌تر آنکه هیچ‌کس از مقامات دولتی حاضر به پذیرش مسئولیت آن نشد و توپ را به زمین این و آن حواله دادند. این رانت بزرگ به‌علاوه ‌برخی سودجویی‌های کلان و اخلال در نظام اقتصادی کشور که به حق می‌توان آن را تروریسم اقتصادی نامید، منجر به راه افتادن موجی جدی و تازه از برخورد قضایی با این اخلالگران شد. قوه قضائیه با اجازه‌ای که از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد، دادگاه‌های ویژه‌ای را در این مورد تشکیل داد که قاطعیت، سرعت عمل و علنی بودن، مهم‌ترین ویژگی‌های آن بود. ورود جدی و قاطعانه دستگاه قضایی به صحنه برخورد با تروریست‌های اقتصادی، با استقبال افکار عمومی مواجه شد و اعدام چند تن از دانه‌درشت‌ها، حاوی این هشدار مهم به مفسدان اقتصادی بود که پایان راه اخلال در نظام اقتصادی کشور و چپاول بیت‌المال چوبه دار است و نظام در این زمینه قاطعیت دارد. تشکیل پرونده و دادگاه برای برخی از منسوبین به مسئولان کشور نیز نشان داد، در برخورد با مفاسد اقتصادی «ملاحظه این و آن» نخواهد شد و حاشیه امن و خط قرمزی در این میان وجود ندارد.
به موازات این ماجرا در صحنه دیپلماتیک پس از خروج آمریکا از برجام، دولت اعلام کرد که مدتی اندک منتظر می‌ماند تا اروپا منافع اقتصادی ایران در برجام را تضمین کند. انتظاری که از اساس نسبتی با واقعیت نداشت و اروپا نه توان برآورده کردن چنین انتظاری را داشت و مهم‌تر از آن، اراده‌ای نیز در این زمینه نداشت. چند هفته، تبدیل به چند ماه شد و اروپایی که وعده راه‌اندازی ساز و کار مالی ویژه موسوم به SPV را برای مقابله با تحریم آمریکا علیه شرکت‌های خود که با ایران کار می‌کنند، داده بود هر روز بهانه‌ای می‌آورد و از وعده نسیه خود، چیزی می‌کاست. اروپا گام به گام از وعده‌های خود عقب نشست و در نهایت پس از تاخیری طولانی، به اینستکس رسید. ساز و کاری که نه تعهدی برای خرید نفت از ایران دارد، نه با تحریم آمریکا مواجهه‌ای می‌کند و نه پوشش‌دهنده هر نوع کالایی است. این ساز و کار معیوب و ناقص و «تقریباً هیچ» که چندی پیش از آن سخن به میان آمد، حرف و ایده‌ای روی کاغذ است و عراقچی معاون وزیر خارجه کشورمان که به‌طور منطقی باید آگاه‌ترین فرد نسبت به آن باشد، می‌گوید چیزی از نحوه عملکرد آن نمی‌داند! نکته جالب و قابل تامل‌تر آنکه اروپایی‌ها همین هیچ را نیز مشروط کرده و می‌گویند اگر می‌خواهید اجرایی شود باید به الزامات FATF تن دهید. مردم اولین دسته‌ای بودند که نتیجه بدعهدی آمریکا و گربه‌رقصانی اروپا را به عینه می‌دیدند و هرچه باید از آن فرا می‌گرفتند، گرفتند، آبی از چشم آبی‌ها گرم نمی‌شود و روی دیوار آنها نمی‌توان یادگاری نوشت. رسانه‌ها و چهره‌های سیاسی که تا چندی پیش سعی می‌کردند خود را در پیروزی و دستاورد (کدام پیروزی و دستاورد؟!) سهیم نشان دهند، بی‌سر و صدا از کنار 23 تیر (روز حصول توافق هسته‌ای) و 26 دی (روز اجرای برجام که قرار بود تحریم‌ها بالمره لغو شود) گذشتند و صدایش را درنیاوردند. نه خانی آمده و نه خانی رفته است!
کم‌کم از سوی متولیان برجام و مسئولان دولتی و دستگاه دیپلماسی نیز حرف‌هایی شنیده شد که تا پیش از این چندان مسبوق به سابقه نبود و در مواردی جالب توجه و همراه با رگه‌هایی از طنز نیز بود. حرف‌هایی مانند سخنان دیروز جناب صالحی رئیس ‌سازمان انرژی اتمی که گفته است؛ «طول کشید تا خیلی‌ها باور کنند آمریکا دشمن ماست، ولی الان همه باور کرده‌اند آمریکا دشمن ماست و از موافق و مخالف و از انقلابی و ضدانقلابی موافق هستند کار دولت آمریکا، ظالمانه است. این دستاورد بزرگی است.» و یا جناب آقای روحانی رئیس‌جمهور کشورمان که دیروز گفت؛ «دشمن اصلی را از یاد نبریم، دیشب هم در سخنرانی گفتم هرچه لعنت دارید بر کسی لعنت کنید که این شرایط را برای کشور به‌وجود آورد؛ آمریکا، صهیونیسم و ارتجاع منطقه ‌این شرایط را برای کشور به‌وجود آوردند.»
چنین موضع‌گیری‌هایی از سوی دولتمردانی که زمانی ساز برجام 2 و 3 را می‌زدند، جای تقدیر و البته شکر دارد. این موضع‌گیری‌ها در کنار برخی اقدامات و دستاوردهای عملی، نشان داد اگر دل را به نقاط روشن واقعی بسپریم، گشایش و موفقیت تضمین شده است. چند روز پیش رئیس‌جمهور در سفر به استان بوشهر، 4 فاز جدید از پارس جنوبی را افتتاح کرد. پروژه‌های بزرگ و پیچیده که به دست متخصصان توانمند داخلی در قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) به نتیجه رسید و به قول فرمانده آن نشانه و نماد شکست مفتضحانه تحریم‌های آمریکاست. بله! تحریم مشکل‌زا و خسارت‌بار است اما دیوار تحریم را ذهن خلاق و پتک تلاش فرو می‌ریزد نه پشت میز مذاکره و دادن امتیاز و پرت کردن خودکار!
سفر اخیر آقای روحانی به عراق و دستاوردهای آن، نمود دیگری از ظرفیت‌های عظیمی است که با کمترین هزینه پیش روی کشور است و صرفاً باید با پیگیری مداوم و مدبرانه آنها را عملیاتی کرد. روابط و تبادلات تجاری ایران و عراق در حال حاضر 12میلیارد دلار است و با مقداری تلاش و پیگیری در سطح نهادهای اقتصادی و دیپلماتیک می‌توان آن را به راحتی به 20 میلیارد دلار رساند. فقط همین یک مورد را مقایسه کنید با مراودات اقتصادی کشورمان با اروپایی‌ها که با کوچک‌ترین تهدید آمریکا، شرکت‌هایشان صحنه را خالی کردند و رفتند و از آن همه وعده و وعید چیزی جز چند عکس یادگاری باقی نماند. 
عبور از توهم امید به غرب و پایان یافتن این سراب واهی در سطح عمومی و مسئولان جامعه، فرآیندی زمان‌بر و البته با هزینه بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی از سال‌ها پیش و حتی از ابتدای آغاز مذاکرات هسته‌ای بارها و بارها هشدار داده بودند که توقع رفع مشکلات اقتصادی با ابزار مذاکره و توافق، توقعی غیرواقعی و امیدی واهی است. هشدارهایی که در شلوغی و هیاهوی خوش خیالان، کمتر به گوش رسید و به آن دقت شد؛
- برنامه‌های اقتصادی براساس و با فرض ماندن تحریمها بایستی برنامه‌ریزی بشود و تعقیب بشود و تحقّق پیدا بکند. فرض کنیم که این تحریمها ذرّه‌ای و سرِ سوزنی کم نخواهد شد؛ که حالا خود آنها هم همین را می‌گویند. آنها هم می‌گویند که تحریمها دست نخواهد خورد، حتّی از حالا شروع کردند که اگر در زمینه‌ هسته‌ای هم به توافق برسیم، معنای آن این نیست که همه تحریم‌ها برداشته خواهد شد؛ هنوز چیزهای دیگری هم هست؛ این همان حرفی است که ما همیشه می‌گفتیم. من بارها در همین جلسه و جلسات گوناگون دیگر عرض کرده‌ام که [موضوع] هسته‌ای بهانه است؛ مسئله‌ هسته‌ای هم نباشد، یک بهانه‌ دیگری می‌آورند...بنابراین، علاج مسئله‌ تحریم، عبارت است از همین اقتصاد مقاومتی. (16 تیر 1393 – دیدار مسئولان نظام)

- کار اساسى این است که کارى کنید که کشور از اَخم دشمن ضربه نبیند، از تحریم دشمن لطمه نخورد؛ و راه‌هایى هست، کارهایى هست که می‌شود کرد؛ بعضى را هم کرده‌اند و موفّق بوده است و جواب داده است؛ می‌شود کارهایى کرد؛ می‌شود این حربه را از دست دشمن گرفت، والّا اگر چنانچه چشم ما به دست دشمن باشد که «آقا، اگر این‌کار را نکردى تحریم باقى می‌ماند» [فایده‌اى ندارد]؛ کمااینکه آمریکایى‌ها با کمال وقاحت دارند می‌گویند «اگر در قضیّه‌ هسته‌اى ایران کوتاه هم بیاید، تحریمها یکجا و همه برداشته نخواهد شد»، این را صریح دارند می‌گویند. این نشان‌دهنده‌ این است که به این دشمن نمی‌شود اطمینان کرد نمی‌شود اعتماد کرد. من با مذاکره کردن مخالف نیستم؛ مذاکره کنند؛ تا هروقت می‌خواهند مذاکره کنند! من معتقدم باید دل را به نقطه‌هاى امیدبخش حقیقى سپرد، نه به نقطه‌هاى خیالى، آنچه لازم است این است. (17 دی 1393 – دیدار مردم قم)
- رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همه‌‌جانبه‌ اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد. امید است که مراقبت شود که این مقصود با جدّیّت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملّی توجّه ویژه صورت گیرد و نیز مراقبت فرمایید که وضعیّت پس از برداشته شدن تحریمها، به واردات بی‌رویّه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جدّاً پرهیز شود. (29 مهر 1394 - نامه به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام)
- در سال‌های اخیر، این درس گرفته شد که گره زدن حل مسائل کشور به‌خصوص مسائل اقتصادی به برجام و خارج از کشور، یک خطای بزرگ است. هنگامی که ما مسائل اقتصادی و کسب‌وکار را به برجام گره می‌زنیم، نتیجه این می‌شود که صاحبان کار و سرمایه چند ماه منتظر امضا شدن یا نشدن برجام می‌مانند و بعد از آن هم منتظر اجرا شدن و یا اجرا نشدن آن هستند و سپس نیز منتظر اینکه آیا آمریکا در برجام می‌ماند یا نمی‌ماند و در نهایت دستگاه فعال اقتصادی کشور همیشه معطل خارجی‌ها است. (3 خرداد 1397- دیدار مسئولان نظام)
- اقتصاد کشور را از راه «برجام اروپایی» نمی‌توان درست کرد. برجام اروپایی البته مسئله‌ای است اما قرائن فراوان از جمله انصراف و تردید شرکت‌های بزرگ اروپایی و نیز سخنان مسئولان سه کشور اروپایی نشان می‌دهد اقتصاد کشور را از راه برجام اروپایی نمی‌توان به جلو برد... ورود 100 میلیارد دلار به کشور پس از انعقاد برجام تصوری باطل بود که متأسفانه برخی این تصور واهی را به مردم هم منتقل کردند. (3 خرداد 1397- دیدار مسئولان نظام)
- سپردن کارها به خارجی‌ها با توجه به بدقولی‌های آنها باید فقط در حد اضطرار باشد و فقط وقتی از امکانات داخلی مأیوس شدیم سراغ دیگران برویم. (2 خرداد 1397- دیدار مسئولان نظام)
- کار را در محدوده‌ مقدورات کشور با جدّیّت دنبال بکنید؛ منتظر این و آن نباشید. ما یک روز مشکل اقتصادی کشور را موکول کردیم به برجام، [امّا] برجام نتوانست مشکل اقتصادی کشور ما را برطرف کند و به ما کمک قابل توجّهی بکند؛ و نتیجه این شد که مردم نسبت به برجام شرطی شدند، که وقتی آن بابا (ترامپ) می‌خواهد از برجام خارج بشود، تا مدّتی که او می‌گوید خارج می‌شوم، ما همین‌طور دچار تلاطم در بازار خواهیم بود؛ ما شرطی شده‌ایم دیگر، مردم را ما شرطی کرده‌ایم. حالا هم «بسته‌ اروپایی»؛ مردم را درباره‌ بسته‌ اروپایی شرطی نکنید. (تیر 1397 – دیدار اعضای هیئت دولت)
اینها تنها چند نمونه از موارد متعدد هشدارهای رهبر انقلاب به مسئولان کشور در زمینه توهم امید به حل مشکلات با مذاکره و امتیازدهی و توافق با غرب است. بهرحال و با تمام هزینه‌هایش امروز بجایی رسیده ایم که مردم و اغلب مسئولان فهمیده اند، برای حل مشکلات اقتصادی کشور دستی از غرب برون نمی‌آید و کاری نمی‌کند و این خودمان‌ هستیم که باید دست بر زانو زده و کمر همت ببندیم. 
اما سال 1397 فقط سال تجارب پرهزینه نبود و سال پیروزی‌ها و دستاوردهای بزرگ نیز بود. سالی که نقشه‌های آمریکا و متحدان و مزدورانش برای منطقه، با مجاهدت و از خودگذشتگی مجاهدان راه حق که دل از دنیا و مافیها بریده اند، با شکست مواجه شد. نحوه سفر ترامپ و آقای روحانی به عراق ویترین این وضعیت است. ترامپ به اذعان خود علیرغم صرف هزینه 7 تریلیون دلاری در منطقه باید در تاریکی و با ترس و لرز و مخفیانه وارد عراق شود و رئیس‌جمهور ایران در روشنایی روز و با عزت و احترام و استقبال گرم مسئولان ارشد کشور همسایه. 
دشمن امید و آرزو داشت که انقلاب اسلامی چهلمین سال پیروزی خود را نبیند اما به کوری چشم آنان، مردم جشن چهلمین سال پیروزی را باشکوه‌تر از همیشه برگزار کردند و راهپیمایی 22 بهمن دشنه‌ای در چشم و دل دشمن شد که شدت درد آن را از عربده‌هایی که می‌کشند، می‌توان حدس زد. پیام راهبردی «گام دوم» رهبر انقلاب که به مثابه یک نقشه راه برای چهل سال دوم انقلاب منتشر شد، حاوی جامع‌ترین و دقیق‌ترین تحلیل و نگاه به راه طی شده و در همین حال واقع بینانه‌ترین و آرمانی‌ترین چشم انداز در مسیر پیش روست. یکی از محورها و برجسته‌ترین نکات این پیام، تاکید مکرر رهبر انقلاب بر لزوم پایان توهم امید به غرب و پراکندن امید واقعی در جامعه است؛ «جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه‌ راه‌حل‌ها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند که «مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه‌حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه زدن بر پنجه‌ گرگ است» خطایی نابخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط، هرچند گاه از زبان و قلم برخی غفلت‌زدگان داخلی صادر می‌شود، امّا منشأ آن، کانونهای فکر و توطئه‌ خارجی است که با صد زبان به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی داخلی القاء می‌شود.»
بقول مولوی؛
 آنچه تو گنجش توهم می‌کنی
زان توهم گنج را گم می‌کنی
و اما در پایان سالی که گذشت و در طلیعه سال جدید، درود و سلام ملت ایران بر شهدایی که در این سال خون پاک خویش را در چهار گوشه این سرزمین پهناور نثار کردند تا ما و شما در امنیت و آرامش به استقبال بهار برویم. یا مقلب القلوب و الابصار...
 
 

:: بازدید از این مطلب : 426
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

صفحه قبل 1 ... 17 18 19 20 21 ... 22 صفحه بعد

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید