منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 637
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 58
:: باردید دیروز : 20
:: بازدید هفته : 80
:: بازدید ماه : 707
:: بازدید سال : 39266
:: بازدید کلی : 394396
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 12 اسفند 1401

 



:: بازدید از این مطلب : 348
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 9 اسفند 1401

حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- وزارت خارجه آلمان در اعتراض به حکم اعدام «جمشید شارمهد»، سرکرده گروه تروریستی «تندر»، کاردار ایران در برلین را احضار و دو کارمند سفارت ایران را اخراج کرده است! جمشید شارمهد که به ارتکاب چند اقدام تروریستی و قتل عام ده‌ها نفر اعتراف کرده و علاوه‌بر اعترافات صریح نامبرده، اسناد این جنایات نیز در دست است‌ و تابعیت دوگانه آلمانی دارد.

فقط بخشی از اقدامات وحشیانه این تروریست عبارتند از:

بمب گذاری در حسینیه شیراز که شهادت ۱۴ نفر از عزاداران حسینی‌(ع) و مجروح شدن ۳۰۰ نفر دیگر را در پی داشت.

بمب گذاری در سد سیوند شیراز و طراحی ترور مسئول این پروژه.

بمب گذاری و انفجار کفشداری حرم مطهر امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه.

به آتش کشیدن هتل جهان تهران در حالی که مشغول ساخت و تهیه بمب بود.

• ارتباط مستقیم و ضبط شده با ۹ افسر اطلاعاتی سازمان جاسوسی آمریکا CIA.

اجرای ۵ عملیات تروریستی در نقاط مختلف کشور.

طراحی ۲۳ عملیات تروریستی که با دستگیری او ناکام ماند.

و ...

 

حمایت فاشیستی از گروهک تروریستی

۲- دادگاه رسیدگی به جنایات این جرثومه فساد و تباهی در ۷ جلسه با حضور این تروریست وحشی و وکیل مدافع او و شاکیان و خانواده شهدایی که توسط او به شهادت رسیده بودند و به ریاست قاضی صلواتی برگزار شده و متهم به تمامی جنایاتی که مرتکب شده بود اعتراف کرده است، ضمن آن که ده‌ها سند غیرقابل انکار نیز از ارتکاب جنایات یاد شده حکایت می‌کرد که در دادگاه ارائه شده است.

۳- با توجه به موارد یاد شده کمترین تردیدی باقی نمی‌ماند که جمشید شارمهد، از سوی دولت آلمان مأموریت انجام عملیات تروریستی را بر عهده داشته است و اقدام وزارت خارجه آلمان در احضار کاردار ایران و اخراج دو کارمند سفارت جمهوری اسلامی ایران از نوع عملیات فریب و «‌فرار به جلو» برای پاک کردن ردپای دولت آلمان در این عملیات تروریستی بوده است.

چرا که در عرف شناخته شده دیپلماتیک، وقتی یکی از اتباع دولت خارجی مرتکب جنایتی می‌شود، دولت متبوع وی (شارمهد تابعیت دوگانه آلمانی داشته است اگرچه ایران تابعیت دوگانه را قانونی نمی‌داند)، تلاش می‌کند تا پای خود را از ماجرا بیرون بکشد ولی دولت آلمان علی‌رغم تمامی اسنادی که از وقوع جنایات فراوان این تروریست حکایت می‌کند، دست پیش را گرفته و با فرار به جلو سعی دارد، اصل ماجرا را انکار کند! چرا؟! بخوانید!

۴- جمشید شارمهد تابعیت دوگانه ایرانی- آلمانی داشته است و در ایران تحت نظارت سفارت آلمان بوده و از طریق سفارت آلمان با افسر آژانس اطلاعاتی آلمان (Bundes nachrichten dienst (BND در تماس بوده است.

حال چگونه می‌توان باور کرد که دولت آلمان و آژانس اطلاعاتی و جاسوسی این کشور (BND) از اقدامات تروریستی وی بی‌اطلاع بوده باشد؟! اسناد یاد شده نشان می‌دهند که دولت آلمان نگران اطلاعاتی است که جمشید شارمهد در اختیار مراکز اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران گذاشته و نقش سفارت آلمان در ترورها و سرپُل‌ها را لو داده است.

دقیقاً همان نگرانی و اضطرابی که دولت انگلیس بعد از لو رفتن اطلاعات سّری خود از سوی علیرضا اکبری با آن روبه‌رو شده بود.

۵- آلمان با احضار کاردار و اخراج دو کارمند سفارت ایران درپی فرار از مسئولیتی است که در جنایات جمشید شارمهد داشته است.

با این توضیح که دولت آلمان از این طریق می‌کوشد واکنش ایران به جنایات هولناک سرویس اطلاعاتی آلمان را در حد «‌مقابله به مثل‌» یعنی احضار سفیر آلمان و اخراج دو کارمند سفارت این کشور محدود کرده و تنزل بدهد و ایران را از محاکمه سفیر آلمان و شکایت از آلمان به دادگاه بین‌المللی منصرف کند!

۶- انتظار آن است که جمهوری اسلامی ایران و مخصوصاً سرویس‌های اطلاعاتی کشورمان در این طرح فریب گرفتار نشوند و برای مقابله با جنایات دولت آلمان به اخراج دو کارمند سفارت آن کشور بسنده نکنند.

پای خون پاک ده‌ها شهید و صدها مجروح در میان است. ایران می‌تواند و باید در اولین گام، اعضای سفارت آلمان را ممنوع الخروج کند و افسر اطلاعاتی مستقر در سفارت آلمان را که رابط جمشید شارمهد با (BND‌) بوده و هویت او از سوی شارمهد افشا شده به دادگاه احضار و محاکمه کند و گام بعدی باید شکایت از دولت آلمان به دیوان کیفری بین‌المللی (International Criminal Court‌) به جرم اعزام تروریست و قتل عام مردم مظلوم کشورمان باشد.

پدر شهیدان عرفان و علیرضا انتظامی از لحظه انفجار حسینیه رهپویان وصال شیراز در سال ۸۷ میگوید.

لحظه ای که کودکان ۴ و ۱۰ ساله اش در اثر بمبگذاری، قطعه قطعه میشوند و ناگهان پدر دست و پای قطع شده کودکانش را در برابر خود می بیند، آن هم در شرایطی که مادر این دو کودک در بیرون حسینیه منتظر دو پسرش است...

بخش کوچکی از جنایت به اسم جمشید شارمهد عضو انجمن پادشاهی ایران که به اعدام محکوم شد و حالا ضدانقلاب ها میخواهند با بازیهای حقوق بشری مانع اعدامش شوند...

 


:: بازدید از این مطلب : 356
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 4 اسفند 1401

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، صبح امروز در دیدار در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، با اشاره به تبلیغات مستمر غربی‌ها از ابتدای پیروزی انقلاب تا به امروز مبنی بر رو به زوال بودن جمهوری اسلامی، فرمودند: بعد از رحلت امام(ره) در سال ۶۹ یک اعلامیه‌ای دادند بعضی از موجّهین، آدم‌های موجّهی بین آن‌ها بودند، چهره‌های معروف نظام و موجّه، سابقه‌ کاری هم در نظام داشتند، اعلامیه دادند که ملک و ملت در لبه‌ پرتگاه ویرانی و نابودی است. کی؟ سال ۶۹. یعنی همین روزها است که خلاصه تمام بشود.

ایشان در ادامه فرمودند: در سال ۸۱ هم یک عده از نمایندگان مجلس نامه نوشتند به بنده، یک نامه‌ واقعاً غیر منصفانه‌ای بود، خیلی غیرمنصفانه بود. یک چیزهایی را گفتند، یک سؤال‌هایی از ما کردند که جوابش را خودشان باید می‌دادند چون هم مجلس دست خودشان بود، هم دولت دست خودشان بود، باید آن‌ها جواب می‌دادند، از من سئوال کرده بودند. آن وقت آن نامه مضمونش این بود که خلاصه باید تسلیم بشوید و الّا کارتان تمام است. مال سال ۸۱ است. تسلیم نشدیم، ایستادیم و ان‌شاءاللّه باز هم خواهیم ایستاد.

اشاره تاریخی رهبر انقلاب در این سخنرانی، به دو نامه‌ای است که در زمان انتشار خود در مطبوعات آن زمان پخش شد و حتی در خارج کشور نیز بازتاب داشت.

نامه ۹۰ امضایی نهضت آزادی: ملک و ملت به لبه پرتگاه رسیده است!

نامه اولی که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند، نامه ۹۰ امضایی است که در اردیبهشت سال ۶۹ از سوی برخی فعالان نهضت آزادی و چهره‌های اپوزیسیون به نام جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران نوشته شد. این نامه تفصیلی در ۴ بند «اقتصادی و اجتماعی و زندگی»، «آزادی، امنیت و از نظر معنوی و مدیریت»، «استقلال، بقا و بازنگری کشور» و «روابط جهانی و سیاست خارجی» منتشر شد تا اوضاع کشور را به چالش و نقد بکشند.

در این نامه خطاب به هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور وقت، در هر ۴ بند ضمن سیاه‌نمایی نوشته شده بود: «اکنون کشور عزیز ما در بن‌بست و بحرانی از سختی و ناخشنودی و نابسامانی دست و پا می‌زند. علی‌رغم وعده‌های به مستضعفین و شعارهای پر طنین، طبقات محروم جامعه محرومتر و زیادتر شده‌اند. در چنگال گرانی و گره‌های زندگی گرفتارتر و از آینده خود مأیوس‌تر، ملک و ملت به لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است!»

برخی امضاکنندگان این نامه همچون مهدی بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی و علی‌اکبر معین‌فر در ابتدای انقلاب مسئولیت داشتند و عضو دولت موقت بودند.

نامه ۱۲۷ امضایی: جام زهر باید نوشید!

یکی دیگر از این برهه‌های نامه‌نگاری به نفع دشمن، به سال ۸۱ برمی‌گردد که ۱۲۷ نماینده مجلس اصلاح‌طلب ششم با نگارش نامه‌ای خطاب به رهبر معظم انقلاب خواستار این شدند که: «اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود.»

منظور آن‌ها از جام زهر مذاکره با آمریکا بود و در ادامه نامه چنین می‌نویسند: «شاید دوره کنونی از این لحاظ بی‌مانند باشد که شکاف‌های سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا (به عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمی‌بیند) برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است.»

هر چند انتظار این بود نامه محرمانه به دست رهبر انقلاب برسد اما ساعتی بعد از نگارش آن سر از رادیوهای بیگانه درآورد و بی‌بی‌سی و صدای‌ آمریکا به تفصیل به آن پرداختند. نامه ۱۲۷ نماینده مجلس از سوی رهبر انقلاب بی‌جواب نماند و مقام معظم رهبری در دیدار ۱۳۸۲/۰۳/۰۷ فرمودند: «دشمن نیز می‌داند که سلاح و تجهیزات در برابر اراده و پایداری ملت ایران کارآیی ندارد، بنابراین در صدد است از درون با مردم ایران برخورد کند و با سست کردن اراده‌ ملت که در اراده‌ مسئولان متجلی می‌شود، به اهداف خود دست یابد، اما مردم و مسئولان ایران با تحمل لوازم مقابله با دشمن، هویت و استقلال خود را حفظ می‌کنند... باید مراقب بود که بحث‌ها و اختلاف‌نظرها به مقابله و تخاصم تبدیل نشود و تصویر مورد نظر دشمن از اوضاع داخلی ایران در افکار عمومی ترسیم نگردد.»

برخی از نویسندگان این نامه از جمله فاطمه حقیقت‌جو، موسوی خویی، رجبعلی مزروعی، جمیله کدیور و... به خارج کشور پناهنده و برخی دیگر از آن‌ها نیز در ماجرای فتنه ۸۸ محکوم شدند.

برخلاف آنچه نمایندگان مجلس ششم تصور می‌کردند نه تنها جام زهری نوشیده نشد، بلکه برنامه آمریکا برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه به نفع ایران تمام شد و عملاً بعد از حمله به عراق، آمریکا در باتلاقی گیر کرد که دیگر نتوانست به کشوری حمله کند. در انتخابات بعدی مجلس نیز بسیاری از امضاکنندگان نامه رأی نیاوردند و در اواخر دولت اصلاحات، برنامه‌ هسته‌ای ایران که به بهانه جلوگیری از جنگ تعطیل شده بود، با دستور رهبر انقلاب ادامه پیدا کرد.


:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 4 اسفند 1401
این سنت الهی است که هرکس ولایت شیطان را بپذیرد، شیطان 
او را تحقیر کرده و از او درس عبرتی برای تاریخ می‌سازد. خداوند متعال در بخشی از آیه 29 سوره مبارکه فرقان می‌فرماید: «وَكَانَ الشَّيطانُ لِلإِنسانِ خَذُولا؛ و شیطان همیشه تحقیرکننده(خوارکننده) انسان بوده است.» یکی از مصادیق این آیه از قرآن، تصویری است که اخیرا از رئیس‌جمهور آمریکا و رئیس‌جمهور اوکراین منتشر شده است. در این تصویر، بایدن با تبختر و چهره‌ای سرد پشت میز نشسته و زلنسکی با وضعیتی اسفناک و تحقیرآمیز، همچون رعیت در مقابل ارباب، گوش به فرمان و خبردار ایستاده است.

 

 
اوکراین همان کشوری است که پس از فروپاشی شوروی، بعد از آمریکا و روسیه سومین قدرت اتمی جهان بود. اما این کشور به‌واسطه فرمانبرداری از آمریکا، در سال ۱۳۷۳ با امضای معاهده بوداپست متعهد شد که کلیه سلاح‌های هسته‌ای خود را تحویل دهد و در مقابل آمریکا و انگلیس تعهد کردند که از امنیت و تمامیت ارضی اوکراین در مقابل هرگونه تجاوز خارجی حمایت کنند. اوکراین به این تعهد خود به‌طور کامل عمل کرد اما از آن به بعد به یک کشور حاشیه‌ای و آسیب‌پذیر تبدیل شد.
چندی پیش «یوری  کاستنکو» سیاستمدار معروف اوکراینی در قسمتی از کتاب «اوکراین و خلع سلاح هسته‌ای» نوشته بود: «همه ما (اوکراینی‌ها) فریب خوردیم و برای معاهده بوداپست دست زدیم، بنابراین همه ما مقصریم. خلع سلاح با توافق و کف و سوت ملت اوکراین و با حمایت رسانه‌ای و تبلیغاتی انجام شد. اما اکنون مشخص شده که آن ارزیابی‌ها کاملا اشتباه بوده است. گویی اوکراین، عراق دوم شده که نظام آن با تهاجمی بین‌المللی سرنگون شد و در حال حاضر به سمت تکه‌تکه شدن و غرق‌شدن در بحران‌های گوناگون پیش می‌رود.»
«ولودیمیر زلنسکی» رئیس‌جمهور فعلی اوکراین، یک سلبریتی و بازیگر کمدین بوده است. وی پیش از آنکه به ریاست جمهوری اوکراین برسد در اظهارنظری گفته بود: «شعار من تبدیل ‌کردن جهان به جایی بهتر؛ جهانی روشن‌تر و خوشحال‌تر با کمک‌ گرفتن از تمام ابزارهایی که در اختیار داریم.» وقتی این سلبریتی کمدین، به ریاست جمهوری رسید، این شعار خود را عملیاتی کرد. به نظر شما زلنسکی چگونه اوکراین را به جایی بهتر، روشن‌تر و خوشحال‌تر تبدیل کرد؟! وی پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری از قانونی شدن فروش و استعمال ماریجوانا، قمار و روسپی‌گری حمایت کرد و انجام سقط جنین را فاقد منع قانونی و آزاد اعلام کرد.
اما این همه ماجرا نیست، این سلبریتی سابق و رئیس‌جمهور فعلی، با فرمانبرداری از آمریکا، اوکراین را به یک جهنم تبدیل کرد. 8 هزار کشته، 13 هزار زخمی، 13 میلیون آواره، 127 میلیارد دلار خسارت به زیرساخت‌های اوکراین، حدود 50 میلیارد دلار خسارت به کسب و کارها و مشاغل و... تنها بخشی از جهنمی است که زلنسکی به مردم اوکراین تحمیل کرد. و البته این نتیجه اعتماد مردم اوکراین به یک سلبریتی دلقک و از آن مهم‌تر اعتماد مردم این کشور به وعده‌های سرخرمن مقامات آمریکایی و اروپایی است. 
بله، این سنت الهی است که هرکس ولایت شیطان را بپذیرد، شیطان او را 
تحقیر کرده و از او درس عبرتی برای تاریخ می‌سازد. حدود 100 سال پیش
در همین ایام «رضا پالانی» با کودتای انگلیسی بر سر کار آمد. 
وی همان شخصی است که رسماً توسط یک دولت خارجی روی کار آمد و از یک سرباز ساده که نگهبانی اصطبل سفارت هلند را برعهده داشت، به پادشاهی ایران رسید. 
رضا پالانی را انگلیسی‌ها با کودتای سوم اسفند 1299 سر کار آوردند و  1304 به پادشاهی رساندند و به‌واسطه این دیکتاتور، بساط مشروطیت و قانون نیم بند را نیز برچیدند. شهریور 1320 هم که اقتضای منافعشان در جنگ جهانی دوم، اشغال ایران و کمک به شوروی در مقابل ارتش هیتلر بود، رضاخان را مانند دستمال مصرف شده دور انداختند و فرزند بی‌شخصیت‌تر و سرسپرده‌تر او را به ملت ایران تحمیل کردند. 
یکی از وابستگان به رژیم پهلوی نقل می‌کند که «در اوایل رفتن رضاشاه که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمدرضا پهلوی به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، می‌گوید که چون بر طبق اطلاعات ما، محمدرضا به رادیو برلین گوش می‌کند و پیشرفت‌های آلمان را روی نقشه پی می‌گیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمدرضا می‌دهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک می‌کند و کنار می‌گذارد! آن‌وقت سفیر انگلیس می‌گوید: «الان دیگر عیبی ندارد؛ می‌شود او را به سلطنت انتخاب کرد».» و حاکمیت این خاندان منحوس موجب شد که ملت ایران چندده سال روی آزادی و انتخابات و استقلال و عزت و پیشرفت را ندید.
و اما قاب عکس عبرت‌آموز بایدن و زلنسکی، ذهن را به یاد یک قاب عکس مشابه در دوران رژیم پهلوی می‌اندازد. ششم آذرماه سال ۱۳۲۲ رؤسای‌جمهور سه کشور پیروز جنگ جهانی دوم بدون اطلاع دولت وقت(رژیم پهلوی)، وارد ایران شدند و یکی از کنفرانس‌های چندگانه‌شان را در سفارت شوروی در تهران برگزار کردند.
در این کنفرانس چهار روزه «فرانکلین دلانو روزولت» رئیس‌جمهور آمریکا، «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر انگلیس و «ژوزف استالین» رهبر اتحاد جماهیر شوروی حضور داشتند. نکته قابل توجه اینجاست که مقامات ارشد رژیم پهلوی در روز ورود این ۳ مقام خارجی در جریان قرار گرفتند و تا لحظه ورود، هیچ خبری نداشتند. محمدرضا پهلوی برای شرکت در کنفرانس به سفارت شوروی در تهران رفت، اما در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه ایران بروند و تنها با وی در محل سفارت دیدار کردند.
چرچیل تنها برای چند دقیقه در حیاط سفارت شوروی با شاه دیدار کرد که شامل سلام و احوالپرسی و گرفتن یک عکس بود. در دیدار کوتاه شاه با روزولت نیز، محمدرضا پهلوی از رئیس‌جمهور آمریکا خواست تا پدرش (رضاشاه) را از جزیره موریس به جای دیگری که آب و هوای بهتری دارد، منتقل کند!
و باز هم باید این را تکرار کرد که این سنت الهی است که هرکس ولایت شیطان را بپذیرد، شیطان او را تحقیر می‌کند. یکی از مصادیق آشکار این مسئله، وضعیت تحقیرآمیز «سیرک اپوزیسیون» در مونیخ و بروکسل و لندن و واشنگتن است. 
با همه این اوصاف، رئیس‌جمهور فعلی اوکراین و سلبریتی سابق این کشور، از شخصیت‌های محبوب جریان مدعی اصلاحات در داخل کشور است. مدعیان اصلاحات پیش از این تصویر تمام‌قد این دلقک اوکراینی را در صفحات اول روزنامه منتشر کرده و از او با عنوان «رئیس‌جمهورِ در میدان»! نام بردند. این طیف چشم و گوش خود را بر واقعیت‌های بدیهی در ایران و سایر نقاط جهان و از جمله اوکراین بسته و با تخطئه و تخریب تعاملات منطقه‌ای و تعامل با شرق، همچنان تنها نسخه شفابخش را برقراری رابطه با آمریکا جا می‌زند. یک پیشنهاد به بخشی از این جریان سیاسی این است که عکس عبرت‌آموز بایدن و زلنسکی را قاب گرفته و هر روز به آن نگاه کنند. 
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در 3 اسفند 1367 در بخشی از «پیام تاریخی منشور روحانیت» تاکید کردند: «امروز عده‌ای... 
چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند... اینها مروّج اسلام آمریکایی‌اند... در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان‌ می‌نمود. بلکه علاوه‌بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و... گلوله زخم‌زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید.»
در بخشی از جنگ ترکیبی اخیر، آمریکا، انگلیس و اسرائیل با همراهی پادوهای داخلی غرب در توهمی آشکار تقلا کردند تا با تمرکز و سرمایه‌گذاری روی برخی سلبریتی‌های بی‌سواد و جوگیر، مدلی شبیه به قدرت رسیدن زلنسکی را در ایران مشابهت‌‌سازی کنند. اما ملت عزیز و فهیم ایران، یک‌بار دیگر ثابت کرد که «ایرانِ اسلامی» جای این شامورتی‌بازی‌ها و شعبده‌بازی‌های سخیف نیست. 
 
 
 
مسعود اکبری: ;کیهان
 

:: بازدید از این مطلب : 345
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 1 اسفند 1401

 

  حدیث از امام رضا (ع)

هرگاه شنیدی کسی حق را انکار و تکذیب می کند و زبان به بدگویی از اهل حق گشوده است از پیش او برخیز و با وی همنشینی مکن. بحارالانوار جلد 71 ، ص 262

 

 

 

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 409
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 28 بهمن 1401

اینکه یک روزنامه داخلی دقیقاً فردای راهپیمایی باشکوه ۲۲ بهمن، این شگفتانه را برای رسانه‌های معاند تدارک می‌بیند، قابل تأمل و البته قابل بررسی و پیگیری است.

شگفتانه روزنامه اصلاح طلب برای اینترنشنال

شبکه سعودی-انگلیسی «اینترنشنال» با هزینه‌ای هنگفت و با پشتیبانی مالی آل سعود در انگلیس مشغول به فعالیت علیه مردم ایران است. این رسانه ضدایرانی، یکی از ابزارهای رسانه‌ای موساد علیه ایران است.

این شبکه ضدایرانی علیرغم بودجه هنگفت و تشکیلات عریض و طویل، یک نقطه ضعف بزرگ دارد، همان نقطه ضعفی که بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و رادیوفردا و دیگر رسانه‌های معاند با آن مواجه هستند و آن چیزی نیست جز عدم حضور خبرنگار رسمی در ایران.

این نقطه ضعف موجب می‌شود که تهیه گزارش در داخل کشور با دستورالعمل دشمنان ملت ایران با مشکلات عدیده مواجه شود. اما نکته مهم اینجاست که مدت‌هاست که این نقطه ضعف بزرگ، توسط برخی رسانه‌های فعال در داخل کشور که منتسب به جریان اصلاح طلب نیز می‌باشند، پوشش داده شده است.

بر همین اساس رسانه‌ای همچون اینترنشنال، بجای تقلا برای تهیه گزارش‌های مغرضانه و مسموم در داخل کشور، گزارش مدنظر خود را از میان صفحات روزنامه‌های اصلاح طلب شکار می‌کند.

شگفتانه روزنامه اصلاح طلب برای اینترنشنال

در جدیدترین نمونه، این رسانه ضدایرانی با آب و تاب به بازنشر گزارش روزنامه شرق اقدام کرده است. روزنامه شرق در گزارشی با عنوان «۱۵ طرح جنجالی در ۱۲۰ روز گذشته» نوشته است: «چهار ماه گذشته برای خیلی از افراد به اندازه ۴۰ سال گذشته است؛ شاید حتی بیشتر. در این چهار ماه بیش از ۱۵ طرح از سوی دولت، مجلس یا سایر نهادهای مسئول ارائه شده که فصل مشترک همه آنها کنترل اوضاع اجتماعی است. نوعی کنترل که گاهی در شمایل محرومیت از خدمات شهروندی جلوه می‌کند و گاهی آزادی بیان و حضور در فضای مجازی را نشانه می‌گیرد.»

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه، با انتقاد از قانون حجاب، قانون‌مندکردن فضای مجازی، طرح پیگیری حقوقی اخبار کذب در فضای مجازی، مجازات برخورد با اظهارات فاقد سند از سوی افراد مشهور و فیلتر اینستاگرام، این موارد را مصادیق محروم شدن از حقوق اجتماعی قلمداد کرده است.

شگفتانه روزنامه اصلاح طلب برای اینترنشنال

 

ارسال پالس ضعف و زمزمه مجدد برجام موشکی و منطقه‌ای

طرف آمریکایی و اروپایی به دفعات ثابت کرده است که به هیچ عنوان حاضر نیست که تعهدات خود ذیل برجام را اجرا کند. طرف غربی همزمان با این بی مسئولیتی، مدعی است که ایران باید پرونده مذاکرات موشکی و منطقه‌ای را نیز باز کند.

نکته قابل تأمل اینجاست که برخی رسانه‌های اصلاح طلب در داخل نیز دقیقاً همین خط خبری را دنبال کرده و با عوض کردن جای طلبکار و بدهکار، مدعی هستند که ایران باید در مواجهه با آمریکا و اروپا، رویکرد منفعلانه را در پیش بگیرد.

در همین رابطه روزنامه آرمان ملی در مطلبی نوشت: «ایران و غرب در چند پرونده اختلافاتی دارند و تا زمانی که در این پرونده‌ها توافقاتی حاصل نشود، شاهد بهبود شرایط دو سویه نخواهیم بود، این پرونده‌ها عبارتند از هسته‌ای، حقوق بشر، منطقه و... در پرونده‌هسته‌ای ایران و غرب با یکدیگر اختلافاتی دارند. از جمله اینکه تهران خواسته‌هایی دارد که آمریکایی‌ها آن خواسته‌ها را زیر مجموعه مربوط به هسته‌ای نمی‌دانند اما تهران تاکید دارد که این مورد همزمان با مسائل مربوط به هسته‌ای باید رفع شود. از سوی دیگر البته پرونده دیگری بر پرونده هسته‌ای سایه افکنده است و آن مساله ادعای غربی‌ها مبنی بر کمک‌های ایران به روسیه در جنگ با اوکراین است.»

شگفتانه روزنامه اصلاح طلب برای اینترنشنال

 

در ادامه این مطلب آمده است: «جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی اخیر خود اشاره‌ای به مساله ایران برای آمریکا نکرد. از این منظر به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها نمی‌خواهند روزنه‌های باقی مانده برای احیای برجام بسته شود. آن‌ها می‌کوشند که ارتباطات را گسترده‌تر کنند اما در مجموع به نظر تهران باید تلاش بیشتری از خود نشان دهد. چرا که گفتمان و پیام واحدی از سوی ایران در پرونده هسته‌ای مخابره نمی‌شود. از سوی دیگر اروپایی‌ها هم با توجه به اتهامی که به ایران در مساله پهپادها می‌زنند شرایط را نسبت به قبل از جنگ اوکراین دشوار کرده‌اند. اکنون سایه تاریکی در روابط ایران و اروپا به وجود آمده است و ایران باید از دیپلماسی کامل و دقیقی در شرایط کنونی استفاده کند تا از سد موانع کنونی بگذریم. ایران بعد از چندین سال باید هنر دیپلماسی را پیاده‌سازی کند. در شرایط کنونی چه بهتر که ایران از کانال واحد به صورت جدی‌تر به مذاکره بپردازد و در اینجا نقش دیپلماسی قوی و قدرتمند قابل بررسی است. با تمام این مشکلات هنوز روزنه‌هایی برای احیا برجام وجود دارد.»

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 400
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 28 بهمن 1401

:: بازدید از این مطلب : 382
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 25 بهمن 1401
افسانه‌سرایی گاردین با ادعای تجاوز به آرمیتا عباسی

فارس پلاس؛ روایت روز - «نیروهای امنیتی ایران چطور از تجاوز جنسی برای سرکوب اعتراضات بهره می‌برند؟» این تیترِ گزارش ویژه شبکه سی.ان.ان (CNN) آمریکا در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۱ است و عبارت ذیل اولین سکانس‌های ادعایی این داستان می‌باشند:

  • «هشدار: این گزارش حاوی جزئیات تعرض‌های جنسی است. آن‌ها (منظور نیروهای امنیتی) زنانی را انتحاب می‌کردند که متناسب با اشتهایشان باشد. افسر یکی از آن‌ها (منظور یکی از دختران جوان) را از سلول به اتاقی کوچکتر و شخصی می‌برد. آنجا بود که به آنان تعرض جنسی می‌کردند.»


چهار سکانس ابتدایی داستان تجاوز CNN آمریکا

 

شبکه CNN در ادامه سوژه خود را آرمیتا عباسی معرفی کرد و اینگونه ادامه داد: «او قریب به یک ماه پس از شروع تظاهرات‌ها در کرج بازداشت شد. حکومت در بیانیه ۲۹ اکتبر (۷ آبان) مدعی شد که او لیدر شورش بود و پلیس از آپارتمان او ۱۰ کوکتل مولوتوف پیدا کرد. این یک بیانیه دلهره آور بود که به نظر می‌رسید معنای [بیانیه این] است که دستگاه قضایی ایران برای این جوان ۲۰ ساله مجازات سختی در نظر گرفته است.»

در ادامه گزارش ادعا شد که عباسی روز ۲۵ مهرماه به همراه نیروهای لباس شخصی به بیمارستان امام علی در کرج برده شد در حالی که موهای او تراشیده شده بود و به شدت نیز می‌لرزید. در ادامه نیز با استناد به مکالمات به اصطلاح افشا شده کادر پزشکی آمده است که آن‌ها از وحشتی صحبت می‌کردند که با دیدن شواهد تجاوز وحشیانه به آرمیتا عباسی احساس کردند. [1]

 

شبکه CNN در ادامه نوشت که یکی از افراد داخل بیمارستان امام علی صحت این اطلاعات را تایید کرد. حال او کیست؟ CNN نوشت او به دلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود! همین گزارش مبنای ادعاهای بعدی شد.

ادعای تجاوز در حالی است که مادر آرمیتا عباسی در یک استوری نوشت: «یه سری اخبار کذب از سی ان ان پخش شده که صد در صد ردش می‌کنم. چون شخصاً با آرمیتا صحبت کردم. دوستانی که نگران وضعیت جسمی آرمیتای من هستید، لطفاً به این اخبار زرد اهمیت ندید. آرمیتا خوبه، در زندان کرج هست. به طور متوسط روزانه هم برام زنگ میزنه. دلتنگی من و آرمیتا از جدایی و طولانی شدن فاصله ایجاد شده ا‌ست و اینکه هنوز حکمش معلوم نیست.»

امّا در اخبار متعددی که پس از گزارش CNN در رسانه‌های لندنی-سعودی پیرامون آرمیتا عباسی کار شد، پیش فرض بر این بود که او یک زندانی است که مورد تجاوز قرار گرفته؛ سند آن چیست؟ CNN نوشته است!

رادیو فردا در همین رابطه نوشت: «سی‌ان‌ان می‌گوید درز اطلاعات پرونده به دست پنج عضو کادر درمانی انجام شده و بررسی مدارک پزشکی آرمیتا در خارج از ایران، موضوع تجاوز جنسی به وی را تایید کرده. آرمیتا عباسی هم‌اکنون در زندان فردیس نگهداری می‌شود. سی‌ان‌ان می‌نویسد که نتوانسته با او یا اعضای خانواده وی صحبت کند.»

 

 

 

در ادامه ایران اینترنشنال با «آئورا بولدرینی» که به اصطلاح کفیل سیاسی آرمیتا عباسی شده بود، مصاحبه‌ای انجام داد. این مقام ایتالیایی(!) با نشان دادن تصویری گفت: «این هم دختری ۲۱ ساله است؛ آرمیتا عباسی که متاسفانه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و خشونت‌های زیادی را متحمل شده است. »

شبکه سعودی در روز نهم بهمن نیز همین ادعا را مجدداً به این صورت تکرار کرد: «می‌دانیم که آرمیتا در مهرماه بازداشت شده و تحت شکنجه جنسی هم بوده است!»

تا اینجا چهار گزاره ادعا شد: اول؛ موهای آرمیتا تراشیده شده بود. دوم؛ به او تجاوز جنسی شده بود. سوم؛ تحت شکنجه شدید قرار گرفته است. چهارم؛ دستگاه قضایی مجازات فوق‌العاده سنگینی برای او در نظر گرفته است.

 

 

روز دوشنبه ۱۷ بهمن نیز روزنامه گاردین (The Guardian) انگلیس نیز ادعا کرده با ۱۱ معترض زن و مرد مصاحبه کرده و از این طریق به موضوع تجاوزات گسترده در ایران پرداخته است.

این گزارش در سلسه روایت‌های بدون سند با کلیدواژه مشترک تجاوز از سوی نیروهای امنیتی است. گاردین گفته که به دلایل امنیتی نام مصاحبه‌شوندگان را تغییر داده است! دویچه وله (DW) فارسی نیز وظیفه برگردان فارسی آن را  برعهده گرفت.

گاردین درباره مصاحبه با یکی از این افراد تحت عنوان ادعایی درسا نوشت: «درسا در اتاق بازجویی تنها شد و می‌توانست فریاد دوستان مرد را بشنود که در نزدیکی ‌آن‌جا شکنجه می‌شدند. در بازجویی او را مورد ضرب و شتم قرار داده، برهنه‌اش می‌کنند و می‌گویند، یک پزشک زن می‌آید معاینه‌اش می‌کند. اما در عوض، یک مرد وارد شد و به او تعرض و تجاوز جنسی کرد. درسا که می‌گوید دچار پیامدهای روانی شده ... تحت روان‌درمانی قرار دارد، دارو مصرف می‌کند و هر بار که به بیمارستان می‌رود دچار پنیک (هجوم ناگهانی ترس و اضطراب) می‌شود.»

نکته اینجاست که چگونه تجاوز جنسی در زندان منجر به پیامدهای روانی برای آرمیتا عباسی نشده است و او دچار پنیک نمی‌شود؟ این در حالی است که هم مورد تجاوز قرار گرفته و هم وحشیانه طی دوران سه ماهه بازداشت شکنجه شده بدون آنکه نشانه‌ای ظاهری در ظاهر یا نوع گام برداشتن عباسی ایجاد شده باشد!

موضوع فقط ادعای تجاوز نیست. مرکز افکارسنجی خبرگزاری فارس روز چهاردهم آبان گزارشی درباره عملکرد ۵ رسانه بی بی سی فارسی، ایران اینترنشنال، صدای آمریکا، رادیو فردا و من و تو و صفحات مجازی آنها منتشر کرد و نوشت: « این رسانه‌ها در ۴۶ روز (۲۳ شهریور تا ۹ آبان) مجموعا ۳۸۰۰۳ دروغ را درباره حوادث اخیر ایران منتشر کرده‌اند. »

دروغ‌هایی که به سمت داستان‌ها تخیلی میل پیدا کرده است. داستان‌ آرمیتا عباسی فقط مشتی از خروار دروغ آوار شده بر اذهان عمومی است.

تقریباً اظهارنظر شاذ و عجیبی نمانده که طی چهار ماه اخیر از آن رونمایی نکرده باشند. از ادعای پرت کردن معترضان کردستانی با هلی کوپتر به خلیج فارس گرفته تا حضور نیروهای حشدالشعبی در سرکوب اعتراضات و تظاهرات ۳۰-۴۰ میلیونی در ایران!

قبل از مورد آرمیتا عباسی نیز موارد نظیر شخصیت خیالی ندا بیات وجود داشت که ادعا می‌شد مورد تجاوز قرار گرفته است! فارس پلاس طی چهارماه اخیر به بخشی از این ادعاها پرداخته است که لینک آن در ادامه آمده است.


:: بازدید از این مطلب : 387
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 24 بهمن 1401

 

 
پرویز ثابتی کیست و چرا آشکارشدن وی بعد از سالها اهمیت دارد؟

روز گذشته تصویری از پرویز ثابتی سرشکنجه‌گر معروف ساواک در تجمع ضدانقلاب منتشر شد، انتشار عکس جدید وی در رسانه‌ها بسیار واکنش‌برانگیز شد اما دلیل اهمیت ثابتی بعد از این‌همه سال چیست؟

 انتشار تصویری از پرویز ثابتی نفر دوم اداره ساواک در تجمع ایرانیان در آمریکا روز گذشته خبرساز شد. از زمان خروج وی از ایران در آبان ماه 57 تا امروز، کمتر تصویری از وی منتشر شده بود و به‌شدت رسانه‌گریز بود، چند تصویری هم که از او پخش شده بود کنار خانواده و مربوط به سالهای قبل است.

آخرین‌بار که نام ثابتی بر سر زبان‌ها افتاد در ماجرای مصاحبه با صدای آمریکا به‌بهانه انتشار کتاب خاطراتش با نام «در دامگه حادثه» بود، کتابی که خشم بسیاری از زندانیان سیاسی دوران شاه و مبارزان و فعالان آن زمان را برانگیخت. تصور چاپ کتاب خاطرات ثابتی به این امید که وی حقایق ناگفته از تاریخ ساواک و رژیم پهلوی را گفته باشد خبری خوشحال‌کننده بود اما ثابتی در پیشگاه تاریخ صادق نبود و عمدۀ مطالب وی نه‌تنها کذب بود بلکه بیشتر زاییده تخیلات و در راستای تطهیر ساواک و دستگاه پهلوی بود.

رژیم پهلوی , رضا پهلوی , پرویز ثابتی ,

تصویر جدید پرویز ثابتی در تجمع ایرانیان ضدانقلاب در خارج کشور

شاید به‌همین دلیل است که وی ترجیح داد در طول این سالها هیچ‌گاه با هیچ رسانه‌ای (جز همان یک مصاحبه‌ی از پیش ضبط‌شده) با خبرنگار دیگری ننشیند؛ وی حتی با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد نیز حاضر به مصاحبه نشده بود اما حرکت دیروز او و حضورش میان مردم را باید به‌فال نیک گرفت از این جهت که ثابتی بماهو ثابتی نمادی از تجمیع دشمنان ایران در قامت یک شخص است.

او یک بهائی‌زاده است که همه‌کارۀ یکی از مخوف‌ترین و جنایتکارترین دستگاه‌های امنیتی تاریخ ایران بود و با تابعیت اسرائیلی و آمریکایی در سالهای اخیر اسپانسر مالی جمهوری‌خواهان آمریکا و همچنین بخشی از اپوزیسیون حامی سلطنت بود. ثابتی را از چند منظر می‌توان بررسی کرد: در مقام یک بهائی، یک ساواکی و یک آمریکایی!

ـ ثابتی در مقام یک بهائی: پرویز ثابتی به‌گواه کارگزاران رژیم پهلوی بهائی‌زاده بود. وی را مرد شماره 2 ساواک و البته می‌توان مرد همه‌کاره این دستگاه امنیتی دانست. «فلیکس آقایان» نماینده ارامنه در مجلس شورای ملی در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، ثابتی معاون سازمان امنیت و نصیری هم در حقیقت یک figurehead (رئیس پوشالی) بود و کارها دست ثابتی بود.

این قدرت ثابتی ناشی از نفوذ بهائیان در دستگاه حکومتی شاه بود. به‌گفته فلیکس آقایان «بیش‌تر کارها به دست بهائی‌ها سپرده شد به‌ترتیبی که اکثر پست‌های مهم را در کانون بهائی‌ها تعیین می‌کردند و بعد می‌آوردند پیش شاه که شاه تصویب می‌کرد و ابلاغ می‌کردند.» 

اگرچه ثابتی در کتاب خاطراتش خود را «غیردینی و غیرمذهبی» معرفی می‌کند اما رسیدن وی به پلکان ترقی در رژیم سابق مرهون انتساب به حزب بهائیت بود. تیمسار ایادی، سرهنگ نصیری، امیرعباس هویدا و بسیاری دیگر از سرسپردگان رژیم سابق بهائی بودند.

در سالهای اخیر وابستگان به فرقه بهائی در ضربات ضدامنیتی به نظام مشارکت مستقیم داشتند و بارها اخباری مبنی بر دستگیری تعدادی از آنها منتشر می‌شد. وجود کعبۀ بهائیان (بیت‌العدل) در اراضی اشغالی و ارتباطشان با رژیم صهیونیستی آنها را به یکی از دشمنان درجه اول ایران قرار داده است.

وین مدسن خبرنگار آمریکایی سال 93 بعد از بازدید از موزه عبرت در یادداشتی تحلیلی نوشت پرویز ثابتی بعد از خروج از ایران به‌عنوان افسر موساد فعالیت خود را در اسرائیل و بعد از آن در فلوریدا ادامه داد.

رژیم پهلوی , رضا پهلوی , پرویز ثابتی ,

ثابتی بعد از ماجرای سیاهکل و درگیری چریک‌های فدایی خلق با نیروهای شهربانی به تلویزیون آمد و به‌عنوان یک مقام امنیتی مصاحبه کرد

ـ ثابتی در مقام ساواک: ثابتی همه‌کاره ساواک بود و در خشونت ورزیدن گوی سبقت را از همه ربوده بود. راهبرد وی اعمال خشونت حداکثری و سرکوب شدید بود تا جایی که مدعی بود در عرض 48 ساعت می‌تواند بساط انقلاب را جمع کند. حسن علوی‌کیا قائم‌مقام ساواک در مصاحبه‌ای می‌گوید ثابتی به وی گفته است؛ "اعلی‌حضرت اجازه نمی‌دهند اگر اجازه بدهند ما در ظرف دو روز کلک همه‌شان را می‌کنیم... ، اگر اجازه می‌داد من در ظرف 48 ساعت به تمام این غائله خاتمه می‌دادم!"

کریم سنجابی رهبر جبهه ملی و وزیر فرهنگ دولت مصدق در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد درباره ساواک و ثابتی چنین می‌گوید: در زمان قدرت ساواک، یعنی در دوره نصیری و به‌‌خصوص آن عامل فعال و معروفش پرویز ثابتی آنها رعایت هیچ اصولی نمی‌‌کردند و هر آدم ماجراجو و مفسد و دورو و دروغگویی که ممکن بود پیدا بکنند در آن دستگاه وارد می‌‌کردند و افراد را از دانشجو گرفته تا کارگر کارخانه و کارمند اداره و روحانی و بازاری و افرادی که کم‌وبیش در سیاست وارد بودند تحت نظر می‌‌گرفتند، در این دوران بود که دست به کشتار و تصفیه زدند و عدۀ کثیری از افراد را به‌‌طور آشکار در نتیجۀ آن محاکمات کذایی یا به‌‌طور مخفی بدون رسیدگی و بدون هیچ گونه محاکمه‌‌ای به قتل رساندند، نظیر کشتن احمد آرامش در میان پارک شهر، آرامش اولین شخصی بود که در برابر رژیم شاه علنی ایستاد و اعلام جمهوریت کرد...، البته داستان خانم ثابتی هم را شنیده‌‌اید که یک وقت در یک مغازه‌‌ای مشغول خرید بوده و نگهبانی که همراهش بوده علیه شخصی که در آنجا فقط سؤالی کرده و اعتراضی هم نکرده بود هفت‌‌تیر می‌‌کشد و او را می‌‌کشد و بعد هم با آن قاتل کاری نکردند و هیچ ترتیب اثری ندادند و قتل او به‌‌طور کلی لوث شد!

پدیدار شدن ثابتی در تجمع ضدانقلاب در آمریکا شاید برای خود او یک مانور تبلیغاتی بود اما برای عقبۀ سلطنت و حامیان رژیم سابق خبر خوبی نبود چراکه یادآور جنایات یکی از بدنام‌ترین سازمان‌های تاریخ ایران است که در عصر پهلوی فعالیت می‌کرد، سازمانی که رژیم سابق در واپسین روزهای حیات خود برای دوام حکومتش حکم به انحلال آن داد اما دیر شده بود و این سؤال مطرح است؛ چرا ضدانقلاب که مدعی دموکراسی و آزادی هستند، حتی با امثال ثابتی مرزبندی ندارند؟

ـ ثابتی نمادِ نقض حقوق بشرِ آمریکا: ساواک در دوران فعالیت به نقض گسترده حقوق بشر متهم بود؛  در گزارش سازمان عفو بین‌الملل که در شماره 26 نوامبر 1976 روزنامه واشنگتن پست منتشر شد، نوشته است بین 25 تا 100 هزار نفر به‌خاطر دلایل سیاسی در ایران زندانی شده‌اند و همچنین پلیس مخفی ایران به‌هنگام بازجویی آنان را زیر شکنجه مداوم قرار می‌دهد.

در گزارش مذکور گفته شده است سرکوبی مخالفان سیاسی به‌عهده ساواک ـ پلیس مخفی ایران ـ است که با بی‌رحمی شدید انجام می‌گیرد. پلیس مخفی ایران دارای یک سیستم خبرچینی است که مأموران آن در تمام سطوح جامعه ایران نفوذ دارند و بنا به گفته مسافرانی که از ایران آمده‌اند و همچنین تأکید مخالفان رژیم ایران در خارج کشور ساواک فضائی آمیخته از رعب و وحشت ایجاد کرده است.

در گزارش سازمان عفو بین‌المللی نوشته شده بود از آغاز سال 1972 تا زمان  انتشار گزارش (1976) دادگاه‌های نظامی ایران 300 زندانی سیاسی را به مرگ محکوم ساخته‌اند؛ در 6 ماه اول سال 1976 دولت ایران اعدام 22 زندانی سیاسی را اعلام داشته است. گزارش مذکور ساواک را متهم می‌سازد که قبل از وارد کردن اتهام و انجام محاکمه مظنونین سیاسی را برای دوره‌های طولانی در زندان‌های مجرد نگه می‌دارد و با شکنجه مداوم گاهی منجر به مرگ می‌شود و همچنین با اعدام‌های سریع اعلامیه حقوق بشر را نقض می‌کند.

رژیم پهلوی , رضا پهلوی , پرویز ثابتی ,

مجسمه پرویز ثابتی در موزه عبرت تهران

در گزارش مزبور گفته شده است ساواک با تکنیک‌هایی مثل زدن شلاق، شوک‌های الکتریکی، کشیدن ناخن انگشتان دست و شست پا و تجاوز به عنف مظنونین سیاسی را شکنجه می‌کند.

همچنین در ماه مه سال 1976 نوشته شده بود که کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان که مرکز آن در ژنو قرار دارد طی انتشار گزارشی ساواک را متهم ساخت که با استفاده از وسایل فیزیکی و روانی نسبت به زندانیان سیاسی شکنجه سیستماتیک اعمال می‌دارد؛ کمیسیون مزبور مرکب از حدود 45000 قاضی حقوقدان و استادان حقوق می‌باشد.

موزه عبرت یا همان کمیته مشترک ضدخرابکاری که زیر نظر ثابتی اداره می‌شد، سند جنایات رژیم شاه است که بازدید از‌ آن در سالهای اخیر نیز انسان را دچار وحشت می‌کند.

باتوجه به پیشینه جنایت‌آمیز ساواک، اقامت یک شکنجه‌گر در آمریکا و فعالیت اقتصادی او سیاست دوگانۀ این کشور در قبال حقوق بشر را نشان می‌دهد. سال گذشته یک عضو سابق دون‌پایه ساواک به‌نام میرزاعلی واعظ‌زاده از کانادا به ایران مسترد شد که از سال 43 تا 49 در ساواک کارمند بوده است؛ اگر بنا به استرداد جنایتکاران است بهتر بود پرویز ثابتی را به ایران مسترد می‌کردند تا پاسخگوی کشتار مردم به دست ساواک باشد.

ثابتی این سالها در اورلاندوی آمریکا زندگی می‌کرد؛ فرزند وی پردیس ثابتی  متخصص ژنتیک است و در حوزه تخصصی ژنوم انسان فعالیت می‌کند، همچنین او در راستای انتقال ویروس ابولا از مخزن ژنتیک حیوانات به انسان‌ها فعالیت کرده است. ثابتی شرکتی با نام Paris Enterprises دارد و به کمپین انتخاباتی جورج بوش در انتخابات ریاست‌جمهوری‌ آمریکا کمک کرده بود.

انتشار تصویر او اگرچه خبرساز و مهم بود اما به‌نظر می‌رسد وی همچنان ترجیح می‌دهد در پیشگاه تاریخ و مردم حاضر نشود و سهمی از نقش خود در جنایات ساواک را بازگو نکند.

شکنجه گر مشهور ساواک در کدام محله آمریکا زندگی می کند؟

چرا کسی ثابتی را دیپورت نمی کند؟

وین مدسن خبرنگار آمریکایی چندی پیش برای شرکت در کنفرانس افق نو به ایران سفر کرده بود.

در این سفر مدسن بازدیدی از زندان عبرت داشته است. او در یادداشتی با محور پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک تلاش کرده است که سکوت دولت‌مردان آمریکا نسبت به سکونت او در آمریکا را به چالش بکشد.

ترجمه این یادداشت را در ذیل می‌خوانید:

صنعت هولوکاست یهودیان بارها می‌گوید که یک افسر نازی را در آمریکای جنوبی یا آلمان یا روستای کوچکی پیدا کرده‌اند، اما آنها وقتی یک یهودی شکنجه‌گر را که نه در آرژانتین بلکه در اورلاندو آمریکا پیدا شده است می‌بینند سکوت می‌کنند.

ملاقات داریم با پرویز ثابتی با نام مستعار پیتر ثابتی رئیس اداره سوم سرویس مخفی ترسناک ایران که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور (Organization for the information and protection of the country) یا به‌زبان ساده‌تر ساواک شناخته می‌شود. این سازمان به‌عنوان چشم‌ها و گوش‌های شاه در ایران عمل می‌کرده‌اند. مأموران ساواک از طرف آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا CIA، سازمان MI6 انگلستان و سازمان موساد اسرائیل از تمام امکانات و آموزش‌های اطلاعاتی مانند شوک الکتریکی، اقدامات ضداطلاعاتی و شکنجه به‌عنوان دوست داشتنی‌ترین روش ثابتی برخوردار بوده‌اند.

وقتی به فامیلی او یعنی «ثابتی» نگاه می‌اندازیم متوجه می‌شویم که او یک یهودی ایرانی بوده است. او نه‌تنها نماینده شاه در زندان عبرت (که توسط حکومت ناز‌ی‌ها در سال 1937 تأسیس شده) بوده است بلکه می‌توان او را حقوق‌بگیر موساد و سی‌آی‌ای هم دانست.

عکس سمت چپ پلاک موزه عبرت 6000 متری را نمایش می‌دهد که ثابتی تجارت سادیسمی خود را آنجا برقرار کرده بود. بازداشت‌شدگان به این زندان آورده می‌شدند مانند رهبر کنونی ایران علی خامنه‌ای که روی سرش کیسه‌ای را گذاشته بودند که مسیر را نبیند و در مقابل سکوی جلوی در به زمین بخورد. استفاده از کیسه‌های سیاه امری عادی در برنامه‌های CIA بوده است.

بعد از دستگیری و شکنجه محمد مصدق به‌عنوان نخست وزیر در عملیات کودتای آژاکس در سال 1953، ثابتی در سال 1978 توجه خودش را به گروه ناآرام روحانیون مسلمان شیعه که در مقابل رژیم دیکتاتوری روزافزون شاه می‌ایستادند، جلب کرد. شاه به ثابتی دستور داد که تعداد زیادی از پیروان آیت‌الله خمینی را برای پرسش دستگیر کنند و به زندان بیاورند در حالی که خمینی در پاریس تبعید بود. یکی از آن دستگیر شدگان علی حسینی خامنه‌ای رهبر کنونی انقلاب اسلامی ایران بوده است. در حالی که خامنه‌ای در این زندان دستگیر شده بود اما بر اساس اطلاعاتی که ساواک ارائه داده است او شکنجه نشده اما این‌چنین چیزی را نمی‌توانیم برای صدها نفری که توسط مردان ثابتی به زندان آورده شده بودند نیز بگوییم.

بسیاری از زندانیان ضربات زیادی را از پا، صورت و بدن‌شان دریاقت کرده‌اند. آنها کاری می‌کردند که ناخن‌ آن زندانیان را بکشند. بارها سرشان در حوض وسط زندان فرو می‌رفت. به‌صورت عمودی و به‌عکس آویزان می‌شدند و ضربات بسیاری را قبول کردند. بارها با فشار به آنها حمله قلبی به‌خاطر فضای استرس ایجاد شده، و همچنین سوزانده شدن بدن با سیگار یا وسایل دیگر. همچنین برای آنها از شوک الکتریکی برای نقاطی مانند انگشتان، پاها و نقاط دیگری از بدن استفاده می‌کردند. ماشینی که برای شوک الکتریکی استفاده می‌شد که اسم آن آپولو بود یک صندلی سیاه آهنی با یک کلاه آهنی سیاه برای شوک بود که ساخته و صادر شده از اسرائیل به ایران بوده است.

تصویر بالا متعلق به پرویز ثابتی شکنجه‌گر شاه ایران است. او اکنون در اورلاندو به‌عنوان یک سه‌ملیتی ایرانی، اسرائیل و آمریکایی زندگی می‌کند. ثابتی قطعاً از گاردهای سطح پایین نازی‌ها نیز بدتر است در حالی که هیچ‌گاه از آمریکا دیپورت نشده است. بنابراین چرا ثابتی هنوز در آمریکا است و در ایران نیست که پاسخگوی جنایت‌های ضدبشری خود باشد؟

دستگاه آپولو که یک صندلی شوک الکتریکی است در تصویر سمت چپ دیده می‌شود. در تصویر سمت راست نیز ثابتی نفر دوم از سمت چپ است که کنار دیگر مسئولان ساواک ایستاده است.

در عکس سمت چپ کشته‌شدگان ساواک به دست ثابتی و همکارانش دیده می‌شود که در ورودی زندان عبرت قرار داده شده است. عکس سمت راست هم متعلق به زندانی‌ است که رهبر کنونی ایران در آن قرار داشته است.

ثابتی ایران را بعد از انقلاب اسلامی سال 1979 ترک کرده و از آن به بعد به‌عنوان افسر موساد فعالیت خود را در اسرائیل و بعد از آن در فلوریدا ادامه داد.

اکنون ثابتی در اورلاندو زندگی می‌کند در حالی که ساختمان او به‌عنوان کمپانی Paris Enterprises شناخته می‌شود. این ساختمان با جعبه پستی شماره 536401 در اورلاندو شناخته می‌شوند و همچنین این دفتر در اورلاندو، واحد 505، خیابان رابینسون شرقی شماره 401 قرار دارد.

با توجه به سوابق ثبت‌شده در ایالت فلوریدا، مسئول این کمپانی به‌نام فرانک م. ثبت شده است و آدرس آن به این شرح ثبت شده است: Townsend, Esq. of 520 W. Emmett Street, Kissimmee, FL 32741.

میان اعضای این شرکت نام پردیس ثابتی نیز قرار دارد. پردیس ثابتی خواهر پرویز ثابتی است که در ژنتیک تکاملی در دانشگاه هاروارد و در تخصص ژنوم انسان فعالیت می‌کند. همچنین او در راستای انتقال ویروس ابولا از مخزن ژنتیک حیوانات به انسان‌ها فعالیت کرده است.

خواهر دیگر پرویز، پریسا ثابتی است که به‌عنوان مدیر بنیاد ویلیام ج. کلینتون فعالیت می‌کند. با توجه به اطلاعات منتشر شده در روزنامه The New York Times در سال 2009 پریسا با Ted Zagat جانشین رئیس franchise development و عضو استراتژیک مجموعه Spanish-language Univision Communications و پسر مؤسس شرکت بررسی‌های موردی رستوران‌ها و هتل‌های زاگات ازدواج کرده است. عروسی‌ آنها با حضور Cantor Debbi Ballard برگزار شده است. پریسا همچنین به‌عنوان کسی محسوب می‌شود که همراه با خواهر خودش در مسئله ویروس ابولا مؤسسه Paris Enterprises دخالت داشته و ارتباط داشته است.

نسرین غفارپور نیز که رئیس شرکت Paradise Eighty و معاون رئیس شرکت Florida Renaissance است نیز نامش به‌عنوان معاون شرکت Paris Enterprises ثبت شده است. آدرس او نیز در اورلاندو، خیابان Vineland، شماره 5391 قرار دارد.

ما نفس خودمان را برای دیدار مرکز Simon Wiesenthal با این افراد حبس نمی‌کنیم یا به دنبال‌کنندگان جنایت‌کاران جنگی اداره عدالت که این آدرس‌ها را ببینند پولی پرداخت نمی‌کنیم.

بروزرسانی: البته وین مدسن برای دیدن این مکان‌ها و کشف مقاومت مخفی آنها پول می‌دهد.

تصویر سمت چپ آدرس پرویز ثابتی در اورلاندو، رابینسون شرقی، شماره 401 دیده می‌شود. این یک آپارتمان مسکونی است. آپارتمان خصوصی غفارپور نیز در Vineland، شماره 4391 قرار دارد که در تصویر سمت راست دیده می‌شود.

پرویز ثابتی یکی از مصاحبه‌شوندگان تلویزیون صدای آمریکا و برنامه افق در این شبکه است.

حوض آب وسط زندان که در تصویر چپ قرار دارد برای این بود که سر زندانیان را در آب فرو می‌بردند تا اینکه بتوانند آنها را مجبور به حرف‌زدن کنند. در تصویر راست هم ساخت زندان نمایش داده شده است که میله‌های فلزی آن برای بسته شدن زندانیان به آن استفاده می‌شده است و شیوه طراحی آن به‌شکلی بوده است که صدای زندانیان به بیرون زندان نمی‌رفته است.

در بالا، تصویر سمت چپ، عکس بی‌رحم‌ترین شکنجه‌گر زندان عبرت را می‌بینید. در همان تصویر پسر شاه را می‌بینید که هم‌اکنون ساکن کالیفرنیا و مریلند است. او خود را شاهنشاه جدید ایران می‌داند در حالی که نومحافظه‌کاران و سیا از وی حمایت می‌کنند تا اینکه روزی پادشاه ایران شود. در تصویر سمت راست مشخص است که در این زندان اگر آقای سبیلو از پاسخ‌های زندانی خوشش نمی‌آمد، زندانی به میله‌ها وصل می‌شد و با باتوم مورد ضرب‌وشتم واقع می‌شد. بعد از انقلاب این آقای سبیلو به‌کمک MI6 به انگلستان فرار می‌کند و گفته می‌شود که در همان‌جا نیز خودکشی کرده است.

مورد پرویز ثابتی تنها یکی از مواردی است که در کنفرانس افق نو تهران که نویسنده در آن حضور داشته است بررسی شده است. سازمان‌های صهیونیستی و رسانه‌ها کنفرانس را با لقب‌هایی مانند «نظریه پردازان توطئه» و «نفی‌کنندگان هولوکاست» معرفی کرده‌اند.

البته این بسیار شگفت‌انگیز است که اتحادیه ضدافترا (Anti-Defamation League) و رسانه‌های تابع آنها هیچ‌گاه به آمریکا نگفته‌اند که ثابتی را به‌خاطر اقدامات غیرانسانی از آمریکا دیپورت کنند. یا شاید این دیپورت‌ها در آمریکا فقط برای آنانی قرار داده شده است که در مقابل جنایت‌های ضد حقوق بشری یهودیان ایستاده‌اند؟

ادعاهایی که از جانب صنعت هولوکاست صهیونیسم مطرح می‌شود که هر از چند گاهی می‌گویند که یک افسر نازی را پیدا کرده‌اند در اصل چیزی به‌جز تظاهر با صدای بلند نیست.

سر شکنجه گر ساواک به نام ابروکمانی

چندی قبل در تجمع نیروهای ضدانقلاب در لس آنجلس آمریکا، تصویری منتشر شد که همچنان محل بحث و تحلیل و حتی واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی است. پرویز ثابتی شکنجه‌گر معروف ساواک و رئیس اداره سوم دستگاه امنیتی رژیم پهلوی همراه با خانواده اش به عنوان "دموکراسی‌خواه" و با شعار "آزادی" مردم ایران در این تجمع ضد ایرانی شرکت کرده‌ بودند. البته طنز و تناقض ماجرای حضور پرویز ثابتی در تجمع لس آنجلس به حدی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد. باید پی به این راز برد
چرا سازمان سیا از یک ساواکی تاریخ مصرف گذشته رونمایی کرده است؟ شکنجه گر معروف دموکراسی خواه شده!

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

 

به همین مناسبت نگاهی به زندگی و زمانه «پرویز ثابتی»، نماد سرکوب و اختناق در دوران پهلوی دوم خواهیم داشت.

"من همیشه با هرچیزی که منجر به شکنجه شود مخالفت کرده ام و هیچ وقت خودم نه شکنجه دیده ام و نه بازجویی کرده ام."(پرویز ثابتی، «در دامگه حادثه»)

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«پرویز ثابتی» مشهورترین مدیر اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، فرزند حسین در ۱۳۱۵ش. و در خانواده‌ای بهایی در بخش سنگسر از توابع شهرستان سمنان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان‌های حسینیه و شاه‌پسند سنگسر گذراند و دوران متوسطه را در مدرسه فیروز بهرام تهران طی کرد. در سال ۱۳۳۷ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم اداره کل سوم ساواک منصوب شد؛ در ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتی در اوج سرکوبهای ساواک در ۱۳۵۲ به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی عهده‌دار بود. پرویز ثابتی در بدو استخدام در ساواک که در بهمن ۱۳۳۷ و توسط مدیرکل وقت اداره کل ششم ساواک، ضرابی، معرفی شده بود

او در شرح حالی که برای استخدام در ساواک نوشت، دوران کودکی و خانواده خود را چنینی شرح داد:

"... از بدو تولد تا تاریخ مهرماه ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محله‌ای به نام تپه‌سر سکونت داشته‌ام و از تاریخ مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشته‌ام و از مهر ۱۳۳۱ خانواده‌ام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت گردیدند تا اسفندماه ۱۳۳۴ و از اوایل ۱۳۳۵ پدرم بعد از تهیه منزل ما نیز به آنجا عزیمت نمودیم. در مدرسه صابر در آسیاب دولاب تهران به شغل آموزگاری از سال ۲۶ مشغول شده‌ام و در ایام فراغت و دوران تحصیل با پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کرده‌ام. دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه‌پسند سنگسر از سال ۱۳۲۲ الی ۱۳۲۸ و دوران دبیرستان در فیروز فهرام و تهران از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۱۳۳۴ الی ۱۳۳۷ مشغول به تحصیل بوده‌ام و در خردادماه ۱۳۳۷ نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شده‌ام و به زبان انگلیسی تسلط دارم و در امور قضایی و اداری و اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل نموده و مطالعه دارم و دارای چهار برادر... و یک خواهر... هستم. بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می‌زیسته‌ام و پدر و مادرم بهایی بوده‌اند[،] لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از تاریخ ۲۴/۱۰/۳۷ الی ۲۴/۱۰/۳۸ از خدمت معاف شده‌ام و این برگ برای سالهای بعد نیز تمدید خواهد شد. رسالة پایان تحصیلات دانشکده حقوق راجع به کسانی که مجازات نمی‌شوند، یعنی صغار و مجانین بوده است. همان‌طور که مشاهده می‌شود بنده از اهالی سنگسر هستم و سنگسر یک منطقه عشایری و دارای مردمی شاهدوست و وطن‌پرست است. رستاخیز اهالی سنگسر در قیام ملی ۲۸ مرداد دلیل بر این ادعاست. به طریق اولویت اینجانب نیز فردی شاهدوست و وطن‌پرست می‌باشم."

ثابتی از جمله کسانی بود که در رأس یک گروه از مأموران ساواک به اسرائیل اعزام شد و به احتمال قوی در همان مأموریت در پیوند تنگاتنگ با موساد قرار گرفت. او که در اوایل دهه ۱۳۵۰ به عنوان «سخنگوی ساواک» و « مقام امنیتی» شهرت یافت، گرداننده اصلی سازمان ساواک به شمار می آمد و با ارتباطاتی که با «موساد» و عوامل این سازمان در ایران داشت حتی در امور مربوط به نمایندگی‌های ساواک در خارج از کشور نیز، که خارج از حدود اختیارات او بود مداخله می کرد. اطلاعات وی به ویژه در مورد فعالیت گروههای مبارز خارج از کشور، ساواک را در مبارزه با کنفدراسیون و سایر گروههای مخالف رژیم یاری داد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

وی که دوره جنگها و عملیات ضد پارتیزانی و ضد چریکی دیده بود، با تجهیزات و امکانات گسترده، گروهی را که در اسرائیل و دیکتاتوری‌های نظامی آمریکای لاتین دوره دیده بودند برای مبارزه با چریک های مارکسیست مسلح در سیاهکل گیلان به محاصره جنگل فرستاد.

در پی دستور محمدرضا شاه، کمیته مشترک ضد خرابکاری (ساواک - شهربانی) در تاریخ چهارم بهمن ماه ۱۳۵۰ تأسیس گردید که در این کمیته در واقع شهربانی نقش «اداره ویژه» اسکاتلندیارد را ایفا می‌کرد و ساواک نقش «ام. آی. ۵» را داشت. کمیته مشترک در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل ‌شد و بعدها در شهرستان‌ها نیز شعبه‌هایی که تحت نظر مرکز فعالیت می‌نمودند، راه‌اندازی گردید. کمیته مشترک با ۳۷۵پست سازمانی که ۱۱۱ پست آن متعلق به ساواک و ۲۶۴ پست دیگر به شهربانی اختصاص ‌یافت، فعالیت خود را آغاز می‌نماید. اولین رئیس کمیته مشترک سپهبد جعفرقلی صدری رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن پرویز ثابتی از مقامات ساواک تعیین می‌گردد و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری به منظور هماهنگی در این ترکیب قرار می‌گیرند.

ثابتی در سال ۱۳۵۲ توسط ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی)تعیین و عملاً همه کاره ساواک شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلمارتشبد نعمت الله نصیری

گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده می شد، عمدتاً از طرف ثابتی و حلقه‌ی او تنظیم می گردید. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس می شد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. حتی فعالیتهای اعضای خاندان سلطنت هم از این گونه نظارت و گزارشها مصون نبودند، گاه حتی گزارشهای ثابتی در مورد فعالیتهای غیرقانونی اعضای خاندان سلطنت خشم شاه را برمی انگیخت. منابع اطلاعاتی او علاوه بر مأمورین ساواک و هزاران « منبع خبری» که در تمام سازمانهای دولتی و بخش خصوص داشت، عوامل جاسوسی اسرائیل (موساد) در ایران و افرادی از قبیل منوچهر آزمون، داریوش و هدایت الله اسلامی نیا بودند که مستقیماً با او تماس داشتند و اخبار و اطلاعات دست اولی را از دستگاههای دولتی و بخش خصوصی و بازار و محافل روحانی در اختیار او می گذاشتند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی از زمره دوستان نزدیک هویدا بود و در ملاقات‌هایی که هر چهارشنبه شب با وی داشت اطلاعاتی را در اختیار وی قرار می داد که بی گمان یکی از ابزار تثبیت و تداوم قدرت هویدا بود. در هر ارزیابی از موقعیت هویدا نام وی به میان می آید زیرا در تمام دوران زندگی روابط نزدیک با همکیش بهایی خود داشته است.

علت مشهور شدن ثابتی

دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم ساواک، در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشه‌های آن، اقدامات پیشین گروه چریک‌های فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاری‌های داخلی و خارجی، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد. در آن واقعه، یک گروه چریکی مارکسیست که از شاگردان «بیژن جزنی» بودند به یک پاسگاه ژاندارمری حمله کردند و بعد در پی بسیج نیروهای امنیتی به منطقه تقریبا همه آن ها کشته و دستگیر شدند. این گروه مارکسیست، پایه گذار گروهی موسوم به «چریک های فدایی خلق» شدند.

به هر حال حضور ثابتی در این برنامه تلویزیونی که به صلاحدید شخص شاه انجام گرفت، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و دیری نگذشت که نام او به مظهر رعب و سرکوب ساواک تبدیل شد. البته گروه های مسلح چپ در میان خود، او را با یک اسم مستعار دیگر می شناختند: ابرو کمانی

البته این تنها حضور «ابروکمانی» بر صفحه تلویزیون نبود و او چندبار دیگر به عنوان «مقام امنیتی» و در واقع سخنگو و «ویترین» ساواک به تلویزیون رفت. یکی از فیلم هایی که از حضور او در تلویزیون ملی آن زمان در اینترنت موجود است، یک جلسه مطبوعاتی است که در آن «مسعود بهنود»، روزنامه نگار سوگلی هویدا از مقام امنیتی درباره گزارش تایمز لندن می پرسد که مدعی شده بود، ساواک دارای «۵ میلیون»! کارمند است. ثابتی در پاسخ به این پرسش گفت:

"بنده تصور نمی‌کنم که سازمان‌های امنیتی آمریکا و شوروی هم این تعداد مأمور در اختیار داشته باشند. این رقم برای من تعجب‌آور و مسخره بود. ما دو نوع مأمور داریم. یک دسته کارمندان رسمی سازمان امنیت که مثل بقیه کارمندان رتبه شغلی و حقوق می‌گیرند و دسته دیگر که تعدادشان بیشتر است اما در استخدام رسمی ما نیستند و ممکن است برخی‌شان کارمند دولت هم باشند."

 

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«حسین فردوست»، دوست صمیمی و محرم محمدرضا پهلوی که به نوعی بنیانگذار ساواک بود، نقشی پررنگ در ارتقاء ثابتی داشت. فردوست درباره نقش این برنامه های تلویزیونی در صعود جایگاه ثابتی گفت:

"در این نمایش‌های تلویزیونی او بسیار خوب و محکم صحبت می‌کرد و همه را تحت‌تأثیر قرار می‌داد؛ به دلیل بیان عالی و عدم تردید در سخنانش. دعوت‌ها از او در خانه رجال شروع شد و ثابتی در چندین میهمانی از من خواهش کرد شرکت کنم که شرکت نمودم. در این میهمانی‌ها خانم‌های زیبا چندین‌هزار تومان هزینه آرایش خود می‌کردند تا موردپسند «مقام امنیتی» واقع شوند و دور او را می‌گرفتند و خود را معرفی می‌کردند و کارت و آدرس می‌دادند. من چند بار به چند خانم که میل داشتم صحبت کنم، نزدیک شدم و هرچه گفتم «من فردوست هستم» بی‌فایده بود! همه «مقام امنیتی» را می‌خواستند و فردوست و امثال فردوست برایشان مهم نبود! این عنوان «مقام امنیتی» تا انقلاب روی ثابتی ماند و همه‌جا به پذیرایی از او افتخار می‌کردند."

ثابتی در مصاحبه با عرفان قانعی فرد درباره ارتقاء خود در ساواک چنین گفت:

" پس از سه ماه از آغاز خدمتم در ساواک، به علت گزارش های تحلیلی ام راجع به مسائل سیاسی جاری کشور به ریاست بخش بررسی های سیاسی در امور امنیت داخلی منصوب شدم. از همان ابتدا خواستم به رده های بالاتر در ساواک و شخص پادشاه توجه دهم که تامین امنیت کشور تنها از طریق سرکوب و مبارزه با سازمان ها و گروه های مخالف و برانداز امکان پذیر نیست. در طول دوران خدمتم در ساواک از هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده کرده و گزارش های مستند ارائه دادم و چندین بار برای تهیه این گزارش ها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتم. تا آنجا که در سال ۱۳۵۰ اسدالله علم وزیر دربار و سپهبد ایادی و امیرهوشنگ دولو از نزدیکان شاه به علت اتهاماتی که به آنان وارد می کردم علیه من به شاه شکایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاکمه نظامی شدم."

فردوست میل به خودنمایی و البته ظاهر خوش خط و خال ثابتی را در ترفیع او بسیار موثر می دانست:

" زمانی که قائم‌مقام ساواک شدم، ثابتی یک جوان کمتر از سی سال بود و شغل او ریاست بخش مربوط به احزاب پنهانی بود. او را ندیدم تا زمانی که مقدم را به جای مصطفی امجدی مدیرکل سوم کردم...، برداشت من از ثابتی این بود که بسیار مقام‌پرست و متظاهر است. دارای هوش خوب - و نه بیشتر- است ولی قوه بیان خیلی خوبی دارد. در مجموع کارمند خوبی به‌شمار می‌رفت، ولی به علت آن قدرت بیان و تظاهر، خود را بیش از آن چیزی که بود نشان می‌داد. این رفتار قطعا در من اثری نداشت ولی در دیگران مانند مقدم و نصیری مسلما بی‌اثر نبود. دروغ و راست را مخلوط می‌کرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو، سه برابر واقع جلوه دهد. آرام و مسلط بر اعصاب خود بود. ساختمان فکری‌اش طوری بود که همیشه به او خوش می‌گذشت. از خود انتقاد نمی‌کرد و راضی و خیلی راضی از خود بود...، ثابتی به هیچ‌وجه نمی‌توانست اعتماد مرا جلب کند و به نظر من او برای کار اطلاعاتی ساخته نشده بود و بیشتر به درد کار سیاسی می‌خورد. هیچ‌وقت میل نداشتم مرئوس مستقیمی مانند ثابتی داشته باشم."

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلمارتشبد حسین فردوست

فردوست درباره جاه طلبی بسیار بالای ثابتی و علاقه او به در چشم بودن و بروز بیرونی(رخلاف بیشتر مقامات امنیتی) نیز اظهارات جالبی کرده است:

"من که جاه‌طلبی ثابتی را می‌دیدم، خواستم که او را در کار سیاسی مشغول کنم لذا از هویدا خواستم که یک پست وزارت به ثابتی بدهد. او مطابق طبع هویدا هم بود. زمانی که مسئله را به ثابتی گفتم از خوشحالی باور نمی‌کرد. هویدا، ثابتی را خواست و وزارت را به او پیشنهاد کرد و او اجازه فکرکردن درباره نوع وزارتخانه خواست. در همین احوال منوچهر آزمون (کارمند ساواک) معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان اوقاف شد. این مسئله به ثابتی برخورد و از وزارت منصرف شد. او بعدا به من گفت: «وقتی آزمون که در ساواک چندین رده از من پایین‌تر بود، معاون نخست‌وزیر شود، دیگر وزارت چه افتخاری دارد؟!» من گفتم: پس صبر کن تا نخست‌وزیر شوی! این حرف در او اثر کرد و باورش شد و تا زمان انقلاب این مسئله در ذهنش بود."

از سال ۴۹ که به معاونت اداره کل سوم ساواک(اداره امنیت داخلی) و در واقع ستون ساواک، رسید، نقشی اساسی در حکومت پیدا کرد، چرا که تقریبا هر شغلی قابل توجهی در کشور، از وزارت تا نمایندگی تا استادی دانشگاه، وابسته به استعلامی بود که از اداره کل سوم گرفته می شد. ثابتی به لحاظ امنیتی هم سرکوب گروه های مسلح چپ و مذهبی را در کارنامه داشت، به طوری که در سال ۵۵ تقریبا همه گروه های مسلح رژیم یا متلاشی شده، و یا به گروه های چندنفره پنهان محدود شده بودند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

جنایت ساواک بر تپه های اوین

یکی از جنایات مهم دوران سیطره ثابتی بر ساواک به ۳۰ فروردین سال ۵۴ بازمی گردد. در این روز، ۹ تن از سران گروه های چپ(فدایی خلق و مجاهدین خلق) بدون محاکمه در جریان انتقال از زندان اوین توسط ساواک تیرباران شدند.

«بیژن جزنی» از رهبران چریک‌های فدایی، همراه با شش‌نفر دیگر از چریک‌های فدایی خلق به نام‌های «حسن ضیا ظریفی»، «احمد جلیلی افشار»، «مشعوف کلانتری»، «عزیز سرمدی»، «محمد چوپان‌زاده» و «عباس سورکی» به همراه «مصطفی جوان خوشدل» و «کاظم ذوالانوار» دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپه‌های اطراف زندان «اوین» به آمریت شخص شاه و کارگزاری ثابتی، در اطراف قریه اوین با چشمان و دستان بسته تیرباران شدند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

یکی از مهم ترین روایت ها که بر نقش ثابتی در این جنایت صحه می گذارد، شرح «بهمن نادری پور»(معروف به تهرانی)، از شکنجه‌گران معروف ساواک، در دادگاه انقلاب در سال ۵۸ است. تهرانی در دادگاه در شرح ان واقعه گفت:

"زندانیان را از زندان تحویل گرفتند. ما هم در قهوه‌خانه نزدیک زندان اوین به انتظار ایستادیم. پس از تحویل آمدند و از طریق جاده‌ای که از داخل قریه اوین می‌گذشت به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین رفتیم. در آنجا زندانیان را - درحالی که دست‌ها و چشم‌هایشان بسته بود - از مینی‌بوس پیاده کردند و همه را در یک ردیف روی زمین نشاندند. پس از اینکه روی زمین نشستند، «عطارپور» (بازجوی ساواک) یک قدم جلوتر آمد و شروع به سخنرانی کرد. گفت: همان‌طور که دوستان و رفقای شما همکاران و رفقای ما را در دادگاه‌های خودشان به مرگ محکوم کردند و آنها را کشتند، ما هم تصمیم گرفتیم شما را که رهبران فکری آنها هستید و با آنها از داخل زندان ارتباط دارید، مورد تهاجم قرار بدهیم و شما را اعدام کنیم و از بین ببریم. این حرف مورد اعتراض بیژن جزنی و چند نفر دیگر واقع شد. ولی نمی‌دانم عطارپور نفر اولی بود یا سرهنگ وزیری (رییس وقت زندان «اوین») که با یک مسلسل که آورده بود، رگبار را به روی آنها خالی کرد."

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی اما در کتاب خاطرات شفاهی خود موسوم به «در دامگه حادثه»، مثل بسیاری از دروغ هایی که در آن کتاب رفته است، مدعی است که زندانیان در هنگام فرار از ون انتقال زندانی به رگبار بسته شدند:

" پس از اینکه محمدتقی شهرام و سعادتی از زندان ساری و ربابه عباس‌زاده (اشرف دهقانی) از زندان قصر فرار کردند، بیژن جزنی و دوستان وی درصدد برآمدند با فرار از زندان، از خود قهرمان‌سازی کنند. آنها در زندان قصر، بسیار به موفقیت نزدیک شده بودند و در لحظه آخر، ماموران شهربانی، توانسته بودند که نقشه آنها را خنثی کنند. سرهنگ عباس وزیری، معاون اداره کل چهارم ساواک که مسوولیت زندان اوین با آن اداره بود، به من تلفن کرد و گفت: «ماموران قصد داشته‌اند، تعدادی از زندانیان را از زندان اوین به زندان دیگری منتقل کنند و در حوالی بزرگراه شاهنشاهی، زندانیان که در یک ون قرار گرفته و کامیونی از سربازان پشت‌سر آنها حرکت می‌کرده، با بریدن دستبند از «ون» خارج و قصد فرار داشته‌اند که راننده و یک مامور برای تعقیب به همراه آنها از ون خارج شده، لذا ماموران همراه به طرف آنها تیراندازی و ۹ نفر از زندانیان کشته و مامور همراه راننده نیز، تیر خورده و زخمی شده است."

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

این دروغ بزرگ ثابتی که ۹ زندانی مهم برای رژیم، با دستان و چشمان بسته، چگونه توانستند همگی دستبند خود را ببرند و همزمان در بیابان های آن موقع اطراف اوین پا به فرار بگذارند، خود به اندازه کافی مضحک است. جدای از این که روایت های دیگر از زندانیان سیاسی و برخی عوامل رژیم شاه از زوایای مختلف این جنیات ساواک را افشاء کرده است.

البته برای کسی که در اوج وقاحت مدعی می شود که نهایت شکنجه در ذهن نعمت الله نصیری(رییس ساواک) این بود که به زندانیان «چلوکباب با دوغ» بدهند و بعد اجازه خواب به او ندهند، جعل چنین دروغ‌هایی نه تنها بعید نیست، که بسیار محتمل است.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلمصفحه ۳۰۸ کتاب «در دامگه حادثه»

مثلا ثابتی در همان دامگه حادثه مدعی شده است:

" با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنچه در توان داشتم از آن جلوگیری می‌کردم. هیچ‌گاه ندیدم فردی مورد شکنجه قرار گیرد. موقعی که از سرپرستان بازجویی سؤال می‌کردم غالبا جواب این بود که زندانی با مأموران به زدوخورد پرداخته و مجروح شده است!"

این در حالی است که عمده زندانیانی که نسبت به انتشار کتاب خاطرات ثابتی واکنش نشان دادند، بر نقش مستقیم او در شکنجه زندانیان صحه گذاشته اند. مثلا «نصرت الله تاجیک»، از زندنیان سیاسی قبل از انقلاب دعاوی خنده دار ثابتی را چنینی زیر سوال برده است:

" در بازداشت سال٥٢-٥٣ چون در زندان اوین بودم او را ندیده بودم و همچون سایرین وی را به نام مقام امنیتی می‌شناختم تا اینکه در دستگیری سوم در کمیته مشترک ضد خرابکاری در میان شکنجه و بازجویی‌ها او را که میان بازجویان، «آقا» نامیده می‌شد دیدم. در دو نوبت توسط رسولی و ثابتی مورد سؤال‌وجواب و شکنجه قرار گرفتم که نسخه‌های بازجویی من به احتمال زیاد موجود است."

ثابتی، عامل اعدام نشدن رجوی

پرویز ثابتی طبق صفحه ۲۸۲ کتاب خاطرات خود، کاظم رجوی، برادر بزرگ تر مسعود را با حقوق ماهی ۱۰۰۰ فرانک به مأمور ساواک تبدیل می کند. در سال ۱۳۵۰ که در پی ضربه شهریورماه ساواک به مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، اعضای سازمان دستگیر و به اعدام محکوم می شوند، کاظم رجوی با ثابتی تماس می گیرد تا برادر خود (مسعود رجوی) را نجات دهد. ثابتی در این زمینه می گوید:

"من یک گزارشی درست کردم که برادرش برای ساواک این کارها و خدمات را کرده و مسعود رجوی را یک درجه تخفیف بدهیم، شاه هم موافقت کرد و یک درجه تخفیف داده شد و مسعود رجوی اعدام نشد."

فرار حمید اشرف از تور ثابتی

حمید اشرف، رهبر گروه مارکسیست مسلح چریک های فدایی خلق، در سال‌های ۵۴ و ۵۵ از اهداف اصلی تعقیب شهربانی و ساواک بود.

اشرف ان قدر برای شاه اهمیت داشت که تقریبا بعد از هر گزارش «شرف عرضی» نصیری و ثابتی به او، از آن ها درباره دستگیری حمید اشرف می پرسید:

"هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر و یا در درگیری ها کشته می شدند، شاه می پرسید با حمید اشرف چه کرده اید."

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

در عملیات ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۵ علیه خانه های تیمی سازمان چریک های فدایی خلق، حمید اشرف دوباره موفق به فرار می شود و بار دوم از دو حلقه محاصره نیروهای امنیتی می گریزد. ثابتی می گوید:

"گزارش واقعه را با ذکر این که حمید اشرف، توانسته است از هر دو محاصره فرار کند، برای شاه فرستادم. چند روز بعد، از دفتر ویژه ی اطلاعات خبر دادند که گزارشی به عرض اعلیحضرت رسیده است که مأمورین واحد اجرایی کمیته ی مشترک ضد خرابکاری که عمدتا پرسنل شهربانی بودند، آموزش لازم را برای محاصره ی خانه های امن و مقابله ی با گروه های تروریستی ندارند و اعلیحضرت دستور داده اند، دفتر ویژه طی یک بازرسی وسیع، نواقص کار را یافته و گزارش کند "

در نهایت حمید اشرف و ده تن دیگر از اعضای سازمان در تیر ماه ۱۳۵۵ بعد از ساعت های درگیری به دست نیروهای ساواک کشته می شوند. کشتن حمید اشرف و متلاشی کردن مرکزیت چریک های فدایی، یکی از بزرگ ترین دستاوردهای امنیتی ثابتی برای رژیم شاه بود.

 

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلمسفر ثابتی به مشهد با همسرش به اتفاق سپهبد جعفرقلی مستوفی و همسرش(نحوه چادر سر کردن همسران آن ها به خوبی گسست مقامات پهلوی از مردم را نشان می دهد)

 

پیش بینی انقلاب توسط ثابتی

ثابتی در خاطرات شفاهی خود مدعی شد که دو سال پیش از پیروزی انقلاب، وقوع ان را پیش بینی کرده و ان را با شاه مطرح کرده بود و البته انتظار از او به عنوان مسوول اصلی تشکیلات اطلاعاتی شاه نیز همین بود. او می گوید که گزارشی مفصل را در آذر ۵۵ برای شاه نوشت و از طریق رییس وقت ساواک، نصیری، نزد شاه فرستاد:

"موقعی که کارتر در آمریکا داشت برای ریاست جمهوری فعالیت می کرد مطالبی را علیه شاه گفته بود. نتیجتا در داخل، مخالفین رژیم بسیج شده بودند و فکر می کردند که الان دوباره فرصتی پیش می آید که بتوانند کارهایی بکنند. زمانی که کارتر انتخاب شد ولی هنوز به دفترش نرفته بود، یعنی در آذر ۱۳۵۵، من بوسیله (ارتشبد نعمت الله) نصیری (سومین رئیس ساواک) یک گزارشی برای اعلیحضرت فرستادم و گفتم به نظر می آید که سناریوی سال ۱۳۳۹ و ۴۰ یعنی دوره ۱۹۶۰ و ۶۱ در دوره کندی دوباره دارد تکرار می شود و مخالفین به این نتیجه رسیده اند که حالا کارتر اعلیحضرت و ایران را تحت فشار قرار می دهد و فرصتی پیش می آید که اینها بتوانند خود را به صحنه بیاورند و به اصطلاح ایشان را به چالش بکشند."

او در این گزارش با اشاره به افزایش قابل توجه جمعیت دانشجویان و افزایش ۴ برابری جمعیت پایتخت، شکل گیری واحدهای کارگری بزرگ در تهران و اطراف آن، پیدایش گروه های مسلح جدیدی و کارآزموده شدن عناصر مسلح ضدرژیم در زندان‌ها به شاه یادآور شد که اوضاع با زمان کندی و شکل گیری ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ متفاوت است. گرچه ثابتی در این تحلیل خود به عنصر اصلی، یعنی رهبری مقتدرانه و مرشدیت معنوی حضرت امام در هدایت خیزش مردمی علیه رژیم شاه، وزن چندانی نمی دهد و این اشتباه بزرگ او و سایر کارگزاران رژیم شاه و حامیان خارجی آن ها بود. به هر حال، ارسال همین گزارش هم ظاهرا باعث خشم شدید شاه می شود که در سال ۵۵ خود را در اوج قدرت و اقتدار تصور می کرد:

" این گزارش را دادم نصیری برد برای اعلیحضرت. اعلیحضرت هم از دست من عصبانی شد که این ثابتی باز چیزهای منفی را سرهم کرده و هیچ پیشرفت های مملکت را ندیده، به اصلاحات ارضی اشاره نکرده، سهیم شدن کارگران در سهام کارخانجات را ندیده، ارتش ما از ۱۵۰ هزار نفر شده ۶۰۰ هزار نفر را ندیده، ساواک و شهربانی را ندیده و همه سیاه ها را سرهم کرده و می گوید اوضاع خراب می شود. نخیر هیچ چیز نخواهد شد و شما کار خودتان را بکنید. این اولین گزارش است در آذر ۱۳۵۵. اعلیحضرت فکر می کرد مثل همان بحرانی که در دوره کندی پیش آمد و توانست طوری اداره کند تا طوفان از سر بگذرد، این بار هم می تواند اداره کند. این بار اما، -البته ما که آن موقع نمی دانستیم- ولی به هر حال ایشان مریض بود و نمی توانست قاطعانه تصمیم بگیرد و به هر حال مملکت به مرحله ای رسید که دیگر کنترل از دست خارج شد."

مقاله رشیدی مطلق

حضرت امام به مناسبت چهلمین روز درگذشت فرزندش - مصطفی خمینی - بیانیه هایی منتشر کرده و در آنها از فجایع و مظالم شاه سخن می گوید. شاه با دیدن آن ها به شدت عصبانی شده و به نصیری - رئیس ساواک - می گوید:

"این مرد عقب مانده و عامل اجنبی، جسارت را از حد گذرانده است، دستور بدهید دو مقاله تهیه و در آنها به سوابق خانوادگی او که به وسیله ی انگلیسی ها از هندوستان به ایران، آورده شده اند و مخالفت او با اصلاحات ارضی و حقوق زنان و برنامه های اصلاحی مملکت، تهیه و در شرفیابی بعدی بیاورید تا ملاحظه و دستور چاپ آنها در مطبوعات داده شود "

نصیری به ثابتی می گوید اعلیحضرت به ما دستور داده اند و شما این دو مقاله را تهیه کنید. ثابتی مطابق دستور شاه عمل می کند. اما شاه همین دستور را به هویدا که در آن زمان وزیر دربار بود می دهد. هویدا هم این امر را به فرهاد نیکخواه محول کرده و او نیز به فردی به نام شعبانی می گوید تا مقاله را بنویسد. آن مقاله را شاه می پسندد و به دستور او در روزنامه ی اطلاعات به نام مستعار رشیدی مطلق منتشر می شود. اقدامی که به باور بسیاری از مورخان، یکی از نقاط عطف تبدیل جنبش انقلابی مردم ایران به یک قیام سراسری شد.

ماجرای فهرست «۱۵۰۰ نفره» انقلابیون

در خردادماه ۵۷، زمانی که دولت جمشید آموزگار(فراماسون معروف و عامل مارکدار ایالات متحده) کم کم سررشته کنترل اوضاع کشور را در برابر انقلابیون از دست می داد، ارتشبد نعمت الله نصیری و بالتبع، پرویز ثابتی که مهره مورد وثوق او بود، از چشم شاه افتاده بودند و زمزمه های خانه تکانی در ساواک جدی بود. با این حال، ثابتی برای حفظ نظامی که همه چیزش را به ان مدیون بود دست از فعالیت برنداشت.

او به ادعای خود در آستانه ۱۵ خرداد ۵۷، طرحی را برای دستگیری ۱۵۰۰ نفر از چهره های مخالف رژیم تهیه کرد تا به زعم خود خیزش مردمی را کنترل کند. او ابتدا این طرح را به جمشید آموزگار، نخست وزیر، ارایه داد، ولی آموزگار که چهره ای به شدت محافظه کار و اصولا تکنوکرات بود، موافق اجرای این طرح نبود. از همین رو، ثابتی طرح خود را نزد دوست دیرین و همکیش خود، امیرعباس هویدا برد که در آن مقطع وزیر دربار پهلوی بود:

"رفتم پیش هویدا و گفتم خبر اعلامیه دولت را شنیدید؟ گفت بله خوب بود بد نبود. گفتم حالا داستان این شده و آقای آموزگار اینطوری می گوید و شما باید اعلیحضرت را متقاعد کنید که ما این ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کنیم وگرنه اوضاع از کنترل خارج می شود. گفت اینها کی هستند؟ من یکی یکی می گفتم و او یادداشت می کرد. سران نهضت آزادی و جبهه ملی و ۳۰۰ نفر وعاظ افراطی طرفدار خمینی، ۴۰۰ نفر طلاب مدارس حقانی و فیضیه و خان قم بودند، تعدادی هم اعضای همین گروه های تروریستی بودند که ما پیش از آمدن صلیب سرخ آزادشان کرده بودیم که دلیلش مفصل است و باید جداگانه بگویم. هویدا این ها را یادداشت کرد و گفت بهت خبر می دهم. ساعت ۹ شب به من تلفن کرد که من مطالب شما را به عرض شاه رساندم و فردا صبح نصیری یک گزارش بیاورد."

ثابتی مدعی است که شاه جلوی بسیاری از اسامی این فهرست منها گذاشت و در نهایت لیست دستگیری‌ ها را به ۳۰۰ نفر تقلیل داد:

" دیدم که جلوی بعضی از این اسم ها منها و جلوی بعضی به اضافه گذاشته. اول از همه نهضت آزادی و سرانش منها داشتند. گفتم یعنی چی؟ گفت اعلیحضرت فرموده اند که چون اینجا یک کمیته حقوق بشر درست کرده اند و اینها با آمریکا در ارتباطند، نه. جبهه ملی هم همینطور، نه. بعد ۴۰۰ نفر طلاب مدرسه فیضیه و حقانی و خان قم هم نه. گفتم اینها دیگر برای چه نه؟ گفت فرموده اند اینها بازداشت دسته جمعی است... نه، نه، نه، تا آمد روی وعاظ افراطی طرفدار خمینی با چند تا افراد تروریست که روی هم ۳۰۰ نفر بود. ما از فردایش شروع کردیم به دستگیری این ۳۰۰ نفر. تمام تدارکاتی که اینها می کردند برای ۱۵ خرداد بود تا در سالگرد ۱۵ خرداد قدرتشان را نشان دهند. بعلت دستگیری این ۳۰۰ نفر، ۱۵ خرداد آب از آب تکان نخورد. در صبح ۱۵ خرداد در بازار تهران ۲۰-۳۰ درصد از مغازه ها بسته بود بعدش هم باز شد و تمام شد و رفت."

با وجود این ادعای گزاف ثابتی که طبق معمول از ان اغراق ها و خودنمایی‌های خاص نشان دارد، در ۱۶ خرداد ۵۷ نصیری از ریاست ساواک برکنار شد پس از برکناری ارتشبد نصیری رئیس ساواک در روز ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ تغییرات مهمی در ساواک روی داد بدین معنی که سپبهد ناصر مقدم رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران که در امور امنیتی تا حدودی به ملایمت و اعتدال شهرت داشت و در گذشته سال‌ها از مقامات مهم ساواک و مدیرکل اداره سوم بود، جانشین نصیری شد و با رفتن او، دوران یکه تازی ثابتی هم در ساواک به پایان رسید. او که از قبل، یعنی از زمان ریاست مقدم بر اداره کل سوم، با او رابطه چندان خوبی نداشت، کم کم به حاشیه رفت تا این که در پاییز ۵۷ دچار این احساس خطر شد که در صورت ماندن در کشور، به سرنوشت نصیری، هویدا، داریوش همایون و امثال آن ها دچار شود که شاه برای کاستن از التهابات عمومی، آن‌ها را بلاگردان خود کرده و به زندان انداخته بود.

بنا بر یکی از گزارش های ساواک به تاریخ ۱ آبان ۵۷، پرویز ثابتی با نام مستعار «عالیخانی» از طریق فرودگاه مهرآباد و با پروازی به مقصد نهایی لندن از کشور خارج شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

گرچه روایت دیگری هم وجود دارد که طبق آن، در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ عده‌ای از مدیران بلندپایه ساواک مانند پرویز ثابتی و عضدی با عده‌ای از زندانیان که به موجب ماده پنج قانون حکومت در طول ماه‌های شهریور و مهر بازداشت شده بودند، در زندان دیدار و از آنان حلالیت طلبیده و خداحافظی کردند و عضدی به یکی از زندانیان سرشناس گفت: "یک هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی «ال‌عال» ‌متعلق به اسرائیل مستقیما از تل‌آویو به تهران پرواز کرده و در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است و همین امروز حدود ۲۵ تن از مدیران و رؤسای ساواک با آن هواپیما عازم اسرائیل شده و از آنجا به آمریکا و اروپا خواهند رفت."

و خود ثابتی در خاطراتش ادعا کرده که در ۹ آبان، برای ان که به سرنوشت هویدا و نصیری و داریوش همایون و تنی چند از سران زندانی شده رژیم در دولت نظامی دچار نشود، ایران را به مقصاد اروپا ترک کرده بود. و این با واقعیت سازگارتر است، چرا که روزنامه اطلاعات در تاریخ هشتم آبان ٥٧ عکس بزرگی از پرویز ثابتی چاپ کرد به اضافه فهرستی از ٣٤ عضو سازمان اطلاعات و امنیت کشور. اطلاعات نوشته بود این مأموران بلندپایه که ثابتی هم جزء آن هاست اخراج، بازنشسته یا تصفیه شده‌اند. زیر عکس نوشته شده بود «پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی از مهم‌ترین پست ساواک برکنار شد».

ثابتی در نهایت به آمریکا رفت و نام کوچک خود را به «پیتر» تغییر داد. در همه این سال‌ها او ظاهرا به تجارت مشغول بوده، لیکن به هیچ عنوان منطقی نیست که یک «مقام امنیتی» رژیم شاه در آن سطح، با ان ارتباطات گسترده با موساد و سیا و ام آی۶، تنها در کنج حجره تجارت به چرتکه انداختن مشغول بوده باشد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلممحل زندگی و کار ثابتی در شهر اورلاندو ایالات متحده

:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 19 بهمن 1401

 

افشاگری درباره لابی صهیونیسم؛ یک تابوی خطرناک در آمریکا

اخراج یکی از نماینده‌های کنگره از کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا تازه‌ترین موردی است که تابو بودن افشاگری درباره لابی صهیونیسم را نشان می‌دهد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، چند روز پیش اعضای جمهوری‌خواه در مجلس نمایندگان آمریکا با تصویب قطعنامه‌ای به اخراج «ایلهان عمر»، نماینده مسلمان و افشاگر لابی‌های صهیونیستی از کمیته امور خارجی این مجلس رأی دادند.

در متن قطعنامه درباره دلیل تصمیم به اخراج ایلهان عمر ادعا شده که او ادعاهای ضدآمریکایی و یهودستیزانه‌ای مطرح کرده و موجب شده صلاحیتش برای حضور در کمیته مذکور را از دست بدهد. در متن این قطعنامه به 4 بیانیه از عمر اشاره شده و ادعا شده بود که حتی نمایندگان هم‌حزبی ایلهان عمر هم آن را محکوم کرده‌اند.

ایلهان عمر قبل از تصویب قطعنامه در دفاع از خودش برداشت‌ها از این موضوع را اینطور بیان کرد: «بحث‌ امروز درباره این است که چه کسی می‌تواند آمریکایی باشد. چه عقایدی ما باید داشته باشیم تا بتوانیم آمریکایی به حساب بیاییم. من مسلمان هستم. من مهاجرم... آیا برای کسی هم جای تعجب دارم که من هدف این حمله واقع شوم؟»

آلکساندریا اوسازیو کوتز، نماینده دموکرات ایالت نیویورک هم به نوبه خودش گفت: «یکی از چیزهایی که ما باید در اینجا درباره آن صحبت کنیم نژادپرستی علیه آمریکایی‌های مسلمان است... مسئله به هدف قرار دادن زنان رنگین‌پوست در ایالات متحده مربوط می‌شود.»

صرفنظر از این اظهارات درباره دلایل اخراج ایلهان عمر، آنچه مشخص است اینکه ورود به هیئت حاکمه آمریکا مستلزم داشتن پیوند با برخی لابی‌های قدرت و ثروت است که بدون آنها رسیدن به هیچ منصبی امکان‌پذیر نیست. لذا مشخص است که دلیل اصلی اخراج ایلهان عمر بیشتر از آنکه به ویژگی‌های عیانی مانند اصطلاحاً مسلمان یا مهاجر بودن او مربوط باشد بایستی به ورود او به خط قرمزهایی در سیاست آمریکا مربوط باشد.

ساختار قدرت در آمریکا به گونه‌ای است که پایبندی به ایدئولوژی مسلط حاکم بر ویژگی‌هایی مانند نژاد، مذهب، جنسیت و قومیت اولویت دارد و این عوامل تا جایی که خللی در اجرای سیاست‌های ایدئولوژیک ایجاد نکند مانعی برای ورود به قدرت محسوب نمی‌شود.    

افشاگری درباره یک تابو در آمریکا 

موافق با این تحلیل، پایگاه اینترسپت نوشته توضیحات ارائه‌شده توسط ایلهان عمر و اوسازیو کوتز کل ماجرا نیست. به نوشته این پایگاه، ایلهان عمر با گفتن اینکه مسئله به داشتن عقاید مربوط می‌شود به حقیقت ماجرا نزدیک شد اما آن را به طور کامل روایت نکرد. دلیل اصلی اخراج ایلهان عمر، درگیر شدن با لابی‌های صهیونیستی است که یکی از نیروهای اصلی در جهت‌دهی به سیاست‌های آمریکا مربوط می‌شوند. 

اینترسپت می‌نویسد: «در میان نخبگان آمریکا اشاره کردن به وجود لابی‌های اسرائیل و انگیزه‌های آنها آمریکا کاملاً ممنوعه محسوب می‌شود، زیرا شما ممکن است بابت اشاره کردن به اینکه بوئینگ "مهمات تهاجم مستقیم مشترک" به اسرائیل می‌فروشد یهودستیز قلمداد شوید.»

پایگاه اینترسپت نوشته که در آمریکا کسی نمی‌تواند درخواست کند که آمریکا و رژیم اسرائیل توسط ملاک‌ها و استانداردهایی که برای دیگران هم لازم‌الاجرا است قضاوت شوند.

برچسب یهودستیزی به ایلهان عمر از جایی زده شد که او نقش لابی‌های صهیونیستی در آمریکا را فاش کرد. او  سال 2020 نقش این لابی‌ها در سیاست‌ آمریکا را مخرب دانسته و گفته که این لابی‌ها به اعضای کنگره پول می‌دهند تا از رژیم اسرائیل دفاع کنند. تنها یک روز بعد از این اظهارات ایلهان عمر مجلس نمایندگان قطعنامه‌ای تهیه کرده و اظهارات او را محکوم کردند.

نکته جالب آنکه تهیه‌کنندگان و حامیان این قطعنامه کسانی بودند که طبق گزارش روزنامه گاردین بیشترین پول را از رژیم صهیونیستی دریافت کرده بودند. در آن زمان، روزنامه گاردین گزارش داده بود «الیوت انگل» از نمایندگان کنگره که عمر را به «تهمت یهودی ستیزانه ناخوشایند» متهم کرده بود در دوره فعالیت خود، 1.07 میلیون دلار پول به جیب زده یعنی به عبارتی 107 هزار دلار به ازای هر انتخابات.

گاردین در آن زمان به نقل از «برندن فیشر» کارشناس مالی مرکز حقوقی «کمپین» نوشته بود: «پول کارکردی دوسویه دارد. اهداکنندگان به کاندیداهایی پول می‌دهند که آنها را مدافع مواضع خود می‌‌دانند و در مقابل سیاستمداران نیز می‌دانند که کمک‌های مالی آنها از کجا می‌آید و به احتمال زیاد در مواجهه با تصمیمات سخت، خواسته‌های حامیان مالی خود را مدنظر قرار می‌دهند.»

علاوه بر این، از جمله نامزدهای دیگری که پول قابل توجهی از این لابی دریافت کرده بودند «کوری بوکر» بود که او هم اظهارات عمر را «نگران کننده» خوانده بود. وی در جریان کارزار انتخاباتی خود برای ورود به مجلس سنا 445 هزار دلار از لابی حامی رژیم صهیونیستی دریافت کرده بود.

جو بایدن که در حال حاضر رئیس‌جمهور آمریکا است نیز در آن زمان گزارش شده بود که 476 هزار دلار از لابی‌های صهیونیستی کمک دریافت کرده بود.

لابی‌های صهیونیستی در آمریکا

سازمان‌های یهودی در آمریکا که توسط لابی‌های صهیونیستی اداره می‌شوند نقش پررنگی در جهت دهی افکار عمومی و مطبوعات و رسانه‌ها در راستای حمایت از اسرائیل و توجیه جنایت‌های این رژیم دارند. لابی‌های صهیونیستی و ابزارهای آنها تلاش زیادی برای قرار دادن نخبگان یهودی -آمریکایی در مناصب مهم و حساس در کاخ سفید و دولت آمریکا می‌کنند.

بر همین اساس از دهه‌های گذشته تاکنون نفوذ لابی صهیونیستی در دولت‌های مختلف آمریکا هرگز کمرنگ نشده است. در دوره «بیل کلینتون» و «دونالد ترامپ» روسای جمهور پیشین ایالات متحده، یهودیان صهیونیست  آمریکایی مهم‌ترین مناصب را در دولت این کشور در اختیار داشته‌اند.

تعداد این سازمان‌های به شکل دقیق مشخص نیست.  اما در مقاله‌ای که روزنامه «جان افریک» درباره یهودیان آمریکا منتشر کرده، آمده است که 281 سازمان یهودی و 250 فدراسیون منطقه‌ای متعلق به صهیونیست‌ها در آمریکا وجود دارد.  همچنین روزنامه عبری جروزالم‌پست نیز اعلام کرد که صهیونیست‌ها 900 انجمن یهودی در ایالات متحده را در اختیار دارند.

از جمله سازمان‌های صهیونیستی برجسته در ایالات متحده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- سازمان آیپک که در واقع مادر همه سازمان‌ها و بزرگترین سازمان محسوب می‌شود و مسئول هماهنگی و تنظیم برنامه‌های کاری برای سایر سازمان‌ها در آمریکا و جمع‌آوری کمک‌های مالی و حمایت برای اسرائیل است.  این سازمان به شکل شبانه‌روزی برای باز کردن کانال‌های بین‌المللی برای رژیم صهیونیستی تلاش می‌کند؛

- کنفرانس روسای جمهور، دیگر سازمان برجسته یهودی در آمریکا محسوب می‌شود که 52 سازمان یهودی تابع آن هستند. این سازمان مسئول روابط آمریکایی -صهیونیستی و یهودی است.

- شورای فدراسیون‌های یهودی یکی دیگر از این سازمان‌ها محسوب می‌شود که در سال 1932 تاسیس شد و شامل تمام فدراسیون‌های یهودی در ایالات متحده و کانادا می‌شود و وظیفه اصلی آن هماهنگ کردن ایده‌ها و برنامه‌ها میان فدراسیون‌های یهودی و تامین بودجه مالی برای 275 سازمان یهودی است.

-ناکراک  یک سازمان یهودی دیگر است که تعدادی از شوراهای یهودی را که به جامعه یهودی آمریکا مرتبط هستند گرد هم می‌آورد و بر استقرار آنها در آمریکا طبق منافع اسرائیل نظارت می‌کند.

-جنبش صهیونیستی آمریکا سازمان جدیدی است که در سال 1993 با هدف متحد کردن همه سازمان‌های صهیونیستی- آمریکایی تاسیس شد و شامل بیش از 20 سازمان کوچک صهیونیستی است.

-شورای جهانی یهود به نمایندگی از سازمان‌های مرکزی صهیونیستی در سراسر جهان و نه صرفا ایالات متحده با هدف هماهنگی میان یهودیان در بیش از 70 کشور جهان در سال 1936 تاسیس شد.

-کمیته یهودیان آمریکا یکی از سازمان‌های بسیار قدیمی در آمریکای شمالی است که در سال 1906 توسط یهودیان آلمانی که به آمریکا آمده بودند تاسیس شد و بر امور یهودیان جدیدی که به این کشور می‌آیند نظارت می‌کند.

-شورای یهودیان آمریکا، صندوق جوانان آمریکاییِ صهیونیست، آمریکایی‌ها برای امنیت اسرائیل، آمریکایی‌ها برای صلح، اصلاحات صهیونیسم در آمریکا و...  از جمله دیگر سازمان‌های صهیونیستی در آمریکا هستند که تحت نظارت لابی‌های رژیم‌صهیونیستی به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

این سازمان‌ها علاوه بر مدیریت رسانه‌ها و مطبوعات آمریکایی و به راه انداختن کمپین‌های تبلیغاتی گوناگون برای حمایت از رژیم صهیونیستی، تاثیر زیادی بر محافل تصمیم‌گیری در واشنگتن دارند.نفوذ و تاثیرگذاری لابی صهیونیستی در آمریکا  به اندازه‌ای است که در بسیاری از موارد مقامات آمریکایی را برآن داشته است تا علی رغم میل خود، سیاست‌هایشان را با سیاست‌های اسرائیل هماهنگ کنند.

مثال بارز در این زمینه تغییر مواضع روسای جمهور یپیشین آمریکا از وعده‌های خود مبنی بر تشکیل کشور فلسطین، بوده است. علاوه بر آن لابی‌های صهیونیستی نقش پررنگی در انتخاب رئیس جمهور در آمریکا دارند و با وجود اینکه درصد بسیار کمی از جامعه آمریکا را تشکیل می‌دهند حضور بالایی در انتخابات دارند و بیشتر کمپین‌های انتخاباتی در آمریکا نیز متعلق به یهودیان است.

اخراج ایلهان عمر  نشانه دیگری است که نقش و قدرت لابی‌های صهیونیستی در آمریکا را نشان می‌دهد. خود ایلهان عمر هم البته بعد از اخراج از کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان سرانجام متوجه شد که کدام خط قرمزهای ایدئولوژیک را رد کرده و  سرانجام مجبور شد سرسپردگی‌اش در برابر این لابی‌ها را به صورت فاش اعلام کند: او  یک روز بعد از اخراج از کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان پای قطعنامه‌ای را امضا کرد که اسرائیل را به عنوان «متحد مشروع و دموکراتیک آمریکا» به رسمیت می‌شناسد. 

واکنش کنعانی به اخراج نماینده منتقد کنگره آمریکا

کنعانی در توییتر نوشت: «استبداد پارلمانی در آمریکا برای بایکوت صدای نماینده زن منتقد! اخراج ایلهان عمر نماینده زن، سیاهپوست، مسلمان و البته منتقد رژیم آپارتاید اسرائیل از کمیته روابط خارجی کنگره، شاخصی از میزان التزام عملی رژیم آمریکا به شعار زن،زندگی،آزادی است! شعاری برای مداخله در امور داخلی ایران!»

شب گذشته رسانه‌ها گزارش داددند ایلهان عمر، عضو مجلس نمایندگان آمریکا که عضو کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان این کشور بود، به دلیل مواضع ضدصهیونیستی خود از این کمیته اخراج شد. در رای گیری مجلس نمایندگان آمریکا ایلهان عمر با 218 رای مثبت در برابر 211 رای منفی به دلیل انتقاد از اسرائیل از کمیته روابط خارجی اخراج شد.

عمر در سخنرانی خود قبل از رای گیری اظهار داشته بود که جمهوری‌خواهان به مردم رنگین پوست‌ مناطق خاصی از جهان و مسلمانان به عنوان «مظنون» برخورد می‌کنند. الهان عمر در ادامه تاکید کرد: برای سکوت به کنگره نیامده‌ام و حتی اگر در این کمیته نباشم، به سخنرانی برای عدالت‌خواهان در سراسر جهان ادامه خواهم داد.

رأی گیری برای اخراج ایلهان عمر پس از آن صورت گرفت که مجلس نمایندگان آمریکا وظایف نمایندگان دموکرات را برای کمیته قدرتمند روابط خارجی که شامل عمر نیز می شود، فهرست کرد. به گزارش هیل، هنگامی که مک کارتی از این تکالیف مطلع شد، به خبرنگاران گفت: «اوه، پس اکنون می توانیم علیه او رای بدهیم.» جمهوری خواهان مدعی هستند که عمر را به دلیل انتقادات قبلی او از اسرائیل برکنار کرده‌اند.

مکس میلر، نماینده جمهوری خواهان در بیانیه‌ای گفت که عمر «با توجه به تعصباتش علیه اسرائیل و علیه مردم یهود، نمی تواند تصمیم گیرنده عینی در کمیته امور خارجه باشد».


:: بازدید از این مطلب : 472
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 19 بهمن 1401

عده ای سعی می کنند این رنج ها از یادمان برود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 455
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 16 بهمن 1401

 

آنجلیا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده شیطان؟

درحالی‌که گویی زلنسکی دولت‌های غربی را هیپنوتیزم می‌کند تا مبالغ هنگفتی را برای تأمین مالی تلاش‌های جنگی‌اش اختصاص دهند، او یک هیپنوتیزم‌کننده واقعی را، که مشاور و بازاریاب امور جنسی هم هست، به سمت دیپلماتیک سطح بالا منصوب کرده است.

تخصص در جواهرات گران‌بها، هیپنوتیزم و بازاریابی چندسطحی امور جنسی معمولاً مرتبط با دیپلماسی بین المللی نیستند. اما این مهارت ها به طور برجسته در رزومه اولسیا ایلاشچوک سفیر جدید اوکراین در بلغارستان به چشم می خورد.

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکس

اولسیا ایلاشچوک از زمان انتصاب وی در ۲۳ دسامبر توسط رئیس جمهور اوکراین به عنوان سفیر بلغارستان توسط ولودیمیر زلنسکی، حساب فیسبوک خود را خصوصی کرده است. در زمان ثبت این گزارش، تنها بخش "مقدمه" صفحه فیس بوک او قابل مشاهده بود. برخی از تجربیات آموزشی را فهرست کرده و شامل زمینه های حرفه ای زیر می شود:

"روانشناس بالینی، درمانگر خانواده سیستمیک، درمانگر گشتالت، متخصص جنسی-مشاور. "

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکس

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکس

طبق گزارش‌ها، ایلاشچوک «تا همین اواخر» به‌روزرسانی‌هایی را در مورد موضوعات مرتبط با گشتالت درمانی و امور جنسی در صفحه خود ارسال می‌کرد.

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکس

اما یکی دیگر از «تخصص» های این خانم، فعالیت در زمینه‌ی جادوی سیاه، به ویژه جادوی مخصوص حوزه کشورهای کارائیب یعنی «وودو» است. یکی از شگردهای اصلی این جادو، درست کردن عروسک‌هایی شبیه سوژه(قربانی) و تلاش برای آزار دادن یا آسیب رساندن به او از طریق اعمال خاص روی عروسک(همچون فرو کردن سوزن) است. او خود در پستی در شبکه اجتماعی، عملا دخیل بودنش در این نوع فعالیت‌های شیطانی را تایید کرد و گفت که روی عروسک «پوتین» عمل جادویی انجام می دهد.

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکس

او در یکی پست‌های شبکه اجتماعی خود در شرح مناسک جادوی وودو توسط خود نوشت:

"حالا من سراغ عروسک می آیم و یک سنجاق سر را آنجا فرو می کنم ... و کمی برای روحم آسان‌تر می شود که حتی برای یک ثانیه هم متوقف نشوم و کارم را به موثرترین شکل ممکن انجام دهم! "

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکس

به هر حال، جدای از این موضوع خاص که جای یک گزارش مستقل دارد، کمبود صلاحیت‌های دیپلماتیک ایلاشچوک آنقدر چشمگیر است که حتی بی بی سی با بودجه دولت بریتانیا انتصاب او را "رسوایی" خوانده است. با افزایش انتقادات و تمسخرها، وزارت امور خارجه اوکراین بیانیه ای صادر کرد که در آن از این تازه‌کار امور سیاسی به عنوان یک «متخصص در روابط بین الملل» دفاع کرد و به تسلط او به زبان انگلیسی – نه تازه زبان رسمی بلغارستان – اشاره کرد.

در آرشیو فیسبوک لایوی از آوریل ۲۰۲۰ هست که ایلاشچوک خود را به عنوان یک هیپنوتیزم‌کننده مدرن معرفی می کند. کیف هنوز در مورد اینکه آیا قصد دارد از این مهارت در تلاش های دیپلماتیک خود استفاده کند یا خیر، اظهار نظر نکرده است.

در اواخر ژوئیه ۲۰۲۱، ایلاشچوک در دو ویدیو در یک کانال یوتیوب متعلق به ادوارد بورداکوف، یک متخصص خودخوانده در بازاریابی چند سطحی ظاهر شد. بورداکوف عضو «نخبگان الماس» RAIN International، یک طرح هرمی سلامت و تندرستی است. ایلاشچوک در ویدیوهایی با عنوان «پول، مکمل‌ها و تابو» و «مکمل‌ها، سکس و مغناطیس» از مزایای مثبت مکمل‌های غذایی بر میل جنسی، که آن را «انرژی پول» می‌نامد، سخن می‌گوید.

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکس

در حالی که ایلاشچوک سابقه کار در خدمات دیپلماتیک یا اصولا هیچ مقام و پست اجرایی ندارد، اما سابقه قابل توجهی در فروش جواهرات دارد. به گزارش وب سایت خبری اوکراینی بوکینفو، نام ایلاشچوک از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ به عنوان مدیر یک شرکت جواهرات به نام «جِما» ثبت شده است و تا اکتبر ۲۰۲۱ به عنوان یکی از بنیانگذاران آن شناخته می شد.

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکسعکسی از ایلاشچوک در زمان مدیریت جما

گزارش شده است که نام این شرکت، محور تحقیقات قضایی علیه ایوان رینژوک، الیگارک اوکراینی بود، که در سال ۲۰۱۱ به جرم پولشویی و گرفتن رشوه به ارزش یک چهارم میلیون دلار دستگیر شد. جما، یکی از ۲۵ شرکت مرتبط با رینژوک بود، که از قضا "منبع اصلی" درآمد او محسوب می شد. پلیس نزدیک به ۶۵۰ هزار دلار طلا و الماس از این شرکت جواهرسازی کشف و ضبط کرد. اگرچه رینژوک در نهایت تبرئه شد، یک رسانه خبری اوکراین خاطرنشان کرد: "هنوز سوالات زیادی درباره او وجود دارد. "

زن رمّالی که سفیر زلنسکی در بلغارستان شد! +عکس

انتصاب ایلاشچوک در زمان حساسی در روابط بین بلغارستان و اوکراین، رخ داده است. تا اوایل دسامبر، بلغارستان یکی از تنها کشورهایی بود که اتحادیه اروپا از ارسال سلاح به اوکراین خودداری می کرد. (حزب سوسیالیست کشور در ماه مه از اقدامی برای حمل سلاح جلوگیری کرده بود).

طی دیدارهای زلنسکی از کاخ سفید و کنگره در ۲۱ دسامبر، او کمک نظامی آمریکا به کشورش را "سرمایه گذاری" در "دموکراسی" توصیف کرد. دو روز بعد، با انتصاب ایلاشچوک به عنوان سفیر در یک کشور متحد کلیدی اروپایی، زلنسکی به دنیا نشان می دهد که نظام سیاسی کشورش چقدر می تواند شایسته‌سالار باشد.

حقیقتا جای طرح این پرسش است که در کدام کشور دیگر یک کمدین که رئیس جمهور شده است، می تواند یک طراح هرمی امور جنسی را به عنوان یک دیپلمات عالی‌رتبه منصوب کند؟ شاید دلیل این موضوع، همان چیزی که بابت آن، «هانتر بایدن»، بدون هیچ هنر و تخصص خاصی، به خاطر مشارکت خود در حوزه نفت و گاز اوکراین، لقمه‌های بزرگ و چربی دریافت کرد.

دوست دارید بیشتر بدانید

در ادامه‌ی شگردهای تبلیغاتی متنوع و دامنه‌دار امپراتوری رسانه‌ای غرب در قبال اوکراین، آنجلینا جولی، ستاره معروف هالیوود و کسی که عنوان «سفیر صلح یونسکو» را یدک می کشد، روز ۱۰ اردیبهشت به طور ناگهانی به اوکراین سفر کرد و طبق آن‌چه که در رسانه‌های جریان اصلی غربی گزارش شد، " به دیدار آوارگان جنگی  و امداگران داوطلب در غرب اوکراین رفت."

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی سال‌هاست که از سوی گروه‌های منتقد هالیوود و طرفداران تئوری توطئه، به عنوان یکی از شاخص‌ترین مهره‌های دولت پنهان جهانی (موسوم به ایلومیناتی) شناخته می شود که قدم از قدم بدون هماهنگی با روسای پشت‌پرده خود برنمی دارد.

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

در سال ۲۰۱۶، ویدیویی از جولی منتشر شد که در حالی که گویی در یک محفل خصوصی حضور دارد و صحبت

می کند (و احتمالا در حالت عادی هم نیست)، اعترافاتی درباره حضورش در مناسک (ریچوآل) شیطانی صورت می دهد و از آن به عنوان تجربیاتی خوشایند یاد می کند.

این ویدیو که گفته می شود مربوط به ۱۹۹۹ و حوالی ۲۳ سالگی جولی است که تازه در حال مطرح شدن در هالیوود بود و در حضور دو دوست صمیمی او ضبط شده، جولی به صراحت از بسته شدن خود، تجربه شدید درد از طریق ضرب و شتم (و البته تجاوز جنسی توسط حاضران) و انجام گرفتن خالکوبی روی بدنش و قربانی کردن حیوان می گوید که همگی از جزییات مناسک شیطانی طبق دستورالعمل‌های کلیسای شیطان (فرقه آنتوان سزاندور لوی) است. او می گوید که در هنگام آزار فیزیکی احساس «َشفا» می کرده است!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

ت.

 

او که طبق مطالبی که خود در مصاحبه‌های گوناگون بیان کرده، خیلی زود دچار انحرافات جنسی شد و حتی در دوران مهد کودک بازی‌های جنسی با همبازی‌هایش انجام می داد[، در خانواده‌ای به شدت بی بند و بار رشد کرد و از نوجوانی (۱۴ سالگی) با اطلاع و حضور مادر بازیگرش ارتباطات جنسی با جنس مخالف را آغاز کرد، قطعا گزینه مطلوبی برای شبکه پنهان بود تا او را رشد و ترقی دهند تا روزی نماینده تبلیغ و ترویج برنامه‌های ایشان باشد. مضافا این که، او دارای انحراف اخلاقی خودآزاری با هدف کسب لذت جنسی (مازوخیسم) هم بود و در نوجوانی با چاقو در خود زخم ایجاد می کرد و حتی رابطه‌اش با دوست پسرش در نوجوانی همراه با خراش دادن یکدیگر با چاقو بوده است (کلکسیون انحرافات!).

هم اعترافات شخصی و هم گزارش اطرافیان نشان از آن دارد که جولی تا همین امروز دچار انحرافات رفتاری عمیق (به طور خاص سادیسم و مازوخیسم) است.

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

همزمان، در همان نوجوانی بود که مصرف مواد مخدر(هروئین) را آغاز کرد و تا همین امروز با انواع مواد مخدر(هروئین، کوکاوین، اکستازی، ال اس دی، کرک...) درگیر بوده است.در ژوئیه ۲۰۱۴، ویدیویی از جولی منتشر شد که مربوط به اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی می شد و در آن، جولی بعد از مصرف مواد مخدر، با حالتی آشفته و فاجعه‌بار در اتاقی محقر و در هم ریخته(که احتمالا یک مکان مصرف مواد بوده است)می چرخد و با حالتی نزار با تلفن حرف می زند.او در ۱۹۹۶ در هنگام بازی در یک مینی سریال، تجربه انحراف اخلاقی همجنس‌بازی را با دیگر بازیگر زن این سریال به کلسکسیون طغیان‌های اخلاقیش اضافه کرد.

ظاهرا برای رشد دادن او رساندنش به شهرت، هفت خوانی را طراحی کرده بود که از همان کودکی در باتلاق انواع انحرافات اخلاقی غوطه بخورد و برای ماموریت‌های امروزش آبدیده شود! برای آن که به عمق تباهی عروسک‌های خیمه‌شب بازی دولت پنهان پی ببریم باید یادآور شد که رفتار عجیب و تهوع‌آور جولی و برادرش در مراسم اسکار ۲۰۰۰، باعث شد که سیل شایعات و اخبار درباره‌ی روابط ناسالم خانوادگی درباره‌ی این هنرپیشه به راه بیافتد.

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

پدر او، هنرپیشه معروف، جان وویت، هم ظاهرا فردی دائم‌الخمر و فاسدالاخلاق بود که روابط او با فرزندانش فاجعه‌بار بود. جولی در مصاحبه‌ای گفته در دوران مدرسه، مرتب در دفاتر و کتاب‌هایش تصاویر جنازه و خودکشی نقاشی می کرده و قصد داشته در آینده مدیر امور کفن و دفن شود!جولی بعد از دبیرستان، در شروع فعالیت خود در صنعت نمایش، خودخواسته تبدیل به سوژه‌ای برای هوسرانی مدیران میانسال صنعت سرگرمی شد. از جمله، میک جَگِر، خواننده و موسس گروه راک رولینگ استونز و تهیه‌کننده سینما ، که تنها ۵ سال از پدر جولی جوان‌تر بود، در مصاحبه‌ای بعد از دوران اوج شهرت جولی، مدعی شد که با طراحی مادر آنجلینا، وارد رابطه با این هنرپیشه جوان شد و البته به رشد او در صنعت نمایش هم کمک کرد! به بیان دیگر، «مادر» جولی از دخترش به عنوان طعمه جنسی استفاده می کرد.

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست! در نوجوانی با مادر(وسط) و برادرش
آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!با پدرش جان وویت

آنجلینا جولی، با این گذشته سیاه و عفونت‌بار، طبق دعاوی منتشر شده‌ی رسمی از نزدیکانش، علایق عجیبی نیز دارد. به گفته‌ی بیلی باب تورونتون، یکی از همسران سابق او، جولی علاقه عجیبی به «خون انسان» داشت و ویال‌های حاوی خون او و دیگر نزدیکانش را مثل گردن‌بند به خود می آویخت.حتی او باندهای زخم‌بندی کودکان تحت تکفلش را هم در شیشه‌هایی نگه داری می کند! درباره این کودکان تحت تکفل هم حرف و حدیث بسیار است که به آن بازمی گردیم.

نکته‌ی تاریک دیگری که درباره‌ی شخصیت ترسناک جولی وجود دارد، در جریان طلاق او از برد پیت مطرح شد و آن این که برد پیت ادعا کرده از قدرت جادوی جولی برای انتقام می ترسد. به گفته‌ی نزدیکان پیت، جولی از قدیم درگیر به کارگیری شیوه‌های جادوی موسوم به «وودو»(جادویی که اصالتا از آفریقا می آید و در کشور هائیتی و حوزه دریای کارائیب رواج دارد) بوده است.گزارش‌های متعدد دیگری درباره‌ی درگیری عمیق و ریشه‌دار جولی با جادوی سیاه وجود دارد.

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!علاقه او به ظاهر شدن با سگ‌های سیاه بزرگ نظر برخی خبرنگاران را جلب کرده است. «سگ سیاه» از مهم‌ترین نمادهای جادوی سیاه و ارتباط با دنیای تاریکی است

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!توضیحات ویکی پدیای انگلیسی درباره‌ی نمادشناسی سگ سیاه و ارتباط آن با دنیای تاریکی و ارواح شریر

از همین رو، نقش او در فیلم «شریر»(Mallificent/۲۰۱۴) را بسیاری از خبرنگاران سینمایی، بازتابی از شخصیت واقعی جولی معرفی کرده‌اند. او در مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۱۹ درباره این فیلم انجام داد، از زنان جادوگر قرون وسطی دفاع کرد و وجود زنان شریر را برای دنیا لازم دانست. او مدعی شد که اگر او در دوران گذشته زندگی می کرد، به خاطر «هویت» خود حتما سوزانده می شد!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

در ژانویه ۲۰۲۲، انتشار مستندی از خانم الیزابت جیکوبز با نام «کودکان ربوده شده» درباره‌ی قاچاق کودکان در کشور کامبوج، پای جولی را به میان کشید. بر اساس این مستند، که کارگردان آن خود یکی از قربانیان قاچاق کودک از کامبوج در ۱۹ سال پیش است، مدیر یک موسسه فرزندخواندگی در کامبوج، در واقع در راس یک شبکه قاچاق کودک از کامبوج به آمریکا بوده است. یکی از مشتریان این زن(که در سال ۲۰۰۴ دستگیر و زندانی شد) کسی جز آنجلینا جولی نبود. بر اساس گزارش‌ها، پسرخوانده جولی با نام مدوکس، در واقع در خردسالی از والدین خود دزدیده و برای جولی به آمریکا قاچاق شده است!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

البته، ظاهرا  این تنها ربط جولی به مساله قاچاق کودکان از کشورهای فقیر(برای اهداف مختلف از بردگی جنسی تا استفاده از اعضای بدن و...) نیست. بسیاری از محققان آلترناتیو معتقدند که جولی، با آن عقبه‌ی تاریک و سیاه و کلکسیون انحرافات اخلاقی و شخصیتی، نه تنها «مادر» مناسبی برای گرفتن کودکان به فرزندخواندگی نبوده، که نماینده‌ی شایسته‌ای برای رسیدگی به امور آوارگان، پناهندگان و کودکان در کشورهای جنگ‌زده نیست.

به اعتقاد این دسته از محققان، جولی توسط یک شبکه قدرتمند در پوشش کار خیریه، به کار گمارده شده تا اهداف شوم و تاریکی را پیگیری کند. یکی از این اهداف، سرکشی و مدیریت شبکه قاچاق کودکان برای اهداف شیطانی محافل قدرتمند سری در آمریکا است. همان‌گونه که قبلا نوشتیم در ماجرای موسوم به «پیتزا گیت» که در ماه‌های منتهی به انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، فضای اجتماعی و سیاسی این کشور را در نوردید و ادعاهای جدی درباره رفت و آمد چهره‌های سیاسی وابسته به حزب دمکرات، ستارگان ورزشی، هنرپیشه‌های هالیوود و خوانندگان به یک پیتزافروشی در واشینگتن دی سی به نام «کامت پینگ پنگ» و انجام مناسک شیطانی و آزار جنسی کودکان در آن‌جا مطرح گردید، بسیاری از توجهات عمومی به عمق جدی بودن فاجعه‌ی پدوفیلی و آزار جنسی کودکان در سطح نخبگان حوزه‌های مختلف در آمریکا جلب شد.

 

گرچه رسانه‌های جریان اصلی(که در نهایت مالکیت همه آن‌ها به یک حلقه بسیار محدود و معدود از ابرسرمایه‌داران شناخته شده می رسد) در بسیجی هماهنگ تلاش کردند با الصاق برچسب «جعلی» کل ماجرا را زیر سوال ببرند، اما افشای ایمیل‌ها جان پودستا (مسوول کارزار تبلیغاتی هیلاری کلینتون در ۲۰۱۶) و ارتباط بلاتردید او با مالک پیتزافروشی مزبور (جیمز آلفانتیس که نسبت خویشاوندی نزدیک با خاندان زرسالار روثچایلد یا روتشلید دارد)، یکی از فراگیرترین و سرسخت‌ترین نظریه‌های توطئه را در افکار عمومی آمریکایی‌ها درباره وجود یک «الیت قدرتمند سوءاستفاده‌کننده از کودکان» شکل داده است.

روابط بسیار نزدیک انجلینا جولی با خانواده کلینتون و موسسه «خیریه» کلینتون‌ها از یک سو، و نمایش امور خیریه در کشورهای جنگ‌زده توسط آنجلینا جولی که یک بخش آن مثلا سازماندهی کودکان آواره  یا یتیم‌شده در جنگ است، موجب شد که فرضیات زیادی درباره‌ی نقش جولی در شبکه جهانی قاچاق کودکان مطرح گردد. جولی در سال ۲۰۱۴، در مصاحبه با سی ان ان، دفاع جانانه‌ای از ریاست جمهوری هیلاری کرده بود. خیریه کلینتون‌ها دست‌کم در ماجرای قاچاق کودکان از کشور بحران‌زده‌ی هاییتی دارای پرونده مفتوح قضایی است.

طبیعی است که  جنگ در اوکراین، برای شبکه‌ی زرسالاران جهانی همچون یک خوان یغما به نظر می رسد. گفتنی است جولی در ۲۲ مارس در شهر رم ایتالیا از محل نگهداری کودکان پناهنده اوکراینی دیدار کرد. در بخشی از تصاویری که از حضور او در یک بیمارستان و دیدار با کودکان بیمار اوکراینی منتشر شد، برخی نمادها و نشانه‌ها به شدت جلب توجه می کرد. روی پیراهن زنی که در نقش مادر یکی از کودکان بیمار در عکس حضور دارد، تصویری از «تک‌چشم»(چشم جهان‌بین) دیده می شود. اما از آن مهم‌تر، روی تی شرتی که کودک معصوم روی تخت به تن دارد، نقش تکه‌های پیتزا دیده می شود.

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

از زمان مطرح شدن رسوایی «پیتزا گیت» در سال ۲۰۱۶، در فرهنگ عمومی آمریکا، تکه(اسلایس پیتزا) به عنوان نماد آن رسوایی به صورت خاص و نماد سواستفاده از کودکان به طور عام تبدیل شده است.

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!شباهت اسلایس(قطعه) پیتزا به عنوان لوگو و نماد مثلثی پدوفیلی مورد توجه محققان ماجرای «پیتزاگیت» قرار گرفت

 

نکته قابل تامل این که همه رسانه‌ها از تعبیر سفر «غیرمنتظره« جولی به غرب اوکراین استفاده کردند و حتی ماکسیم کوزیتسکی، فرماندار محلی شهر لویو در غرب اوکراین که مقصد انجلینا جولی بود، از غیرمنتظره بودن این دیدار گفته است. به گفته فرماندار، بازیگر آمریکایی به بیمارستان کودکان سر زد و از یک مدرسه شبانه‌روزی هم دیدار کرد و با کودکان گفتگو کرد:

" او خیلی تحت تاثیر  داستان بچه‌ها قرار گرفت. حتی یک از دخترها به صورت خصوصی ارزویش را به خانم جولی گفت."

آنجلینا جولی: سفیر صلح در اوکراین یا نماینده‌ شیطان؟/ نگاهی به کارنامه‌ انحرافات اخلاقی خانم انسان‌دوست!

آنجلینا جولی همچنین با زنان و کودکانی که از نقاط جنگ زده اوکراین به ایستگاه راه‌اهن مرکزی شهر لویو آمده بودند هم دیدار  و گفتگو کرد.

در پنج شش سال گذشته، همواره گزارش‌هایی درباره وضعیت وخیم قاچاق انسان در اوکراین و فعالیت شبکه‌های قدرتمند مافیایی که زنان و کودکان را با اهداف شوم به اروپای غربی و آمریکای شمالی قاچاق می کنند، وجود داشته است. برخی گزارش‌ها حتی اوکراین را یکی از مراکز اصلی و حتی اصطلاحا «هاب» اروپا در قاچاق انسان معرفی می کردند.

مثلا ماکسیم تاکر، خبرنگار روزنامه گاردین در کیف، در گزارشی به تاریخ ۴ فوریه ۲۰۱۶، از قول یکی از مسوولان مبارزه با قاچاق انسان در این کشور نوشت که از سال ۱۹۹۱ تا تاریخ انتشار آن گزارش، دست‌کم و تازه بر اساس موارد ثبت شده، ۱۶۰ هزار نفر(که بخش چشمگیری از آن کودکان بودند) به خارج از این کشور قاچاق شدند.حالا در شرایط جنگی، گزارش‌های بسیاری از جولان قاچاقچیان سازمان‌یافته‌ی انسان در این کشور با هدف شکار کودکان به مقصد آمریکا و اروپای غربی در رسانه‌ها منتشر می شود.

به هر حال، در یک نکته تردیدی وجود ندارد که از زمان همکاری جولی با سازمان ملل به عنوان کذایی «سفیر صلح»، او کوچک‌ترین دستاوردی در کاستن از آلام قربانیان، ساماندهی به زنان و کودکان آواره یا حتی تاثیرگذاری (در حد سر سوزن) روی جنگ‌طلبی سردمداران واشینگتن نداشته است.

سابقه‌ی زندگی، کار و شخصیت جولی به خوبی نشان می دهد که امثال او تنها عروسک خیمه شب بازی نظم نوین جهانی هستند و تنها به ایفای نقش در یک شوی بین‌المللی «صلح‌طلبی» و «انسان‌دوستی» مشغول‌اند. نمایشی که در پس آن، رازهای تاریک، شوم و سیاهی نهفته است.

 

:: بازدید از این مطلب : 438
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 14 بهمن 1401

«عدل علی» نام کانالی تلگرامی است که تاکنون اطلاعات پنهان برخی اشخاص همچون، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی و گروهک تجزیه طلب کومله را هک و منتشر کرده است.

یکی از موضوعات مورد توجه عدل علی، شخص رضا پهلوی و حواشی مربوط به این فرد است.

در همین راستا، در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۱، تصاویر رضا پهلوی از سوی عدل علی منتشر شد.

چندی بعد، کانال عدل علی تصویر پاسپورت رضا پهلوی را منتشر کرد که بر اساس آن مشخص شد؛ رضا پهلوی نه تنها ایرانی نیست، بلکه اصلا ملیت او نامشخص است.

ملیت فرح پهلوی نیز در پاسپورت، «مصر» ذکر شده است. یعنی همان جایی که بعد از فرار از ایران پناهنده شده بود.

بر این اساس می‌توان گفت، در فضای بین‌الملل، ملیت خاندان پهلوی را ایرانی نمی‌دانند.

در آخرین تصاویری که کانال عدل علی از خاندان پهلوی منتشر کرد، یاسمین پهلوی، همسر رضا پهلوی، در کنار یک مرد فرانسوی حضوری نامتعارف داشت.

جنجال حضور مرد فرانسوی کنار همسر رضا پهلوی/ واکنش کاربران به روابط خاص خانواده پهلوی

بعد از انتشار این تصاویر، برخی از اکانت‌های حامی سلطنت طلبان در ابتدا برای تطهیر این موضوع، مدعی شدند که این مرد، برادر یاسمین پهلوی است.

جنجال حضور مرد فرانسوی کنار همسر رضا پهلوی/ واکنش کاربران به روابط خاص خانواده پهلوی

اما خیلی زود مشخص شد که ادعای «برادر یاسمین» دروغ است و اکانت‌های حامی سلطنت طلب، در توییت‌هایی هماهنگ و سازماندهی شده، به منظور جلوگیری از بی‌اعتباری بیشتر، درخواست داشتند که دروغ برادر یاسمین را نشر ندهید!


جنجال حضور مرد فرانسوی کنار همسر رضا پهلوی/ واکنش کاربران به روابط خاص خانواده پهلوی

جنجال حضور مرد فرانسوی کنار همسر رضا پهلوی/ واکنش کاربران به روابط خاص خانواده پهلوی
البته این کاربران برای تطهیر فاجعه اخلاقی پهلوی، مدعی شدند که آن مرد فرانسوی، مربی یوگا یاسمین پهلوی بوده و متاهل است؛ به گونه‌ای که با مربی متاهل یوگا بودن، دیگر خیانت نیست!

پس از انتشار تصاویر یاسمین پهلوی، کاربران فضای مجازی نیز به این مسئله واکنش نشان دادند.

واکنش کاربران

جنجال حضور مرد فرانسوی کنار همسر رضا پهلوی/ واکنش کاربران به روابط خاص خانواده پهلوی


جنجال حضور مرد فرانسوی کنار همسر رضا پهلوی/ واکنش کاربران به روابط خاص خانواده پهلوی

جنجال حضور مرد فرانسوی کنار همسر رضا پهلوی/ واکنش کاربران به روابط خاص خانواده پهلوی

جنجال حضور مرد فرانسوی کنار همسر رضا پهلوی/ واکنش کاربران به روابط خاص خانواده پهلوی

 
منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 381
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 13 بهمن 1401

 

۱- می‌گفتند علی(ع) سختگیر است و راست می‌گفتند! علی سختگیربود. اما این، فقط نیمی از واقعیت بود و این سکه روی دیگری هم داشت که ناگفته می‌گذاشتند. علی به چه کسانی سخت می‌گرفت؟! آن کودک یتیم را که بر پشت خود می‌نشاند و به دست و زانو راه می‌رفت تا غم بی‌پدری از دل او بزداید.

وقتی می‌شنید که حرامیان، خلخال از پای آن دخترک غیرمسلمان ربوده‌اند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک می‌کرد و می‌فرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست. شب هنگام کیسه نان و خرما به دوش می‌کشید و پنهان از چشم این و آن در کوچه‌های تاریک می‌خزید تا هیچ تهیدستی سر گرسنه بر بالین نگذارد. برای آنکه شناخته نشود و عرق شرم بر پیشانی مستمندان ننشیند، چهره مبارک به دستار می‌پوشاند...

باد، هم به اشاره علی آهسته قدم برمی‌داشت تا مبادا خواب کودکی آشفته شود و...

جرج جرداق نویسنده مسیحی کتاب «صوت العداله الانسانیه»، می‌نویسد؛ این همه که از فضایل و مردم‌دوستی علی(ع) آمده است- و همین ‌اندازه نیز بیرون از ‌اندازه و شمار است- فقط ‌اندکی از بسیارها و قطره‌ای از اقیانوس بی‌کران علی است. جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و می‌گوید؛ بسیاری از فضیلت‌های علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشته‌اند.

۲- در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری، تعدادی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا، شب هنگام به دیدارش رفتند و زبان به ملامت گشودند که چرا بیت‌المال را به تساوی تقسیم می‌کند؟! و به اشراف و خواص، سهم بیشتری نمی‌دهد؟! و حضرت خروشیده و گفته بود؛ آیا از من می‌خواهید با ستم کردن در حق مردمی که بر آنها حکومت دارم، در پی پیروزی باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به این ظلم نمی‌آلایم. اگر این اموال متعلق به خود من هم بود، همه را یکسان در میان مردم تقسیم می‌کردم، چه رسد به آنکه، این اموال، مال خدا و بیت‌المال است و...

علی سختگیر بود، اما نه با مردم، بلکه از یکسو با کارگزاران حکومت که وظیفه آنان را خدمت به خلق خدا می‌دانست و می‌فرمود؛ آنها، یا برادران شما هستند در دین و یا در خلقت با شما برابرند.

و از دیگر سو به خواص‌آلوده، صاحبان ثروت‌های نامشروع، زورگویان و همه کسانی که از این قماش بودند، سخت می‌گرفت.

همین طیف از آلودگان و زیاده‌خواهان بودند که از سختگیری مولای مظلوم ما به هراس افتاده بودند و اضطراب خود از عدالت علی را به حساب نگرانی مردم! می‌نوشتند. دقیقاً مثل همین روزها...

۳- این‌جا آوردگاه صفین است. روز نهم صفر سال ۳۷ هجری. دیشب نبرد سختی درگرفته است و دقایقی بعد از غروب آفتاب، اگرچه «عمار» ۹۳ساله و یار باوفای پیامبر و علی به شهادت رسیده ولی سپاهیان معاویه با تحمل شکستی سنگین رو به هزیمت نهاده‌اند و تمام دیشب را، از بیم حمله امروز در اضطراب به سر برده‌اند تا آنجا که ناله‌های برخاسته از وحشت آنان به زوزه سگان شبیه بود و از این روی، آن شب را «لیلهًْ الهریر» -‌شب زوزه‌سگ‌ها- نامیده‌اند.

امروز اما، نبرد از ساعتی پیش آغاز شده بود و مالک‌اشتر، سپهسالار سپاه علی(ع) دل قشون شام را شکافته و به خیمه سیاه معاویه -‌شبیه کاخ سفید امروز- نزدیک شده بود. اما سپاهیان معاویه به حیله عمروعاص قرآن‌ها را بر نیزه کرده و علی(ع) در پی این ترفند که در میان شماری از کم‌شعوران تردید افکنده بود، مالک را فرا خوانده بود... «‌مالک رهاکن آن سوی میدان و بازگرد... کاین سو، پُر از معاویه‌های مکرّر است!‌»!...

مالک به دلشوره افتاده است... بیمناک آینده اسلام است ... و حق دارد!

۴- چند سال قبل در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم که «‌در مقابل امیر مومنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند. ناکثین -‌اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را می‌خواستند، اما «بی‌عدالت»! و مارقین -‌خوارج- که عدالت را بی‌علی(ع) جست‌وجو می‌کردند و قاسطین -‌معاویه و دار و دسته‌اش- که نه علی را می‌خواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی می‌کرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بی‌کم‌وکاست «عدالت نبوی» بود، اصرار می‌ورزید، به مخالفت و کینه‌توزی برخاسته بودند.

نکته عبرت‌انگیز و درس‌آموز آنکه به گواهی بی‌چون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دوران‌ها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کرده‌اند.

طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص) روا داشت، از خوارج و جانباز! جنگ صفین بود و ابن‌ملجم مرادی نیز.

اصلاً چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه ۸۸، سران فتنه و شمار دیگری از عوامل اصلی آن ماجرا، مجموعه‌ای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟! این جماعت، در حالی که ابتدا مدعی خط امام(ره) بودند در جریان فتنه، آشکارا به حضرت امام اهانت کردند، ساحت مقدس امام حسین(ع) را پاس نداشتند، به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل به روی اسلام ناب خنجر کشیدند و با جرثومه‌های فساد و تباهی نظیر منافقین و بهایی‌ها و مارکسیست‌ها و سلطنت‌طلب‌ها و عبدالمالک ریگی‌ها و غربگراها و... در یک صف ایستادند؟! و...».

۵- مالک غمزده است، علی را در اوج اقتدار، مظلوم می‌بیند. قطره اشکی که از چشمانش به‌گونه دویده پاک می‌کند. آرام به سوی عمار می‌رود.

«‌کاش می‌توانستیم علی‌(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند». عمار به مالک دلداری می‌دهد؛ «‌آن روزها که آرزو می‌کنی در راه است. از رسول خدا(ص) وصف مردمی را شنیده‌ام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که تو آرزو کرده‌ای فرا رسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «‌من‌» و «‌ما» گذشته‌اند، نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(ص) دارند. علی‌(ع) را امام و مولا و مقتدای خود می‌دانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند. در آن هنگام که پیش‌روی است و رسول خدا(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام می‌دانستند، وحشت‌زده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمی‌خیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده‌» همه یاران خود را فرا می‌خوانند و از هر سو به آنها می‌تازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار می‌نشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است‌ و نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر می‌دارند و نه با فتنه نهروانیان از راه باز می‌مانند. شیطان سراسیمه نعره می‌زند و بر سر لشکریان انس و جن خود فریاد می‌کشد که: «‌چه نشسته‌اید؟! اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و به میدان آمده است».

۵- « عصر خمینی» این‌گونه آغاز شده بود. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روح‌الله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛ «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمومنین(ع) هستند»...

این نکته نیز از قول «محمد حسنین هیکل» نویسنده و روزنامه‌نگار بلندآوازه مصر خواندنی است.

او درباره اولین دیدارش با امام خمینی(ره) که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در تهران صورت گرفته بود می‌نویسد «‌یکی از صحابه رسول خدا(ص) را دیدم که گویی از تونل ۱۴۰۰ ساله زمان عبور کرده و به عصر حاضر آمده است، تا سپاهیان علی را که بعد از شهادت او پراکنده شده بودند، گرد هم آورد و اسلام فراموش شده را بار دیگر بر کرسی حکومت عدل علی بنشاند. من در چهره او این توانمندی را به وضوح می‌بینم‌».

۶- این سخن را نمی‌دانم از کیست؟ جایی آن را خوانده و به گوش دل سپرده‌ام. سخنی حکیمانه است و گره گشای همه روزها... « اگر ما را با سیره امیرالمومنین‌(ع) بسنجند و عتاب کنند برایمان گواراتر از آن است که با سیره لیبرال‌ها بسنجند و تشویقمان کنند» امام راحل ما(ره) و خلف حاضر او، این نسخه را به دست گرفته‌اند که ۴۴ سال در مقابل کینه‌توزی‌ها و جنگ‌افروزی‌های تمامی قدرت‌های ریز و درشت دنیا ایستاده و به قول خواجه شیراز «از سر حد عدم‌» تا به «اقلیم وجود»‌، این همه راه آمده‌ایم.

۷- حالا نیم نگاهی به این سوی و آن سوی دنیا بیندازید. چه می‌بینید؟

به قول جیمز ولسلی -‌رئیس‌اسبق سازمان سیا- قطب قدرتمند اسلام است که با پرچمداری خمینی و خامنه‌ای، ساختار کدگذاری شده جهان را به چالش کشیده است و به گفته برژینسکی در اجلاس آتلانتیک، تاریخ به پیچ بزرگی رسیده است که خمینی و خامنه‌ای تابلوهای راهنمای آن را نصب کرده‌اند (طرفه آنکه، پیش از او حضرت آقا از پیچ بزرگ تاریخ خبر داده بود) نتانیاهو را می‌بینید که جیغ بنفش می‌کشد و می‌گوید «در خاورمیانه به هر طرف که نگاه می‌کنم خمینی و خامنه‌ای را می‌بینم که خیمه زده‌اند» و آلوین تافلر را که با تاسف! و نگرانی نظر حضرت آقا را تایید می‌کند؛ «این عصر را باید عصر خمینی نامید».

حسین شریعتمداری: کیهان


:: بازدید از این مطلب : 336
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 6 بهمن 1401
پلیدی به معنای ناپاکی و چرک است.(فرهنگ فارسی‌، ج 1، ص 812) در عربی واژگانی چند بر این معنا دلالت می‌کنند از جمله رجس، رجز‌، خبیث‌، نجس و سوء. البته میان این واژگان تفاوت‌های جزیی معناداری وجود دارد که بیانگر کیفیت، شدت و ضعف ناپاکی‌ها و پلشتی‌ها و مانند آن است. این واژگان در قرآن به همین معنای پلیدی و پلشتی به کار رفته است. 
با نگاهی به مصادیق و مواردی که قرآن از آنها به عنوان پلیدی یاد می‌کند، می‌توان دریافت که پلیدی دایره وسیعی از مصادیق دارد. این مصادیق و موارد شامل اشیاء و اعمال و حتی‌اندیشه‌ها می‌شود.
خداوند اشیایی چون بتان را از مصادیق پلیدی بر می‌شمارد(مائده‌، آیه 90 و حج آیه 30) چنان‌که اعمالی چون همجنس بازی را نیز به عنوان مصداقی از پلیدی معرفی می‌کند(انبیاء‌، آیه 74 ) و گاه دیگر، از پلیدی مردان و زنان خبر می‌دهد(نور‌، آیه 26) و بی‌ایمانی و شرک را از پلیدی‌ها می‌داند.(انعام، آیه 125) این مصادیق نشان می‌دهد که پلیدی دایره‌ای وسیع را در بر می‌گیرد و هر چیزی که بر آن واژه پاکی اطلاق می‌شود می‌تواند پلشت و پلید نیز شود.
از نظر قرآن، گوشت خوک‌،مظهر پلیدی ذاتی است.(انعام‌، آیه 145) چنان‌که گوشت مردار(همان و مجمع البیان، ج 3 و 4‌، ص 583) و خون ریخته شده حیوانات (همان)‌، شراب (مائده، آیه 90)‌، ابزار قمار و چوب‌های مخصوص برد و باخت یا همان ازلام(همان) و شطرنج و نرد به عنوان ابزار قمار (حج‌، آیه 30 و نیز تفسر نورالثقلین‌، ج 3، ص 496 و تفسیر عیاشی‌، ج 1، ص 341) از نجاست و امور پلید می‌باشد. همچنین شرک‌، خباثت و پلیدی باطنی (ابراهیم‌، آیه 26 )، کفر (مائده‌، آیه 100)، از دیگر مصادیق پلیدی‌هایی است که در قرآن بصراحت بیان شده است.
لزوم اجتناب از پلیدی
چنان‌که گفته شد پلیدی دایره وسیعی از اشیاء‌، اعمال و ‌اندیشه‌ها را شامل می‌شود و فقط اختصاص به اشیا ندارد. از این رو هرگاه از پلیدی سخن به میان می‌آید تنها اشیاء مورد نظر نمی‌باشد، بلکه رفتارها و‌اندیشه‌ها را نیز شامل می‌شود و انسان‌ها باید از همه این امور اجتناب کنند. در آیه 5 سوره مدثر خداوند به پیامبر سفارش می‌کند که از هر گونه پلیدی پرهیز نماید و در آیات 90 تا 92 سوره مائده از مومنان می‌خواهد تا با دوری جستن از انواع و اقسام پلیدی‌ها در مسیر اطاعت الهی و پیامبر(ص) گام بردارند.
خداوند در تحلیل لزوم اجتناب از پلیدی به این نکته توجه می‌دهد که پلیدی از عوامل بازدارنده انسان از رستگاری و تعالی است. به این معنا که این اشیاء و اعمال و‌اندیشه‌ها می‌تواند سد راه تکامل انسان شود و آدمی را از خدایی شدن باز داشته و اجازه ندهد تا مظهر خلافت الهی گردد. از این رو آن پلیدی در رفتارها و‌اندیشه‌ها را از اعمال شیطان بر می‌شمارد که دشمن آشکار آدمی است تا نشان دهد که سرچشمه پلیدی‌های فکری و عملی در شیطان‌گرایی آدمی نهفته است. به این معنا که آدمی با اطاعت از شیطان است که به اعمال و افکار پلید و به اشیای پست و پلشت گرایش یافته و از آن استفاده می‌کند. 
خونخواری، شرابخواری و نجاست خواری با آنکه با طبیعت آدمی هماهنگ نیست ولی شیطان با وسوسه‌های خود آن را برای آدمیان زیبا و مفید جلوه می‌دهد تا این‌گونه عقلشان را بزداید و مدیریت نفس و جانشان را در اختیار گیرد.(مائده‌، آیات 90 تا 92) خداوند در آیه 157 در بیان علت حرمت برخی از اشیا، به پلیدی آنها اشاره می‌کند و در آیه 90 سوره مائده توضیح می‌دهد که اموری چون شراب و قمار به سبب آنکه عمل شیطان و متاثر از اوست، می‌بایست به عنوان خباثت و پلشتی ترک شود؛ چرا که مانع اصلی در برابر رستگاری آدمی است.(مائده‌،آیات 90 و 100)
هویت زدایی پلیدی از جسم تا جان
با توجه به اینکه پلیدی‌ها و ناپاکی‌ها در یک فرآیندی ماهیت و هویت آدمی را تغییر می‌دهد و فطرت سالم را دچار بیماری می‌کند، لازم است به‌شدت از آنها پرهیز کرد. فطرت سالم و عقل سلیم آدمی‌، با پلشتی و ناپاکی شراب و قمار آلوده می‌شود و عقل با آن زائل می‌گردد و شرک و کفر، در جان آدمی لانه می‌کند به گونه‌ای که دیگر توانایی تحول کمالی خود را از دست می‌دهد. 
شیطان که سرمنشأ همه پلیدی‌ها و پلشتی‌ها و ناپاکی‌هاست (انفال‌، آیه 11) اعمال خویش را به گونه‌ای تنظیم می‌کند تا مردمان را گرفتار نماید و از مسیر هدایت و فطرت بیرون برد و از جاده رستگاری و فلاح دور سازد(مائده‌، آیه 90) 
کسی که در مسیر شیطان در دام قمار و شراب افتد،‌اندک‌اندک فطرت سالم و عقل سلیم خویش را از دست می‌دهد و گام به گام از فسق و فجور به پلیدهای باطنی می‌رسد و هویت انسانی خود را از دست می‌دهد و همچون جانوران بلکه پست‌تر از آنان می‌شود و فسق و فجورش را چنان با خباثت‌ها و پلشتی‌ها عادت می‌دهد که دیگر جز کفر و شرک و پلیدی به چیزی گرایش نمی‌یابد.(انبیاء‌، آیه 74 )
از این رو خداوند با اشاره به قوم لوط می‌فرماید که آنها نخست در دام فسق و فجور بودند و‌اندک‌اندک گرفتار خباثت‌های ذاتی می‌شوند و ماهیت انسانی خود را از دست می‌دهند و به جای اینکه به جنس مخالف علاقه نشان دهند به همجنس گرایی متمایل می‌شوند و شرک و کفر را دین و آیین خویش می‌سازند.(همان) 
منافقان نیز همین راه را در پیش گرفته‌اند، چرا که آنان با بیماردلی خود حاضر به پذیرش حقایق آیات قرآنی نمی‌شوند (توبه‌، آیات 124 و 125) و از کارهای خیر و نیک سرباز می‌زنند و به کارهای زشت و فساد انگیز روی خوش نشان می‌دهند(توبه‌،آیه 95 ) و پس از مدتی خود جرثومه فساد و پلشتی می‌شوند.(توبه آیات 95 و 125) مردان و زنانی که گرفتار فسق و فجور می‌شوند این‌گونه هستند که پس از مدتی ذاتشان همانند خوک و سگ‌،نجس و خبیث می‌شود و ماهیت و هویت انسانی خود را از دست می‌دهد. از این رو، شایسته نیست تا انسان‌های پاک با آنها ازدواج کنند، چرا که خباثت ذاتی آنان همسران را پلشت می‌کند و فرزندان را خبیث می‌سازد.(نور،آیه 26 و مجمع البیان‌، ج 7 و 8، ص 213)
عوامل پلشتی و هویت زدایی انسانی از این افراد، بی‌ایمانی (انعام‌، آیه 125)‌، بی‌عقلی و عدم به کار بستن عقل و آلوده شدن به پلیدی‌هایی چون شراب و قمار و گناه (یونس‌،آیه 100) و شرک و کفر (اعراف‌،آیات 65 و 70 و 71) است.
البته درهمه انسان‌ها خواسته‌های نفسانی وجود دارد که گرایش به پلیدی و پلشتی را سبب می‌شود و از آنجا که وسوسه‌های شیطانی (انفال، آیه 11) به این خواسته‌ها کمک می‌کند، طبیعت حضور در دنیا نیز به یاری آنها می‌شتابد و الهامات تقوایی و فطرت سالم را کنار می‌زند و به سوی پلشتی ذاتی می‌روند،از این روست که خداوند از انسان‌ها خواسته است تا همواره به عقل سلیم خود مراجعه کرده و آن را به کار‌اندازند و در مسیر فطرت گام بردارند و تن به وسوسه‌های شیطانی و خواسته‌های نفسانی نسپارند و تقوا پیشه کنند. اگر این‌گونه رفتارکنند خداوند با عنایت خاص خود‌، طهارت و پاکی را در ذاتشان قرار می‌دهد و کاری می‌کند که هیچ گرایشی به پلیدی و پلشتی نیابند و به نوعی عصمت و طهارت باطنی دست یابند، چنان‌که چنین کاری را برای اهل بیت عصمت و طهارت‌(ع) انجام داد، چرا که ایشان ایمان واقعی خود را آشکار کردند و اراده الهی را به سمت خود جلب و جذب نمودند.(احزاب‌، آیه 33 و نیز
آل عمران‌، آیه 179 و انعام‌، آیه 125) اما اگر این‌گونه به فطرت و عقل سالم خویش پاسخ در خور ندهند و به خواسته‌های نفسانی و وسوسه‌های شیطانی توجه کنند و بدان سو گام بردارند در یک فرآیندی طبیعت انسانی خویش را از دست می‌دهند،به گونه‌ای که طهارت و پاکی را عین ناپاکی دانسته و ناپاکی را عین پاکی می‌شمارند.به این معنا که اگر طبیعت انسانی تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی خواسته‌های نفسانی و وسوسه‌های ابلیسی قرار گیرد‌، هستی وارونه جلوه کند و شخص به جای آنکه به سوی کمال و کمالیات گرایش یابد به سوی پستی‌ها میل یابد و آن راحقیقت برتر بیند و آن را هدف خود قرار دهد. اینان همانند کسانی هستند که سرشان بر زمین قرار می‌گیرد و به جهان از آن زاویه می‌نگرند. بنابراین همه چیز وارونه می‌شود و ارزش، ضد ارزش و ضد ارزش به جای ارزش می‌نشیند. بوی خوش، آنان را بیهوش می‌کند و بوی ناخوش آنها را به شعف می‌اندازد؛ چنان‌که دباغ بیچاره در داستان مولوی این‌گونه شد.
داستان دباغ مسخ شده 
مولوی داستان و قصه آن دبّاغ که در بازار عطاران از بوي عطر و مشک، بيهوش شد را در مثنوی می‌آورد تا نشان دهد که چرا بر پآیه آیه 26 سوره نور زنان پلشت به مردان پلشت گرایش دارند و منافقان، فساد خویش را عین اصلاح می‌دانند. (بقره آیه 11)
دبّاغي که کارش پيراستن پوست احشام از مدفوع و کثافات بود، روزي گذارش به بازار عطرفروشان افتاد. بوي خوش عطرهاي مختلف فضاي بازار را آکنده بود و مشام عابران را مي‌‍‌نواخت. اما اين دبّاغ نگون‌بخت از آنجا که شامه‌اش به بوي مدفوع عادت کرده بود، از بوي عطر کلافه شد و همان جا بر زمين افتاد و مدتي روي زمين بيهوش و بي‌حرکت ماند. مردم از چپ و راست گرد او جمع شدند و هر يک از آنان مي‌کوشيد او را به هوش آورد. يکي گلاب به سر و صورتش مي‌زد، ديگري عود و عنبر مي‌سوزاند. اين درمان‌ها هيچ کدام حالش را به جا نياورد و همچنان بي‌هوش بر زمين بود. تا اينکه جريان به گوش يکي از برادرانش رسيد. او به محض اطلاع مدفوعي متعفن به دست گرفت و دوان‌دوان خود را به بازار عطاران رسانيد و با چالاکي صفوف فشرده جمعيت را از هم شکافت و بر سر دبّاغ بيهوش رفت و آن مدفوع را به بيني او نزديک کرد. پس از مدتي دباغ تکاني خورد و سپس به هوش آمد و از جا برخاست. همه حضار از اين امر، سخت تعجب کردند. 
مولانا مقصود اصلي خود را از اين حکايت اين‌گونه مي‌گويد که از آنجا که مشام دل حق‌ستيزان با بوي جان‌بخش حقيقت انس ندارد، آن روايح جانفزا را برنمي‌تابند و از آن گريزانند و دل در گرو افکار بي‌اساس و مبتذل مي‌نهند. 

:: بازدید از این مطلب : 366
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 6 بهمن 1401

 

 
«نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، هميشه با بصيرت و با چشمانى باز به دشمنان خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد كه اگر آرام گذاريد، لحظه‏اى آرامتان نمى‏گذارند.»1
این سخن امام راحل است که ترجمه‌ای آزاد از برخی آیات و روایاتی است که به ما متذکر شده، دشمن‌شناسی یکی از اولیات حیات بشری است. آنها که «صلحِ کل» هستند خودشان نمی‌دانند که در بهترین حالت، زندگی‌شان را در حد نباتات پایین آورده‌اند و این جمله هرگز به معنای جنگ‌طلبی و خشونت نیست‌، چراکه مدیریت کردن دشمنان، همیشه و تنها وسیله‌اش جنگیدن نیست. دائم باید آماده، مراقب و بی‌اعتماد به دشمن بود و پی‌درپی قوی شد. چراکه همیشه ولیجه و عشق و وعده‌های پنهانیِ با تهدید و تطمیع، عامل نفوذ بوده و حمله و نابودی نتیجه آن. پس؛ باید برای قهر و غضب هم آماده بود. واقع‌بینی ایجاب می‌کند دنیایی که محل و مملو از تزاحم است را واقعی ببینیم. نمی‌شود هم دوست ظالم بود و هم رفیق مظلوم. یا هم ثبات رأی و شخصیت داشته باشد و هم منافقانه رفتار کند. این دروغگویی، ابدی نمی‌ماند. 
یکی از اسرار پیروزی امام خمینی که رحمت خدا بر او، این بود که به مردم خود آنچنان مطمئن بود که به گفته سپهبد شهید سلیمانی، خود را فدایی آنها می‌دانست و به همین اندازه نسبت به دشمنان بدبین و بی‌اعتماد بود. آن حکیم متألّه که اندیشه را با آیات خدا ممزوج کرده بود، معنی فرمان خدا در «خُذُوا حِذْرَكُم»2 را به خوبی فهمیده بود. این آمادگیِ همیشگی، هم در نظامی و امنیتی است و هم در اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و همه اینها جزء پدافند غیرعامل است و فعلاً اسمی از جنگ و مرافعه نیست. اگر دولت‌های پیشین ما به این اندیشه خدایی، اهتمام داشتند، وضعیت ما از نظر مطلوبیت، بسیار بیشتر و پیش‌تر از امروزمان بود. ما پیشرفت کرده و در حال حرکت به سمت قله‌ایم ولی اگر نبودند مسئولانی که گاه‌بیگاه ترمز این قطار را با امثال برجام کشیدند و کشور را متوقف کردند ما اکنون پرچم را به قله کوبیده بودیم. قوطی خالی و حسرت‌باری که دستاوردش برای دشمن‌، همه چیز و برای ما تقریباً هیچ بود.
اعتماد بی‌جا به دشمن‌، نامش اگر خیانت نباشد‌، ساده‌لوحی است نه تدبیر و تنش‌زدایی. مگر می‌شود بین دو موجودی که موجودیت هم را نقیض اند، اتفاق ایجاد کرد؟ دشمن، به معنی کسی است که نفعش در ضرر ما و نفع ما در ضرر اوست. چگونه می‌توان بدون کوتاه آمدن یکی از این دو، بین آنها رفاقت ایجاد کرد؟ طبق این تعریف علمی، شعار «بُرد بُرد» اگر فریب افکار عمومی و توجیه خیانت نباشد‌، بی‌شک نشان حماقت، ساده‌لوحی یا مفتون‌شدگی است. مگر عاقلی هست که برای دشمنش آرزوی پیروزی بکند؟ و مگر آرزوی پیروزی برای دشمن، به معنی آرزوی شکست، برای خود نیست؟ این غصه مثل تجدید چاپ کتاب قراردادهای خسارت‌بار ترکمانچای و آخال و گلستان و امثال اینها بود که مثل قرارداد 1981 الجزایر، توسط لیبرال‌های نفوذی به ایران تحمیل شد. 
و اگر لیبرال‌های نفوذی نبودند که به قول شفاهی دشمنی که حتی به عهدنامه‌های کتبی خود هم متعهد نیست، اعتماد کنند اکنون دولت اسلامی و جامعه اسلامی شکل گرفته بود و در آستانه پیروزی نهایی بودیم. چه می‌شود کرد که یکی از آزمایش‌ها و ابتلائات سخت و کلافه‌کننده مردم ما تحمل این عناصر کارخراب‌کن و ترمیم خرابکاری‌های آنهاست که مشکل مضاعف بودند. این مرور خاطرات، به معنی نقب تجربه تلخ گذشته نیست‌، بلکه برای خاطرنشان کردن سرنخ‌هایی است که توانست دشمنان به کنج افتاده را جسور کند و به میدان بیاورد. بی‌اهمیتی به اقتصاد مقاومتی و زیرساخت‌های حیاتی و به خطر انداختن امنیت کشور با به‌کارگیری افراد نااهل و نفوذی، از دیگر خیانت‌هایی است که روزگار امروز ما را پرزحمت کرده و به دشمنان در کمین نشسته بهانه شیطنت داده است.
اگر زیرکی و هوشیاری نهادهای انقلابی و امنیتی نبود معلوم نبود که با گله‌گله جاسوس و نفوذی و نادرست، چه عاقبتی برای کشورمان رقم می‌خورد. نمونه اخیر و جالب توجه، خیانت همین جاسوس خبیث بریتانیایی است که تخلیه و نعل وارونه به او و انگلیس، تا عمق و استخوان دشمنان را سوزاند. دهانِ کف‌کرده از خشمِ دشمنانِ قسم‌خورده ما از آمریکا گرفته تا برخی کشورهای اروپایی گویای شاهکار اطلاعاتی ایران است که توانسته این کرم چاق را از عمق درخت تنومند انقلاب بیرون بکشد و سرویس‌های جاسوسی دشمن را با به بازی گرفتن، به خشم آورد. دیوانگی دشمنان با رودستی که از ما خورده‌اند طبیعی است. یادش به خیر، شهید بهشتی مظلوم که فرمود «آمریکا از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر». موتوا بغیظکم. 
طبیعی است کشورهای ثروتمند پرمدعایی که در تنگنای رسوایی تأمین غذا و انرژی برای مردم خود و نیز در باتلاق جنگ روسیه و اوکراین و نیز سعودی و یمن درمانده‌اند و کرونا آنها را به مرز بی‌عرضه‌ترین‌ها نزدیک کرده و قمپزهای آنها را بی‌اثر کرده‌، اینچنین بی‌عقلی کنند. طبیعی است دیوانه شدن کسانی که میلیون‌ها دلار هزینه کردند تا در ایران آتش‌افروزی و اغتشاش کنند و امروزه تظاهرات ده‌ها هزار نفری را در پایتخت‌های خود می‌بینند و همان به آتش کشیدن‌ها را در خیابان‌های خود و آرامش و امنیت را در خیابان‌های ما مشاهده می‌کنند. طبیعی است دیوانه شدن دنیاپرستانی که دنیای خود را در حال دود شدن، و خداپرستان را در آرامش مشاهده می‌کنند. طبیعی است کسانی که ماسک و ضدعفونی را هم می‌دزدیدند و مدعی باغ اروپا بودند و اکنون در رسانه‌ها می‌خوانند که خبر زیاد شدن دزدیِ گوشت و جیره‌بندی تخم‌مرغ و یخ زدن مردمان‌شان در خانه، در جهان منتشر شده است؛ دیوانه شوند. 
همه اینها طبیعی است و اینها که گفته می‌شود برای دیوانه‌تر کردن آنهاست. ما قوی شدیم و شما روزبه‌روز ضعیف‌تر می‌شوید. اگر یک سال از تحریم‌های 43 ساله مردم ایران را بین کشورهای اروپایی توزیع می‌کردند‌، طبق تصویری که ویل دورانت و تاریخ‌نویسان دیگر در مورد پیشینه شما نوشته‌اند‌، اکنون اروپاییان باید در کوچه‌ها کمین می‌کردند تا در خیابان‌ها همدیگر را شکار کنند و بخورند. ما سربلندیم و شما سرافکنده تاریخ هستید. به کدام گذشته‌تان افتخار می‌کنید؟ به دزدی دریایی که پیشه پدری‌تان است یا به طلا و الماسی که از آفریقا و نفت و گازی که از آسیا دزدیده‌اید؟ به مرواریدهایی که به سرقت برده‌اید یا به تمدن‌های آزتک و اینکا و مایاهایی که منقرض کردید؟ به کشتن بی‌گناهان یا جنگ‌افروزی در کشورهای دیگر و یا ناکام کردن انسان‌ها؟ رمان بینوایان و کلبه عمو تُم از کدام آپارتاید و تاریخ تاریک، گلایه می‌کند و به کدام بستر تعلق دارد؟ مثنوی و شاهنامه از کدام بوستان و گلستان برخاسته است؟
با ما محاجه کنید تا جهان‌، بیش از پیش ما را بشناسد و از شما متنفر شود. شما کم آورده‌اید و ما منعمانه سفره تمدن می‌گسترانیم. مگر تحریمی مانده که علیه ملت بزرگ ما اعمال نکرده باشید؟ خرد و کلان ما را تحریم کرده و دیده‌اید که بی‌فایده است‌، چرا از این راه غلط برنمی‌گردید و به توصیه امام ما «عاقل نمی‌شوید؟» ما با تحریم‌های شما‌، زودتر از آنچه گمان می‌کردیم به خودکفایی رسیدیم. اگر تحریم‌تان اثر داشت‌، اکنون سپاه ما آقای آسمان نبود و سنتکام را پَر و دُم نمی‌چید. اگر تحریم شما اثر داشت‌، ارتش ما پس از دوهزار و پانصد سال‌، به دریای مدیترانه و اقیانوس‌های جهان بازنمی‌گشت و اسرائیلی که هوای نیل تا فرات داشت‌، خانه‌های خود را در میان بلوک‌های هفت‌متری زندانی نمی‌کرد و به‌جای پروتکل‌های صهیونی‌، برای وعده 25 ساله ما، چانه نمی‌زد. اگر تحریم شما اثر داشت، در آشوب و اغتشاشی که اخیرا در کشور ما به راه انداختید، شکست نمی‌خوردید. ژنرال سلیمانی ما به دستور فرمانده‌اش، سپاه جهانی مقاومت را تشکیل داد و خاورمیانه جدید و رؤیاهای 7 تریلیون دلاری شما را به باد داد. اگر تحریم اثر داشت، چرا باز هم تحریم می‌کنید؟
واقعیت این است که شما شکست خوردید و می‌خواهید با فحش و دلقک‌بازی و تمسخر و تحریم، خود را مسلط نشان دهید ولی این‌گونه نیست. شما در حال مرگ هستید و تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌، مشکلی از شما حل نمی‌کند و تنها بی‌معرفتی شما را نمایان‌تر می‌کند. اگر سپاه نبود، داعشی که زاییدید، اروپا را ولایت الاندلس کرده و خاطرات خونبار انقلاب و جمهوری‌های فرانسه را زنده می‌کرد و زنان‌تان را به کنیزی و آمریکا را به نکاح جهادی خود درآورده بود و با آهن برج ایفل، قاشق برای انتحاری‌هایش ساخته بود. سپاه با امکانات شما، سپاه نشد که بی‌آنها، از حرکت بماند. سپاه، جریانی است که از دل جوانان به ستوه آمده از شرارت شما تنوره می‌کشد و ما با همان جوانانی که فریفتید و خیابان‌هایمان را به آشوب کشیدید‌، به مقابله شما می‌آییم و آن قدر قوی می‌شویم که هرگز دیده نشوید. بعون الله و فضله.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- صحيفه امام ج‏21، ص 329
2- آماده‌ باشيد (اسلحه خود را برگيريد)
 
محمدهادی صحرایی

:: بازدید از این مطلب : 342
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 3 بهمن 1401

از روزهایی که مرگ مهسا امینی تبدیل به اسم رمزی برای ایجاد آشوب و اغتشاش در گوشه و کنار کشور شد چهار ماه می‌گذرد؛ ماه‌هایی که منجر به از دست دادن تعدادی از مردم آگاه و ناآگاه کشورمان شد. در این ماه‌ها هم مثل همیشه رسانه‌های سعودی و صهیونیستی بی‌کار نبوده و در تنور آتش می‌دمیدند.

اما هرچه بیشتر گذشت این‌رسانه‌ها، با گاف‌های گاه و بی گاه، دست خود را با استفاده از عناصر مختلف رو کردند؛ از چهره‌هایی که به فکر ماهی گرفتن از آب گل آلود بودند و دنبال پاسپورت و اقامت تا کلیدواژه‌ها و اسامی دروغینی که در میان کشته‌ها جای می‌گرفتند همگی نشان از کمبود خوراک رسانه‌ای شبکه‌هایی مانند من و تو، BBC و ایران اینترنشنال و ... داشت.

با گذشت چهار ماه و آرام‌شدن اوضاع کشور، همه می‌دانند اخبار اعتصاب غذای افرادی مانند حسین رونقی دروغی بیش نیست. اما به‌هرحال رسانه‌هایی که با دلارهای صهیونیستی و سعودی تغذیه می‌شوند، نمی‌توانند مقابل بودجه دریافتی بی‌کار بنشینند چون در غیر این‌صورت، اخراج شده و مهره‌های دیگری جایگزین‌شان می‌شوند. و حالا این بار در قالب یک کمپین خوراک جدیدی تدارک دیده‌اند؛ کمپین «من وکالت می‌دهم» که توسط احسان کرمی راه‌اندازی شد تا ظاهرا مردم ایران به «شاهزاده رضا ربع پهلوی» وکالت دهند به نمایندگی از آنان در مجامع بین المللی دنبال احقاق حقوق ایرانیان باشد. اما ظاهرا کسی به پهلوی نگفته چه‌کسی شما را به عنوان یک شخص مهم در ایران قلمداد می‌کند و با شما بر سر مسائل ایران گفتگو می‌کند؟ یا به تعبیر خودمانی چه کسی شما را فرد مهمی در کشور ایران به حساب می‌آورد که با شما مذاکره بین المللی انجام دهد؟ البته مگر سعودی نشینان و رژیم غاصب اسرائیل که برایشان منفعت زیادی دارید.

* التماس ربع پهلوی برای مهم بودن

همه چیز از یک مصاحبه تلویزیون در شبکه من و تو آغاز شد. رضا پهلوی ملقب به ربع پهلوی در مصاحبه‌ای با این شبکه وابسته به دربار پهلوی، درباره اینکه چرا در تمام این چهار ماه اعتراضات ایرانیان پا به میدان نگذاشتید، گفت: من برای حضور در مجامع بین المللی از طرف ایرانیان باید مشروعیت داشته باشم. این‌صحبت امروز به بازی «وکالت می‌دهم» رسیده است. اما باید به آقای پهلوی گفت آیا پدر و پدربزرگ‌تان برای خیانات و جنایاتی که در حق مردم ایران روا داشتند وکالت گرفتند که حالا شما برای مهم بودن در مجامع بین المللی دنبال وکالت هستید؟ آن هم شمایی که در تمام طول دوران اقامت خود در خارج از کشور حتی یک شغل مهم نداشتید و پول توجیبی خود را از خزانه و ثروت به تاراج رفته ایران توسط مادرتان می‌گیرید.

وکالتی برای تاراج دوباره ایران؟/التماس ربع پهلوی برای مهم بودن

درست پس از التماس ربع پهلوی برای دیده‌شدن دوباره بود که احسان کرمی سلبریتی فراری از ایران، کمپینی به راه انداخت تا مخاطبان در قالب یک وکالت نمادین به نوه رضاخان پهلوی برای حضور در مجامع بین المللی اذن دهند. غافل از اینکه پس از شروع مضحک این کمپین، حتی بین عناصر تجزیه طلب هم اختلاف افتاد؛ طوری که در گفتگوی دو کارشناس شبکه BBC بر سر مشروعیت پهلوی و مجاهدین خلق برای حضور در مجامع بین‌المللی بحث و جنجال در گرفت. این‌بحث و جدل نمونه‌ای از خرواری است که در آن، بسیاری از عناصر تجزیه‌طلب، پهلوی را به مشروعیت نمی‌شناسند. برای مثال در یکی از تجمعات روزهای گذشته در فرانسه افراد پلاکاردهایی با عنوان «نه سلطنت، نه پهلوی، آزادی و برابری» در دست داشتند و جالب اینجاست که بسیاری از این افراد اذعان می‌کنند ربع پهلوی تنها گزینه موجود است. به بیان دیگر چاره‌ای جز انتخابش نیست!

در همین‌راستا علی کریمی دیگر سلبریتیِ به‌خدمت غرب‌درآمده هم اعلام کرد اگر کسی گزینه دیگری دارد بگوید تا به او وکالت بدهیم!

پس از این اختلاف نظرات بود که احسان کرمی ویدئویی از خود منتشر کرد و با خنده‌های مشمئزکننده گفت: «ما برای کاری به اینجا آمدیم و اجازه دهید که این کمپین راه خودش را برود»

* وکالتی برای تاراج دوباره ایران

در میان تمامی سوالات؛ خبرنگار من و تو چندسوال مهم را از آقای پهلوی نپرسید؛ این‌که آیا پدر و پدربزرگ شما برای حضور ۶۰ هزار مستشار نظامی و اداری آمریکا در ایران با هزینه ایران؛ اعطای حق مصونیت قضائی (کاپیتولاسیون) به مستشاران آمریکایی؛ اعطای جزیره بحرین و جزایر زیبای اطراف آن به انگلیسی و عرب‌های وهابی؛ غرق بودن شاه، خواهرانش، همسرش فرح و بقیه اعضای خانواده اش در انواع فسادهای اخلاقی؛ بیسوادی مطلق بیش از هفتاد درصد جمعیت کشور در سال ۵۷؛ عضویت ۳۸ درصد وزرا در فراماسون، ۲۴ درصد در عضویت سیا و ۲۱ درصد در عضویت ساواک؛ تبدیل ایران به بازار کال های بنجل وارداتی غرب و فقدان کارخانه‌ها و زیرساخت‌های اقتصادی از خودکفایی؛ تورم شدید با نرخ سالانه ۴۰ تا ۵۰ درصد به همراه فساد و دزدی بلندپایگان و نابرابری در توزیع درآمدها؛ وجود ترسناک‌ترین و خطرناک‌ترین سازمان جاسوسی دنیا موسوم به ساواک با کشتار هزاران بیگناه؛ حضور بیش از ۲۰۰ بهایی در بین مقامات ارشد کشور؛ تبدیل ۸۰۰ هزار کشاورز ایران به خرده مالکان بی زمین و وارد کنندگان کالاهای غربی به ایران با اصلاحات ارضی؛ شکل گیری اولین حلبی نشین های ایران در شهرهای بزرگ به خصوص تهران؛ ایجاد سه هزار فاحشه‌خانه و کاباره در ایران؛ کشتار ده‌ها هزار شهید مظلوم از مردم بیگناه ایران در جریان انقلاب؛ حمایت بی و چون و چرا از رژیم غاصب اسرائیل؛ ورود پزشکان هندی و بنگلادشی به دلیل عقب ماندگی ایران در علم و هزاران هزار مورد دیگر وکالت گرفته‌اند؟

 
منبع: مهر

:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 2 بهمن 1401
همیشه پای منافقین در میان است. در طول سال‌های گذشته سازمان تروریست موسوم به  مجاهدین خلق که دستش به خون هزاران نفر از مردم ایران آلوده است، پای ثابت اغلب قطعنامه‌ها و اقدامات غربی‌ها علیه ایران بوده؛ از همکاری این گروهک تروریست با صدام و جنگ علیه ایران گرفته تا لابی با غربی‌ها برای اتخاذ مواضع ضدایرانی، از جمله اقدامات این سازمان علیه ایران به شمار می‌رود. رد پای این سازمان تروریست در اقدام ضدایرانی اخیر پارلمان اروپا نیز دیده می‌شود. پنجشنبه هفته‌ای که گذشت پارلمان اروپا در اقدامی مداخله‌جویانه، قطعنامه‌ای ضدایرانی با عنوان «پاسخ به اعتراضات و اعدام‌ها در ایران» را تصویب کرد. متمم پیشنهادی مربوط به درج نام سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های به اصطلاح تروریستی اتحادیه اروپایی که یک روز قبل‌تر از آن و پس از رای‌گیری به این قطعنامه اضافه شده بود نیز در قالب این قطعنامه به تصویب رسید. قطعنامه مذکور علاوه بر این شامل بندهای دیگری است که خواستار تحریم رئیس‌جمهور و دادستان کل ایران است. انتشار تصویری از یکی از اعضای سازمان منافقین کافی بود تا حدس و گمان‌هایی که در ارتباط با لابی منافقین با پارلمان اروپا مطرح بود، به یقین تبدیل شود. درست در روزی که پارلمان اروپا متمم پیشنهادی درج نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمان‌های تروریستی اتحادیه را به قطعنامه ضدایرانی خود اضافه کرد، شبنم مددزاده از اعضای فعال سازمان منافقین با انتشار تصویری از خود که در پارلمان اروپا حاضر بود، نوشت: «امروز 28 دی، پارلمان اروپا».
* شبنم مددزاده کیست؟
شبنم مددزاده (متولد ۱۳۶۷)، نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج بود که یکم اسفندماه ۱۳۸۷به همراه برادرش «فرزاد مددزاده» توسط نیروهای امنیتی کشورمان به دلیل همکاری با گروهک تروریست منافقین بازداشت و خردادماه سال ۱۳۸۹ به اتهام ارتباط و همکاری با منافقین به ۵ سال حبس همراه با تبعید محکوم شد و در ادامه به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شد. او پس از گذراندن دوران حبس خود، بهمن ۱۳۹۲ از زندان آزاد و پس از مدتی نیز از ایران خارج شد و پس از این خروج به صورت رسمی و تشکیلاتی به عضویت گروهک تروریست منافقین درآمد. در طول بازداشت، محاکمه و حبس مددزاده، جریان رسانه‌ای سازمان منافقین با تولید اخبار کذب در ارتباط با شرایط شبنم مددزاده و برادرش در زندان، ضمن اعلام رسمی وابستگی این ۲ نفر به سازمان منافقین، از آنها حمایت می‌کرد. به طور مثال سایت رسمی منافقین آذرماه سال 91 نوشت: «شبنم و فرزاد‌ مددزاده، خواهر و برادر چند تن از مجاهدین شهید اشرفی که در زندان‌های اوین و رجایی‌شهر زندانی هستند، بیش از یک‌ سال است ممنوع‌الملاقات هستند».
مهدیه و اکبر مددزاده، خواهر و برادر بزرگ‌تر شبنم و فرزاد مددزاده از اعضای گروه تروریست منافقین بودند که فروردین‌ماه سال 90 در جریان درگیری منافقین با ارتش عراق در اردوگاه اشرف به هلاکت رسیدند. جدای از منافقین که طبیعی بود نسبت به بازداشت و محاکمه اعضای وابسته به خود واکنش نشان دهد، اصلاح‌طلبان نیز علم حمایت از مددزاده را برداشتند و با اشاره به دانشجو بودن او، سعی کردند با شعارهایی مثل جای دانشجو در زندان نیست، مددزاده را از اتهام ارتباط با منافقین تبرئه کنند.
* همیشه دشمن
همانطور که در ابتدای مطلب اشاره شد، سازمان منافقین در طول سال‌های گذشته لابی‌‌گر طرح‌ها و اقدامات ضدایرانی آمریکا و اروپایی‌ها بوده است. تلاش این سازمان برای قرار دادن نام نیروهای نظامی ایران در لیست‌ گروه‌های تروریستی، حجم بالایی از لابی‌های این سازمان را به خود اختصاص داده است. با توجه به همین سابقه تاریک بود که بلافاصله پس از تصویب طرح ضدایرانی اخیر اروپا، انگشت‌ اتهام به سوی منافقین نشانه رفت. حضور شبنم مددزاده در پارلمان اروپا نشان داد پشت طرح اخیر اروپایی‌ها در قرار دادن نام سپاه در لیست گروه‌های تروریستی نیز همچون اغلب طرح‌های ضدایرانی دیگر، بزرگ‌ترین و منفورترین سازمان تروریستی تاریخ معاصر ایران بوده است.
* دلیل این کینه‌ها چیست؟

در جریان اقدامات مسلحانه سازمان منافقین در سال‌های دهه 60، سپاه پاسداران در کنار نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، بیشترین ضربه را به تروریسم فرقه رجوی وارد کرد. پس از شکست‌های پی‌درپی سازمان منافقین از سپاه که در این رابطه می‌توان به هلاکت موسی خیابانی در بهمن‌ماه سال 60 به دست پاسداران شجاع انقلاب اسلامی اشاره کرد، مرکزیت سازمان اعضا را از ایران خارج کرد و به دامان صدام پناه برد. چند سال پس از سقوط صدام و روی کار آمدن جریان تشیع در عراق نیز این گروهک آواره کشورهای اروپایی شد. منافقین، سپاه را عامل اصلی آوارگی خود می‌دانند و به این دلیل است که نسبت به سپاه پاسداران کینه عمیقی به دل گرفته‌اند. همچنین باید به حضور مقتدرانه سپاه در منطقه و مقابله با تروریسم تکفیری نیز اشاره کرد که باعث عصبانیت کارفرمای گروه‌های تکفیری شده است.

* دانشجو هم می‌تواند منافق باشد
حضور شبنم مددزاده به عنوان یکی از اعضای سازمان منافقین در پارلمان اروپا، فراتر از این سازمان مورد بحث است. در طول سالیان گذشته همواره یک جریان در کشور سعی کرده است با سوءاستفاده از عناوین مختلفی از جمله دانشجو، خبرنگار، پزشک و... بر اقدامات ضدامنیتی افرادی که در پوشش عناوین یاد‌شده فعالیت می‌کنند، سرپوش بگذارد اما ماجرای اخیر شبنم مددزاده از یک سو نشان داد همچنان نفوذ جریان نفاق در اقشار مختلف جامعه ایران فعال است و نباید به راحتی از آن چشم‌پوشی کرد و از سوی دیگر بی‌اعتباری و ساده‌انگاری افراد و جریاناتی را به تصویر کشید که صرف دانشجو، خبرنگار یا هنرمند بودن را عاملی برای تبرئه افراد منتسب به منافقین و همچنین سرویس‌های جاسوسی بیگانه می‌دانند. شبنم مددزاده نخستین منافقی نبود که اصلاح‌طلبان و جریان نفاق با پیش کشیدن دانشجو بودن او، این گزاره را طرح ‌کردند که جای دانشجو زندان نیست و یک فرد دانشجو نمی‌تواند به جریانات ضدایرانی وابستگی داشته باشد. چنانکه در ماجرای دستگیری علی یونسی و امیرحسین مرادی از دانشجویان دانشگاه شریف نیز که حین فعالیت تروریستی برای سازمان منافقین بازداشت شدند، جریان سطحی‌نگر به میدان آمده و با نخبه(!) خواندن این افراد وابسته به منافقین و به راه انداختن جو تبلیغانی، سعی کردند آنها را از وابستگی به منافقین تبرئه کنند.
 
 بیشتر بدانیم:

زمستان سال ۱۳۸۶ روزنامه کارگزاران که مواضع حزب کارگزاران سازندگی را منتشر می‌کرد دریکی از ستون‌های صفحه سیاسی خود خبر از برگزاری نشست دانشجویان دفتر تحکیم وحدت (طیف رادیکال و خود خوانده) داده و نوشته بود که در این گروهک اعضای شورای تهران خود را برگزیده است. در این خبر با معرفی اعضای جدید این گروهک شبه دانشجویی یک نام قابل‌توجه نیز ذکرشده بود، شبنم مدد زاده دانشجوی دانشکده تربیت‌معلم کرج ازجمله افرادی بود که توسط این تشکیلات رادیکال به عضویت شورای مرکزی درآمده بود.

انتخاب این عنصر ضدانقلاب در یک گروهک دانشجویی جالب‌توجه بود، خانواده مددزاده همگی سابقه عضویت در فرقه منافقین را داشته و حتی برخی از آن‌ها در کمپ تروریستی اشرف ساکن بودند، باوجود چنین سابقه سیاهی مدد زاده توانسته بود به عضویت شورای مرکزی یک تشکیلات دانشجویی تندرو درآمده که آن روزها در استخدام اصلاح‌طلبان قرار بوده و مأموریت داشت فضای دانشگاه را به سود چپ‌ها ملتهب کند.

ورود مدد زاده به تشکیلات طیف علامه نیز اتفاقی نبوده است! در جلسه‌ای که برای انتخاب اعضای جدید در منزل یکی از عناصر ضدانقلاب در اطراف دانشگاه تهران برای این موضوع تشکیل می‌شود، یکی از حاضران به انتخاب مدد زاده انتقاد کرده و مواضع تروریستی او را نزدیک گروهک منافقین می‌داند؛ اما اکثریت حاضر در نشست اعلام می‌کنند که ضدانقلاب برای ادامه حیات خود نیاز به وحدت در عین کثرت داشته و حتی باید با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نیز کار مشترک کرد. محمد ملکی که به‌عنوان ناظر در این جلسه حاضرشده بود در دفاع از شبنم مددزاده می‌گوید که منافقین هم بخشی از اپوزیسیون است و باید با آن کارکرد!

پشت پرده اقدام تروریستی اروپا علیه سپاه پاسداران/ ردیابی پرستوی گروهک منافقین در استراسبورگ!

عضو گروهک منافقین مورد حمایت اصلاح‌طلبان

پرواز پرستوی فرقه روی سر ضدانقلاب

مدتی پس‌ازاین انتصابات درون فرقه‌ای شبنم مددزاده و برادرش فرزاد توسط یکی از نهادهای اطلاعاتی دستگیر شده و مشخص می‌شود این افراد سرپل همکاری منافقین بوده‌اند، این خواهر و برادر بانفوذ میان ضدانقلاب داخلی و برخی احزاب اصلاح‌طلب نقش رابط را بازی می‌کرده‌اند. عجیب آنکه پس از بازداشت این دو عضو تشکیلاتی منافقین برخی اصلاح‌طلبان با صدور بیانیه دستگیری این دو عنصر نفاق را خلاف حقوق بشر خواندند. ازجمله این افراد شیخ فتنه مهدی کروبی بود که در وب‌سایت خود تمام خبرهای مربوط به این دو فرد را پوشش لحظه‌به‌لحظه می‌داد.

مددزاده و برادرش فرزاد پس از پایان محکومیت از ایران خارج شدند، در ابتدا فرزاد مددزاده به کمپ تروریستی لیبرتی رفته و ازآنجا عازم اردوگاه مخوفی در آلبانی می‌شود، شبنم مدد زاده نیز به‌صورت پنهانی از کشور خارج‌شده و تا مدتی از او خبری در دسترس نبود، اما این عامل تروریستی منافقین به ناگهان اعلام حضور می‌کند.

دریکی از نشست‌های گروهک منافقین در پاریس مریم رجوی سرکرده گروهک از شبنم مدد زاده می‌خواهد پشت تریبون آمده و از تجربیات خود در نفوذ میان گروه‌های مختلف ضدانقلاب در ایران بگوید، در آن جلسه علاوه بر خانواده مدد زاده چند میهمان ویژه نیز در نشست منافقین حضور داشتند؛ ازجمله این افراد فرزند محمد نوری‌زاد کارگردان سابق بود. پس از انتشار تصاویری از فرزند نوری‌زاد این عنصر آشوب‌طلب در بیانیه‌ای که در سایت العربیه وابسته به سازمان استخبارات سعودی منتشرشده بود نوشت که مجاهدینِ امروز (فرقه منافقین) را، با اسلحه‌ای که به مجامع جهانی تحویل داده‌اند، معترضانی می‌دانم در هیاهو. هواداری از اینان را چه ایراد؟ که در محدودهٔ حرف، خواستار خواسته‌های خودند!

پشت پرده اقدام تروریستی اروپا علیه سپاه پاسداران/ ردیابی پرستوی گروهک منافقین در استراسبورگ!

پشت پرده اقدام تروریستی اروپا علیه سپاه پاسداران/ ردیابی پرستوی گروهک منافقین در استراسبورگ!

عکس/ سحام نیوز وب‌سایت حزب اعتماد ملی از منافقین به صورت علنی حمایت می‌کند

شبنم مدد زاده پس از حضور در نشست منافقین در یک سخنرانی نیز در مقر پارلمان اروپا نیز شرکت می‌کند، یکی از اعضای جداشده از منافقین بعدها فاش کرد که به دلیل لابی‌هایی که منافقین با خرج کردن پول‌های سیاه در پارلمان اروپا لابی داشته و هر از چند گاهی اعضای این گروهک تروریستی می‌توانند در این مقر سخنرانی ضد ایرانی انجام دهند، این عضو جداشده از منافقین در ادامه می‌گوید که پارلمان اروپا به دو دلیل از منافقین استقبال می‌کند، از سویی می‌تواند از این گروهک بدسابقه و تروریستی به‌عنوان ابزاری برای فشار سیاسی علیه مردم ایران استفاده کند و از سوی دیگر از مواهب پول‌های آلوده منافقین که اغلب از مسیر قاچاق مواد مخدر و نیز قاچاق انسان تأمین می‌شود بهره ببرد.

این عضو جداشده از فرقه منافقین تأکید می‌کند که این گروهک برای نزدیک شدن به نمایندگان پارلمان اروپا حتی از شگردهایی فریب‌دهنده چون پرستو (استفاده ابزاری از زنان در جهت بهره‌برداری سیاسی) نیز استفاده کرده است! البته شبنم مدد زاده مانند بسیاری دیگر از اعضای منافقین خیلی زود در باتلاق بردگی در کمپ تروریستی آلبانی محو می‌شود، اما تصویب یک قطعنامه ضد ایرانی در مقر پارلمان اروپا باعث شد تا نام این برده حلقه‌به‌گوش منافقین بار دیگر شنیده شود.

پشت پرده اقدام تروریستی اروپا علیه سپاه پاسداران/ ردیابی پرستوی گروهک منافقین در استراسبورگ!

ممد زاده در کنار مریم رجوی لیدر فرقه در نشست پاریس

اهداف پنهان یک پیش‌نویس تروریستی علیه سپاه

روز پنجشنبه پارلمان اروپا پیش‌نویس قطعنامه‌ای را که خواستار قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست «گروه‌های تروریستی» اتحادیه اروپا است را به تصویب رساند. اقدامی که از میانه‌های اغتشاشات در ایران از سوی برخی مقامات اروپایی و به‌ویژه وزیر خارجه آلمان مطرح و درنهایت امروز این قطعنامه تصویب شد، البته قطعنامه مذکور بایستی در شورای اروپا بررسی‌شده و درباره آن تصمیم‌گیری شود.

پس از تصویب این پیش‌نویس نیم‌بند شبنم مددزاده از اعضای گروهک منافقین تصویری از خود در مقر پارلمان اروپا منتشر کرد که با واکنش گسترده‌ای از سوی فعالان فضای مجازی روبرو شد، به اعتقاد مفسران سیاسی این عکس نشان از آن داشت که در پشت یک قطعنامه تروریستی علیه مردم ایران بار دیگر شبح گروهک منافقین قرار دارد. عجیب‌تر آن‌که پیش از رأی‌گیری برای این پیش‌نویس تروریستی برخی از عناصر ضدانقلاب با برپایی یک تجمع چند ده‌نفره مضحک روبه‌روی پارلمان اروپا به استقبال تصویب آن رفته بودند، پس‌از برگزاری این سیرک تبلیغاتی حسین درخشان از عناصر ضدانقلاب در یک افشاگری قابل‌توجه نوشت: سالهاست همه می‌دانند که پارلمان اروپا توی مشت مجاهدین (منافقین) است. رأی درخواست افزودن سپاه هم به فهرست تروریزم را هم سال‌ها مجاهدین (منافقین) لابی کردند که امروز به ثمر نشست. ولی نمی‌دانم آن تجمع استراسبورگ برای مخفی کردن نقش مجاهدین (گروهک منافقین) در پروژه بود یا مصادره کردنش!

به نظر می‌رسد که در این اقدام ضد ایرانی بار دیگر نام منافقین به‌عنوان یک گروهک تروریستی و بدسابقه بیش از دیگران شنیده می‌شود، اگر این گروهک بدنام و جلاد در دهه شصت از کودک سه‌ساله تا پیرمرد نودساله را در خیابان ترور کور مسلحانه می‌کرد، حالا نیز پشت با ترفندهایی آلوده چون فساد جنسی، رشوه، قاچاق و پول‌شویی همچنان در نقش یک مزدور برای سرویس‌دهی به بیگانگان مشغول کار است.

سپاه پاسداران و همه دشمنان آن!

اما هدف گرفتن سپاه با گرای منافقین توسط اروپایی‌ها معنای خاصی دارد، پیش‌ازاین جیسون رضاییان جاسوس هسته‌ای در مقاله‌ای درباره پشت پرده قطعنامه علیه سپاه پاسداران آن را مقدمه اقدامات بیشتر خوانده و نوشته بود که غرب با نوشتن بیانیه‌ها و قطعنامه‌های ضد ایرانی، حجم بی‌سابقه تبلیغات جهانی و جنجال بر روی برنامه هسته‌ای به دنبال یک طوفان سیاسی است.

بر اساس تحلیل مقامات غربی، تجربه چندین دهه رویارویی با تهران نشان داده این کشور به‌آسانی در مقابل فشارهای آمریکا کوتاه نخواهد آمد و در این میان شناخت ابزارها و روش‌های مؤثر برای تغییر رفتار ایران، از ضرورت‌های جدی در هرگونه اعمال فشار علیه این کشور است. دستیابی به مدل چگونگی افزایش تأثیر و کارآمد کردن اقدامات علیه ایران نیزبسیارمهم است. تجربه ثابت کرده است که «زور و تعامل» به‌عنوان دو عنصر هم‌افزا می‌تواند راهبرد فشار «تحریم، تهدید و تحدید» مؤثر غرب علیه ایران را نیز به ارمغان آورد.

اقدامات راهبردی کشورهای غربی با محوریت آمریکا علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌عنوان یک سازمان دفاعی-امنیتی که مولد ظرفیت‌های استراتژیک است، عامل تعیین‌کننده‌ای در صیانت از نظام اسلامی و ظرفیت‌های استراتژیک آن دارد. ازاین‌رو این رفتار و احیاناً اقدام آن‌ها در پیاده‌سازی راهبردهای منطقه‌ای و بین‌المللی بر چند مفروض روشن استوار است. غرب بر اساس مفروضات محاسبه‌شده در ارتباط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این سازمان انقلاب را درکانون توجه راهبردی سیاسی، امنیتی و حقوقی خود قرار داده است.

پشت پرده اقدام تروریستی اروپا علیه سپاه پاسداران/ ردیابی پرستوی گروهک منافقین در استراسبورگ!

۱- سپاه عامل بقای جایگاه رهبری و پیاده‌سازی سیاست‌ها و تدابیر اوست.

۲- سپاه نقش کلیدی در طراحی و تداوم و پیشبرد سیاست‌های راهبردی جمهوری اسلامی در منطقه دارد.

۳- سپاه کلید صیانت و تداوم جمهوری اسلامی در شرایط بحران و صلح است.

۴- سپاه نقش اساسی در طراحی زیرساخت‌های هسته‌ای، موشکی، پهپادی و تسلیحات راهبردی ایران دارد.

۵- تقویت جریان‌های میانه‌رو (اصلاح‌طلبان) در داخل ایران بدون تضعیف سپاه ممکن نیست.

کنار هم قرار دادن این مفروضات به‌خوبی نشان می‌دهد که چرا در حال حاضر تصویب یک پیش‌نویس در پارلمان اروپا برای همه عناصر متضاد مطلوب است، در این پروژه غربی‌ها (با هدایت آمریکا)؛ گروه‌های مختلف ضدانقلاب و رفورمیست‌های داخلی هر سه ‌به ‌یک‌میزان مشخص بهره خواهند برد.

پشت پرده اقدام تروریستی اروپا علیه سپاه پاسداران/ ردیابی پرستوی گروهک منافقین در استراسبورگ!

همپوشانی تحلیلی ویژه میان آمریکایی‌ها، منافقین و اصلاح‌طلبان درباره سپاه

البته در صورت اجرای این طرح ضد ایرانی و قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست تروریستی هر سه ضلع این مثلث با چالش‌های محاسبه نشده روبرو خواهند شد! شهریور سال ۹۸ وقتی آمریکایی‌ها سپاه پاسداران را در لیست تروریستی FTO قراردادند واکنش جمهوری اسلامی ایران آن‌چنان قوی بود که مدتی بعد آمریکا مجبور شد یک بسته معافیت روی میز بگذارد؛ این بار نیز واکنش‌های سخت و نرم ایران علیه اروپا چنان اثری خواهد گذاشت که سرویس اطلاعاتی اروپایی مجبور است ضدانقلاب را زیر پای طرح سیاسی خود ذبح کند. بازی درخشان درگذشته به ما نشان داده هر چه غرب تهدیدها را برای مردم ایران بیشتر کند، فرصت‌های پیش رو بیشتر خواهد شد.

 

 عاقبت حمایت از دختر دانشجو بازداشتی 88!

کانال تلگرامی مرصاد نوشت:

صاحب تصویر زیر شبنم مدد زاده از اعضای سازمان منافقین است و دیروز در پارلمان اروپا حاضر بود.

عاقبت کمپین برای آزادی دختر دانشجو!

‌وی همان شخصی است که وقتی در سال ۸۸ به عنوان رابط نفاق بازداشت شد عده ای فریاد زدند جای دانشجو زندان نیست… عده ای کمپین آزادی او را راه انداختند و عده ای هم گفتند در زندان آزار دیده است…

عاقبت کمپین برای آزادی دختر دانشجو!


:: بازدید از این مطلب : 301
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 27 دی 1401

مجتبی زارعی رئیس سابق بسیج اساتید کشور در یادداشتی به شرح ذیل به اظهارات 3 نفر از اصلاح طلبان پاسخ داد:

محمود صادقی نوشت: «خودشان اختلال شناختی دارند ولی آن را به جنگ شناختی دشمن حواله می‌دهند.»

نمی‌گوییم زنگنه شما جاسوس بود اما همان دولت ائتلافی تان مگر مسول انهدام ابر پروژه ذخایر استراتژیک گاز ایران پس از دولت احمدی نژاد نبود؟! مهارت جنگ شناختیِ غرب با  برجام  کروکورتان کرده بود!


عباس عبدی نوشت : « اروپائیان پشگل سوزاندند اما از جنگ اوکراین حمایت کردند.»

می‌گوییم اولا پس قبول دارید فلاکت زمستانی مردم اروپا به دلیل روحیه استکباری در تداوم جنگ اوکراین است و درایران برای افت فشارگاز و نظام برنامه ریزی که البته مسولیت برنامه ریزی با شما بود؟! وانگهی چرا به آشکارا دروغ می گویید ؟!ملت اروپا مگر بارها در تضاد با سیاست رسمی اتحادیه اروپا به خیابان نیامد و باتوم و گاز نخورد؟ اگر ندیدید فکری برای صحت بینایی و عقل بفرمایید.

صادق زیبا کلام ۲۶ دیماه غمگنانه نوشت: « شاه فرار نکرد این کار ج.ا.ا در نوشتن تقویم است! »

می‌گوییم  فرار شاه ربطی به تقویم های کاغذی ندارد همانطور که در فتنه اخیر تان  تقویم ها و زمانبندی های  گوناگونی برای سقوط نظام و فرار کارگزاران از کشور منتشر کردید اما مگر  ثبت باسند برابر بود!

زارعی در ادامه نوشت: محمود صادقی بادیدن نشاط مردم یزد  خشمگینانه گفته بود: با دیدن صحنه های استقبال مردم از رئیسی در یزد به یاد سخنان  امام علی(ع)  افتادم که فرمود این کار شاهان است!

بنده به او می‌گویم بر فرض که این روایت با ادعای رندانه شما تطبیق کند اما چرا هلهله ی  قمه کشان و  جنگ های خیابانی  و پرتاپ گران کوکتل مولوتوف و آتش زنندگان مردم و پلیس و مسجد و قرآن و آمبولانس و کشندگان  یزدان ما در قطار باری  که به پیشواز منافقین و کوموله و دموکرات و سعودی - لندنی ها رفته بودند را جزو مردمان خداجوی اعلام کردید ؟


:: بازدید از این مطلب : 307
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 25 دی 1401

1


:: بازدید از این مطلب : 210
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 25 دی 1401

شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که حل معماهای پیچیده از علاقه مندی‌های‌تان باشد. در این صورت، سر در آوردن از کار جاسوس‌ها یکی از معماهایی است که ذهن شما را به خود مشغول می‌کند. امروز به سراغ موضوع «فرایند جاسوسی» رفتیم و در گفت و گو با یکی از کارشناسان این حوزه درباره چگونگی کشف این آدم‌ها تا تربیت و دستگیری و حکم قانونی‌شان صحبت کرده‌ایم.

دو ویژگی مهم و جذاب برای جاسوس سرویس‌های اطلاعاتی «نخبگی» و «دسترسی به اطلاعات» است. روش‌های سازمان‌های اطلاعاتی برای فریب افراد پیچیده نیست. مثلاً چند راه ساده برای شناسایی آن‌ها در ارتباطات و مراودات وجود دارد که شخص با کمی دقت و هوشیاری می‌تواند از گرفتاری در دام جاسوسی اجتناب کنند عبارتند از:

– ارائه حق الزحمه پیش از انجام کار و بیش از حد معمول برای جذب افراد مورد نظر

– تعریف و تمجید غیرواقعی از سطح تخصص و کارآیی افراد

– افتتاح حساب برای افراد در خارج از کشور و واریز بخشی از حق الزحمه به آن حساب برای تضمین ادامه همکاری افراد

– اجتناب کارکنان سازمان‌های جاسوسی از مسافرت به کشور متبوع فردی که با آنها همکاری علمی یا اقتصادی می‌کند.

– ممانعت از عکس برداری یا فیلم برداری از آن‌ها و اجتناب از گرفتن عکس یادگاری

– انجام ملاقات‌های کاری در محیطی خارج از دانشگاه یا شرکت پوششی و انجام آن در هتل‌های مختلف و حتی کشورهای مختلف

– بیشتر شرکت های پوششی دارای وب سایتی بسیار ابتدایی و در چند صفحه محدود هستند؛ زیرا فقط برای فریب افراد طراحی شده اند و فعالیت اقتصادی واقعی ندارند.

– موضوعات همکاری مورد علاقه سازمان‌های جاسوسی معمولاً موضوعات حساسی است که اطلاعات آن در دسترس همگان قرار ندارد.

حضور در سفارتخانه

روش های نزدیک شدن به افراد ابتدا در بستر فضای مجازی که اگر در ادامه رابطه شخص توانایی حضور در خارج از کشور را داشته باشد، ملاقات حضوری می‌شود.

البته یکی از شیوه های مرسوم، حضور افراد در سفارتخانه‌ها برای اخذ ویزا می باشد که اگر مقاله یا رزومه‌ای ارائه کرده باشد یا در فرم‌ها به موقعیت شغلی خویش اشاره‌ای کرده باشد، فرآیند شناسایی تا تقرب از اینجا آغاز می‌شود. از طرق مختلف همچون ملاقات‌های حضوری و یا از طریق صرافی‌ها معمولاً پرداخت پول صورت می‌گیرد.

رزومه و مقاله

سازمان‌های جاسوسی، نخبگان و دانشمندان مورد نیاز خود را از روش های مختلفی شناسایی می کنند که عبارتند از:

الف- رزومه‌های اینترنتی و سایت‌های کاریابی: بسیاری از دانشمندان و متخصصان علمی، سوابق علمی و پژوهشی خود را در سایت های اینترنتی درج می کنند و سازمان های جاسوسی می توانند با یک جست وجوی ساده، متخصصین موردنظر خود را پیدا کنند.

ب- همایش‌ها و سمینارهای علمی: همایش‌های علمی، جولانگاه سازمان های جاسوسی است. این سازمان ها در این همایش ها است که می توانند نخبگان کشورها و مهمترین دستاوردهای علمی آنها را شناسایی کنند.

ج- تحصیل یا تدریس در دانشگاه‌های خارجی: شناسایی افراد توسط سازمان های اطلاعاتی از بین دانشگاهیان موضوع تازه ای نیست. در طول تاریخ جاسوسی موارد زیادی دیده شده که دستگاه های جاسوسی با زیر نفوذ قرار دادن جمع های دانشجویی، برای آینده خود، اشخاصی را شناسایی می کنند و انتظار دارند این افراد به جاسوسانی کارآمد تبدیل شوند. معروفترین جاسوسان دانشگاهی را سرویس اطلاعات خارجی کا.گ.ب در دانشگاه معروف کمبریج لندن پرورش داده بود که سال ها پس از جنگ، خاطرات آنها در کتابی به نام «پنج دوست کمبریجی من» توسط کنترل کننده این اشخاص به نام یوری مودین منتشر شد.

د- فرصت های مطالعاتی یا بورسیه های تحصیلی: سازمان های جاسوسی در پوشش دانشگاه های مشهور جهان برای برخی استادان و دانشجویان دعوتنامه ارسال کرده و اعلام می کنند که به آنها بورسیه یا فرصت مطالعاتی می دهند و همه ی هزینه های مسافرت و اقامت را تأمین می کنند یا اینکه از میان افرادی که خودشان داوطلب بورسیه یا فرصت مطالعاتی شده اند، افراد مورد نیاز خود را انتخاب می کنند.

جاسوسی چیست؟

عبارت است از گردآوری و گزارش مخفیانه اخبار و اطلاعات سرّی کسی یا مؤسسه‌ای و یا کشوری به طرف مقابل یا افراد و یا کشور ذی نفع. وظیفه اصلی جاسوس تحقیق در باره احوال دشمن و گزارش آن به افراد خودی بود، اما در طول تاریخ وظایف متنوع دیگری به وی محول گردید. واژه جاسوس عمدتاً معنایی منفی را به ذهن متبادر می‌کند، به طوری که جاسوس را «صاحب سرّالشر»، در برابر ناموس به معنای «صاحب سرّالخیر» دانسته اند.

در نصیحت‌نامه‌ها و کتاب‌های آداب الملوک، توصیه‌های فراوانی در باره ویژگی‌های جاسوس و نحوه به کار گرفتن او شده است. چون نظام جاسوسیِ مؤثر، به قدرت فرمانروا و پادشاه کمک می‌کند، گماشتن جاسوس در همه حکومت‌ها مورد توجه بوده است و تمام پادشاهان، بدون استثنا، برای کسب اطلاع در مورد اتباع، وزیران، صاحب منصبان، ملتزمان و خانواده‌های خود و نیز دشمنان خارجی از جاسوسان استفاده می‌کردند.

پوشش ظاهری جاسوسان حرفه‌ای

طبیعی است با اینکه جاسوسی لباس و نشان مخصوص ندارد، ولی دیده نشده بدون عنوان و نشانی که در جامعه شناخته شده است بتواند در میان مردم محل مأموریتش فعالیت موفقیت آمیز داشته باشد. مروری بر آنچه پیرامون جاسوسی نوشته شده است یا سفرنامه هایی که از جاسوسان در دسترس قرار دارد می تواند بهترین مقدمه فشرده ای برای این بحث کوتاه باشد که فهرست وار برای ذکر در این مقال در نظر گرفته ایم.

کسانی که به فعالیت جاسوسی می پرداختند، گاه افرادی عادی بودند که به صورت موردی و کوتاه مدت به این عمل گمارده می شدند. گاه افرادی با مهارت های خاص جمع آوری خبر به صورت مقطعی برای انجام مأموریتی خاص، به محل مأموریت خود گسیل می شدند. گاه جاسوسانی حرفه ای بودند که در محل مأموریت خود نفوذ می کردند و می توانستند در پوششی که برای دشمن، خودی به نظر می آمد مأموریت خود را انجام دهند. در چنین مواردی بود که گاه حضور جاسوس حس می شد، اما شخص شناخته نبود. به هر روی جاسوسان چه در مأموریت کوتاه مدت چه درازمدت، از پوشش های موجه و بعضاً طبقه متوسط جامعه استفاده می کردند. طبق گزارش های تاریخی قابل استناد و استدلال، جاسوسان گاهی با عنوان و منصب حکومتی وارد کشور دیگری می شدند، مانند گینیاز دالکورگی سفیر روس تزار که جهت اداره سفارتخانه تزار در زمان قاجار به ایران اعزام شد و به لحاظ اطلاعاتی که کسب کرده بود، از طرف تزار روس جهت مسلک سازی و شکاف بین شیعیان عراق و حکومت عثمانی به نجف اشرف رفت. او در مجلس کاظم رشتی با انتخاب و تحریک علی محمد شیرازی، مسلک گمراه بابیه را به وجود آورد یا مستر همفر انگلیسی به نام گردشگری وارد سرزمین های اسلامی شده و با انتخاب محمدبن عبدالوهاب، مسلک تکفیری وهابیت را پایه گذاشت یا به نام مدرس مانند کاظم رشتی، جاسوس عثمانی و روحانی نمایی مانند احمد احسایی که با ابداع رکن رابع فتنه شیخیه را در تشیع راه انداخت حمایت کردند. در تاریخ بسیاری از کلیساها و کنیسه ها مرکزی برای جاسوسی بوده اند، حتی در این اواخر محمد مرسی رئیس جمهور سابق مصر برای قطر و قرضاوی- که داستان عشقبازی او در مقام مفتی اهل تسنن به رسوایی کشید- برای اسرائیل غاصب کودک کش جاسوسی کرده اند. غیر از این نوع مشاغل رسمی حکومتی، طبق گزارش هایی که در متون تاریخی به ثبت رسیده است، از البسه تجار استفاده کرده به شکل و شمایل و عنوان تاجران برای جاسوسی بر ملتی وارد شده اند یا در لباس درویشان و فقیران ظاهر می شدند. این پوشش به اندازه ای برای جاسوسی شیوع داشت که طی سال ها از لباس درویشان یا خود درویشان برای جاسوسی استفاده می کردند. در سرزمین های اسلامی نیز جاسوسان در لباس فراش، مطرب، جهانگرد، صوفی، درویش، داروفروش، کنیزِ گدا و بیمارِ زمینگیر، پهلوان، دریانورد، کارگر، پزشک، مبلغ مذهبی، وقایع نگار، سوانح نگار، خفیه نویس و هر کاره، حوادث سرزمین های مختلف را به سلطان گزارش می دادند. عثمانیان حتی از جاسوسان تربیت شده مسیحی و یهودی با عنوان «مارتولوس» و اسرای دشمن و اروپاییان ناراضی و هنرمندان و پزشکان نیز برای جمع آوری خبر استفاده می کردند.

در دوره قاجار عده ای به نام راپورتچی و خفیه نویس برای پادشاه جاسوسی می کردند. در این دوره سفارتخانه ها یکی از مراکز مهم فعالیت جاسوسی بوده است. در دوره پهلوی جاسوسان در هر لباس و شغلی برای دشمن به جمع آوری خبر می پرداختند و هر وزارتخانه، سازمان، صاحب مقامی برای بقای خود در دستگاه های دیگر، جاسوسی داشتند. خنده آور این است که حتی رؤسای فرقه دار صوفیه هم در دستگاه رقبای خود جاسوس داشته اند.

انگیزه های جاسوسی

منظور از انگیزه‌های جاسوسی، آن دسته از محرک‌هایی است که سازمان‌های اطلاعاتی به کمک آنها، افراد موردنظر خود را به اقدام علیه سازمان، گروه یا کشور خود متمایل می‌کنند. معمولاً افراد مایل نیستند که علیه سازمان یا جامعه‌ای که خود بخشی از آن هستند، اقدام کنند، ولی در شرایطی، این اقدام ناپسند که خیانت نامیده می‌شود، به سراغ افراد می‌آید. مهم‌ترین سوال این است که چه عواملی باعث می‌شوند که یک فرد به سازمان یا کشور خود خیانت کند؟ سازمان‌های اطلاعاتی و ضداطلاعات دنیا به طور کلی چهار انگیزه را برای ارتکاب به جاسوسی برمی‌شمارند که در زبان انگلیسی با سرواژه MICE معادل:

۱-Money

۲-Ideology

۳- Coercion

۴- Egocentricity

شناخته می‌شوند. این چهار انگیزه عبارتند از پول، ایدئولوژی، اجبار و اضطرار و خودپسندی.

افرادی که با انگیزه مالی به کشور خود خیانت می‌کنند، معمولاً کسانی هستند که فکر می‌کنند سازمان یا جامعه حق عادلانه آنها را از چنگشان درآورده است، بنابراین تردید ندارند که به خاطر ارزش‌های‌شان این نقص باید جبران شود. در عین حال آنها معتقدند که جامعه نیز قدر توانایی‌ها و استعدادهای آنها را ندانسته و آنها را درک نکرده است. آلدریچ ایمز ازجمله افرادی بود که با انگیزه مالی جاسوسی کرد.

افراد دارای انگیزه ایدئولوژیک عمیقاً به یک نظام اعتقادی باور دارند که فکر می‌کنند این نظام، آنها، خانواده، گروه و دوستانشان را حفظ می‌کند و به آنها انرژی می‌دهد. این عده بدون چشم‌داشت مالی از جان خود مایه می‌گذارند و خدمت به آرمان خود را پاداش خویش می‌دانند. جولیوس و اتل روزنبرگ و نیز کیم فیلبی، ازجمله جاسوسان معروفی بودند که با انگیزه اعتقادی علیه کشور خود جاسوسی می‌کردند.

اجبار و اضطرار در مورد کسی به کار می‌رود که در شرایط عادی مایل به خیانت نیست، ولی در شرایط ویژه‌ای به اجبار دست به خیانت می‌زند. شانتاژ جنسی و ارتشا دو مورد از رایجترین شیوه‌های اجبار افراد به همکاری اطلاعاتی است؛ مثال کلاسیک شانتاژ جنسی دونالد مکلین است که توسط گای برگس صورت گرفت.

در خصوص رشوه، هنگامی که یک مقام دولتی رشوه می گیرد، تا مدتها در اختیار رشوه دهنده قرار می گیرد و مجبور به اطاعت می شود. چنین فردی از ترس لو رفتن، باید به گرفتن پول ادامه دهد، چه بخواهد چه نخواهد. در موارد عاشقانه نیز زور و اجبار ممکن است کارساز شود و عاشق و معشوق ممکن است به خشونت و حتی قتل تهدید شوند.

خودپسندی ناشی از شرایط روحی و روانی فرد است که تحت تاثیر هیجان به اقدامات غیرمعمول دست می زند. شاید بتوان الیزابت بنتلی را یک نمونه اصیل مطالعه هیجان به عنوان عامل محرک جاسوسی دانست. بنتلی با یک سازمان فاشیست کار جاسوسی را شروع کرد، اما خیلی زود به یک مجموعه کمونیست پیوست. وی سپس عاشق یک مامور مخفی CPUSA شد که یک چکیست بود. وقتی که او از دنیا رفت، بنتلی سمت های او را به دست آورد، اما ضربه روانی این مساله بر او تاثیر مخربی برجا نهاد. هیجان، عشق و عاشقی و روابط جنسی دلایل اصلی ورود وی به کار جاسوسی بودند، اما وقتی تمام اینها از میان رفت، او مجدداً به کشور زادگاه خود پناهنده شد.

جزئیات بیشتر آسیب‌پذیری‌های انگیزه‌های چهارگانه مذکور به شرح زیر است:

انگیزه مادی: حقوق پایین، طمع، نیاز به پول برای حل بحران مالی خانواده، بدهی

ایدئولوژی: تنفر از نظام اعتقادی خودی، تحسین نظام اعتقادی غیر

اجبار و اضطرار: آسیبپذیری در برابر ارعاب، روابط احساسی و عاشقانه یا هر عمل غیرقانونی دیگر

خودپسندی: تنهایی، به دنبال دوست بودن، محرومیت از ترفیع، علاقه به مورد تحسین وتوجه قرار گرفتن، ماجراجویی، انتقام

گاهی اوقات مرتکبان اقدامات جاسوسی تنها یک انگیزه ندارند. رابرت هنسن، از ماموران ضداطلاعاتی اف.بی.آی که با نوشتن نامه‌ای به کا.گ.ب آمادگی خود برای همکاری را اعلام کرد، چنین بود. هرچند وی پول زیادی دریافت کرد، اما دلیل اصلی وی این بود که فکر می‌کرد در سرویس خودی به او توجه لازم نشده و جاسوسی علیه آن حس خودخواهی او را ارضا می‌کرد.

احکام جاسوسی

جاسوسی، مفهومی در فقه و حقوق موضوعه ناظر به فعالیت کسی که پنهانی یا تحت عنوان نادرست به گردآوری اطلاعات به نفع دشمن پردازد؛ چنین کسی با شرایطی که در فقه و حقوق مقرر است، به عنوان مجرم شناخته می‌شود و بسته به نوع فعالیت، محکومیتهایی برای او منظور می‌گردد.

برای بیان مفهوم جاسوس واژه‌های متفاوتی به کار گرفته می‌شد که از آن میان دو واژۀ «عین» و جاسوس در زبان عربی از همه پرکاربردتر بودند. فارغ از بحث لغت‌شناسی، برخی تدقیقات عالمان دربارۀ این واژگان از حیث ارزش فرهنگی درخور توجه است. لغویان گاه در مقایسۀ میان جایگاه دو واژۀ جاسوس و ناموس، جاسوس را به «صاحب سرالشر» (ابن منظور، ذیل جسس) تفسیر کرده‌اند که خود نشان می‌دهد حتی برای آنان که فعالیت جاسوسی را در راستای منافع خود می‌دیدند، اصل این فعالیت، نوعی شرِ «لا بد منه» بوده است؛ در حالی که واژۀ «عین» که بر اساس استعاره‌گیری از مفهوم «چشم» ساخته شده بود چنین بار معنایی منفی‌ای را حمل نمی‌کرد و در کاربردهای همدلانه اغلب بر جاسوس ترجیح نهاده می‌شد.

نظر آیت الله مکارم شیرازی در مورد جاسوسی: بی شک «تجسّس» در حالات خصوصی مردم ناپسند است و قرآن از آن نهی نموده است؛ ولی گاه مواردی پیش می آید که اگر با حُسن ظنّ برخورد شود، خطراتی برای جامعه اسلامی دارد، مانند توطئه منافقان داخلی یا نقشه دشمنان خارجی که به دست مزدوران داخلی انجام می شود. در این موارد باید با سوء ظن نگریست و برای حفظ اهداف مهمتر تجسّس نمود و این همان فلسفه تشکیل دستگاه های اطّلاعاتی و ضدّ اطلاعاتی است. نوع دیگر تجسّس، تجسّس در کار مأموران حکومتی است تا معلوم شود آنها وظایف خود را به خوبی انجام می دهند یا نه.

لازم به ذکر است که طبق ثوانین جمهوری اسلامی ایران جزای جاسوسی بسته به شدت، نوع و شرایط آن از دو سال حبس تا حبس ابد و حتی اعدام می‌باشد.

پیش‌شرط‌های خیانت

به عنوان یک قاعده کلی، برای اینکه یک فرد ناراحت یا ناراضی مرتکب یک خیانت جدی مانند جاسوسی شود، چهار شرط لازم است. همین شرایط در مورد دیگر جرائم افراد مانند اختلاس، خرابکاری و تدلیس کاربرد دارد. چهار شرط موردنظر عبارتند از:

موقعیت ارتکاب جرم

انگیزه یا نیازی که با ارتکاب جرم ارضا می‌شود.

توانایی غلبه بر موانع طبیعی رفتار جنایی، مانند ارزش‌های اخلاقی، وفاداری به سازمان، گروه یا همکاران یا ترس از دستگیر شدن.

عاملی که باعث شروع ماجرا و عملی شدن خیانت می‌شود.

موقعیت ارتکاب جرم

موقعیت ارتکاب جرم دو گونه است: دسترسی به اطلاعات یا مطالبی که با پول قابل مبادله یا برای دستیابی به هدف دیگری قابل استفاده باشند و آشنایی شخصی یا دسترسی به افرادی که انتظار می‌رود به کسب چنین اطلاعات یا مطالب باارزشی علاقه‌مند هستند. پیشرفت‌های فناوری که با استفاده گسترده از دستگاه‌های رونوشت‌گیری در دهه ۱۹۵۰ آغاز شد، کنترل بر توزیع اطلاعات حساس را به نحو فزاینده‌ای دشوار کرده است. پایگاه‌های بزرگ و خودکار داده‌ها در دنیای امروز و شبکه‌های به هم پیوسته، میزان اطلاعاتی را که یک جاسوس در جایگاه مناسب میتواند جمع‌آوری یا افشا کند، به نحو خارق‌العادهای افزایش داده است. داده‌های رایانه‌ای مشکلات دیرینه جاسوسان (یعنی چگونگی سرقت همان اطلاعاتی که سازمان رقیب از آنها می‌خواهند) را برطرف کرده است.

موقعیت ارتکاب جرم با اغواگری همزاد است؛ یعنی فرد می‌تواند پشت رایانه خویش بنشیند و در حالی که مرتکب جرم می‌شود، کارهایی انجام دهد که هر ناظری آن را عادی بپندارد. در حال حاضر نسبت به گذشته افراد بیشتری به اطلاعات بیشتر دسترسی بیشتری دارند. برخی از افراد به‌ویژه کارمندان دولتی روزانه با مقادیر زیادی پول سروکار دارند و ناچارند هر روز با اغوا دست و پنجه نرم کنند. برخی نیز که به جای پول با اطلاعات سروکار دارند، باید با انواع اغواها بجنگند.

در دنیای به شدت باز و به هم پیوسته امروز، فروشندگان اطلاعات نسبت به گذشته با راحتی بسیار بیشتری خریدار خارجی موردنظر را پیدا می‌کنند. در نتیجه فروشنده در مقایسه با دوران جنگ سرد برای یافتن خریدار می‌تواند به کشورهای بیشتری رجوع کند.

به عنوان مثال، در سال ۱۹۹۶ FBI حدود ۸۰۰ تحقیق علنی از جاسوسی اقتصادی صورت داد. در این تحقیقات پای ۲۳ کشور خارجی در میان بود.

همچنین شناسایی افراد مطلع و در عین حال دارای نقاط ضعف نیز برای سازمان‌های اطلاعاتی بسیار سهل‌تر شده است. مرز میان فناوری نظامی و غیرنظامی و نیز تجهیزات و فناوری دارای طبقه‌بندی و فاقد طبقه‌بندی که در تجارت جهانی میان کشورها خرید و فروش می‌شوند، به نحو فزاینده‌ای کمرنگ شده است.

انگیزه ارتکاب جرم

هنگام بررسی انگیزه‌های جاسوسی، باید به خاطر داشت که انگیزه واقعی ممکن است با آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، متفاوت باشد. هرچند انگیزه مالی مهم است، اما بسیاری از افرادی که سال‌ها برای پول مرتکب جاسوسی شده‌اند، نیازهای بسیار ضروری‌تری از نیازمندی‌های مالی داشته‌اند.

موارد جاسوسی که به نظر با انگیزه‌های مالی به وقوع پیوسته‌اند، ممکن است با انگیزه نیازهای عاطفی از کنترل خارج‌شده، واقع شده باشند. ارزش پول فقط به آنچه می‌توان با آن خرید نیست، بلکه بیشتر به چیزهایی است که به آن دلالت دارد - یعنی موفقیت، قدرت، نفوذ و راهی به سوی خوشبختی و اعتماد به نفس - جاسوسی همچنین می‌تواند نوعی قدرت‌نمایی برای تاثیرگذاری بر حوادث (ارضای یک احساس سرخورده خود مهم‌بینی)، مجرایی برای ابراز خشم (ترمیم وجهه صدمه‌دیده خویش با زرنگ‌تر نشان دادن خود از دیگران یا تنبیه رئیسی که استعدادهای فرد را نشناخته است)، وسیله‌ای برای انتقام یا یک منبع هیجان باشد. هنگام بررسی نحوه تاثیرگذاری تغییرات اجتماعی و اقتصادی بر انگیزه جاسوسی در سال‌های اخیر، به‌خصوص در کشورهای پیشرفته، دو چیز به طور برجسته به نظر می‌آید:

انتقال مشاغل به کشورهای خارجی و اخراج کارکنان اضافی، تغییر ساختار جهت انطباق با فشار رقابت اقتصادی جهانی، تغییرات سریع فناوری و استخدام روزافزون کارگران پاره‌وقت جهت اجتناب از پرداخت مزایا، همه و همه در حال تحلیل بردن احساس امنیت شغلی و وفاداری به کارفرما هستند. در حالت حداقلی، این مسائل آستانه وفاداری به کارفرما را که مانع از تخلف می‌شود، کاهش می‌دهد. در بدترین حالت، این مسائل انگیزه و توجیه برای ارتکاب خیانت را فراهم می‌آورد.

در حال حاضر در کشوری مانند آمریکا حدود نیمی از فارغالتحصیلان دکترا در رشته‌های فیزیک، شیمی و علوم رایانه دانشجویان خارجی هستند. یک سوم تمام مهندسین در «سیلیکن ولی» نیز خارجی هستند. این بین‌المللی‌سازی حوزه فناوری‌های پیشرفته، مضاف بر تعداد و تنوع کشورهایی که علیه آمریکا کار جاسوسی انجام می‌دهند، می‌تواند عمومیت یافتن وفاداری‌های متعارض را سرعت دهد.

تجسس در تاریخ

در تاریخ اسلام نیز نمونه‌هایی از جاسوسی در خلال درگیری‌های پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم با مشرکان به چشم می‌خورد که فرستادن افراد و گروه‌های تجسس از سوی آن حضرت برای شناسایی و گزارش اوضاع دشمنان از آن قبیل است؛ هم‌چنین گزارش‌هایی درباره شیوه حفظ اسرار محرمانه در برخورد با جاسوسان دشمن، در سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم به چشم می‌خورد.

فعالیت‌های یاد شده در زمان‌ها و اوضاع گوناگون جنگی و در ارتباط با همه دشمنان اعم از قریش، هوازن، رومیان و… گزارش شده‌اند. قرآن کریم مؤمنان را از روابط دوستانه با قوم مغضوب خداوند نهی کرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَوَلَّوا قَومًا غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم».

شماری از مفسران با گزارش دیدگاه ابن عباس و مقاتل، روابط دوستانه یاد شده را جاسوسی و خبرچینی گروهی از مسلمانان فقیر و نیازمند برای یهودیان مدینه دانسته‌اند. آنان در برابر دریافت مقداری از فرآورده‌های کشاورزی، اخبار و اطلاعات مربوط به مسلمانان را در اختیار یهودیان قرار می‌داده‌اند.

غلبه بر بی‌قیدی

در کشورهای دنیا، بیشتر کارمندان دولت که به اطلاعات محرمانه دسترسی دارند در موقعیت خیانت هستند و برای بسیاری از آنها، بیش از یک انگیزه وجود دارد. خیانت بسیار نادر است تنها به این دلیل که ارزش‌های اخلاقی اساسی (وفاداری به کشور، سازمان یا همکاران یا ترس از مجازات و تنبیه) مانع آن هستند. ارزش‌های اخلاقی، وفاداری و ترس شالوده ممانعت از خیانت هستند. هر تغییر اجتماعی که این قیود بازدارنده خیانت را سست کند، احتمالاً تعداد خائنان را افزایش میدهد. کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی و اعتماد اجتماعی در هر کشوری، یکی از دلایل بروز خیانت است. همچنین تغییرات اقتصادی که رابطه بلندمدت کارمند - کارفرما را تضعیف کنند، تاثیر منفی بر وفاداری دارند. هرگونه نابرابری سبب بروز نارضایتی می‌شود و افکار فرد دال بر استحقاق رفتار بهتر می‌تواند برای توجیه رفتار غیرقانونی مورد استفاده قرار گیرد یا ممکن است موانع موجود در راه بروز رفتار غیرقانونی را سست کند. وقتی افراد احساس می‌کنند که کارفرمای‌شان به آنها خیانت کرده، خیانت کردن آنها نیز در مقابل راحت‌تر می‌شود. توجیه عام افراد در این موارد عبارتند از «حق‌شان است، تقصیر خودشان بود، من فقط تلافی کردم، اگر به من نارو نمی‌زدند من هم این کار را با آنها نمی‌کردم و…». همچنین ترس از اینکه هر لحظه ممکن است داغ و لکه ننگی بر پیشانی فرد زده شود یا نامیدن خود به عنوان یک خائن، عامل بازدارندهای در برابر خیانت است. امروزه بهخصوص پس از پایان جنگ سرد، برای برخی از افراد، فروش اطلاعات به عنوان یک مساله تجاری صرف توجیه میشود و نه یک اقدام فجیع که حیات کشور را در معرض خطر قرار میدهد. به ویژه اگر جاسوسی برای یک کشور دوست و هم‌پیمان باشد. همچنین باید یادآور شد که اگرچه بسیاری از افراد جامعه، شریف بوده و به قانون احترام می‌گذارند، ولی عده‌ای از ترس تنبیه و مجازات از قانون تبعیت می‌کنند. ترس از دستگیر شدن و مجازات، مانع مهمی بر سر راه جاسوسی است. ضمن اینکه این عامل در دهه‌های اخیر تغییر زیادی نکرده است.

عملی شدن خیانت

تصمیم به خیانت معمولاً به دلیل حوادثی در زندگی شخصی یا کاری که استرس‌های فراتر از آستانه تحمل را به فرد وارد می‌کنند، عملی می‌شود. وقایع تحریک‌کننده تصمیم به خیانت، ممکن است با دلایل و انگیزه اساسی خیانت کاملاً متفاوت باشند. بسیاری از افراد در دوره‌ای از زندگی خود شکلی از استرس و نابسامانی را تجربه می‌کنند. مانند مشکلات مالی، ناکامی در رقابت با همکاران، بی‌عدالتی کارفرما، از دست دادن شغل، خیانت همسر، طرد شدن از سوی اعضای نزدیک خانواده و…. افرادی که از نظر روحی و روانی باثبات و متعادل هستند به این تجربیات به نحو مثبت واکنش نشان می‌دهند. به عبارت دیگر از این تجربیات درس می‌گیرند، انتظارات خود را تعدیل می‌کنند، سخت‌تر کار می‌کنند یا صرفاً تحمل می‌کنند. افراد کم‌تحمل یا نامتعادل گاهی اوقات به نحوی از خود واکنش نشان می‌دهند که به خود یا سازمان خود آسیب می‌رسانند. آنها ممکن است با کم‌کاری، روی آوردن به اعتیاد یا بی‌بندوباری اخلاقی یا اقدام به خودکشی، مشکلات خود را پیچیده‌تر کنند. همچنین ممکن است آنها با اعمالی مانند اختلاس، کلاهبرداری، خرابکاری یا جاسوسی به سازمان یا جامعه خود صدمه بزنند. در حال حاضر دلیلی دال بر افزایش میزان استرس در زندگی مردم به طور کلی وجود ندارد، اما افراد زیادی تغییرات شدیدی را در میزان استرس در زندگی خود تجربه می‌کنند. مساله این است که حوادث استرس‌زا اموری عادی هستند و می‌توانند تعادل یک فرد ضعیف، مستعد یا ناراحت را برهم بزنند.

گرفتاران در تور اطلاعات ایران

 جاسوس‌هایی که به دام افتادند

 

سرپل شبکه «نفوذ»: جیسون رضاییان به‌واسطه پخش سریال جنجالی «گاندو» معروف‌ترین جاسوس شناخته‎ شده در کشورمان است؛ او که مدیر دفتر تهران روزنامه واشنگتن پست بود، در ۳۱ مرداد سال ۹۳ به همراه همسرش یگانه صالحی به دلیل جاسوسی و فعالیت تبلیغی علیه نظام دستگیر و پس از ۱۸ ماه حبس در چارچوب مبادله زندانیان آزاد شد.

«آنقدر به رئیس‌جمهور نزدیک شدم که طعم و مارک آدامسی را که می‌جوید، می‌دانستم.» جیسون رضاییان در گزارشی این خبر را به آمریکایی‌ها داد. تابعیت دوگانه جیسون رضاییان به‌خاطر پدر مشهدی‌الاصل و مادر آلمانی اوست و شاید به همین خاطر او برای جاسوسی در ایران مناسب بود.

جیسون مدت‌ها در ایران بود، هرچند پیش از حضور فیزیکی در ایران با بسیاری از سرکردگان شبکه «نفوذ» مانند مسعود بهنود و حسین باستانی در ارتباط بوده و ازجمله عناصر دیگر مرتبط با وی می‌توان به رکسانا صابری، رضا رفیعی‌فروشانی و مازیار بهاری اشاره کرد.

البته رضاییان ابتدا در مرداد ۱۳۹۲ توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شده بود و مهم‌ترین اتهامات وی، نفوذ در اماکن مهم دولتی، افشای برنامه‌های ضدتحریمی ایران ازجمله هویت واسطه‌های تجاری و ماهیت شرکت‌های همکار ایران در پروسه دور زدن تحریم‌ها و جاسوسی از برنامه هسته‌ای ایران بود.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

در پوشش مذاکرات هسته‌ای، جان کری مکرر از وزیر امورخارجه کشورمان درخواست کرد که تلاش کنید جیسون آزاد شود و مدعی می‌شود او یک جاسوس نیست بلکه یک خبرنگار است.

رضاییان که به‌دلیل جاسوسی برای دولت آمریکا با اتهامات سنگینی مواجه بود به‌علت برخی ملاحظات، سرانجام در دی‎ماه ۱۳۹۴ با اعلام دادستان عمومی و انقلاب تهران در راستای مصوبات شورای‌عالی امنیت ملی ایران و مصالح کلی نظام به‌همراه سه زندانی ایرانی دوتابعیتی دیگر یعنی سعید عابدینی، امیر میرزایی‌حکمتی و خسروی‌آزاد در چارچوب مبادله زندانیان با ایالات‌متحده آزاد شد.

شاه‌مهره: نزار زکا ۲۴ شهریور ۱۳۹۴ برای شرکت در یک کنفرانس کارآفرینی با دعوتنامه‌ای از شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده به تهران سفر کرد.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

او پیش از بازگشت در ۲۷ شهریور ۹۴ به جرم جاسوسی برای آمریکا بازداشت شد و به‏‌عنوان یک «گنج» به‌دلیل «ارتباط هوشمندانه با نهادهای نظامی در ایالات‌متحده» توصیف شد.

زکا پیش از سفرش به ایران نیز به‌همراه برخی چهره‌های مخالف نظام درحال تدارک برنامه‌هایی برای ایجاد موج تظاهرات علیه سیاست‌های نظام بود و بر اسناد ویکی‌لیکس، او یکی از افرادی است که با سفارت آمریکا در بیروت در ارتباط بوده است.

نزار زکا به‌عنوان یکی از موسسان «انجمن بین‌المللی مدیران ایرانی» بود که در یک پروژه امنیتی با نام «پل» مشارکت داشت؛ پروژه «پل» برنامه‎ای پوششی برای نفوذ آمریکا به ساختارهای سیاسی و اجرایی کشورمان است که براساس آن نزار زکا شاه‌مهره لبنانی-آمریکایی، ماموریتی ویژه در حوزه فناوری اطلاعات کشور داشته و به همین جهت نیز با وزارت ارتباطات مرتبط شد.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

درواقع پس از موفقیت نسبی طرح اولیه در گرجستان و لبنان و مونته‌نگرو، زکا به‌عنوان مدیر شناخته‌شده جریان «کارآفرینی اقتصادی» و «شبکه‌سازی اجتماعی» در خاورمیانه، مامور به ارتباط‌گیری با وزارت ارتباطات کشورمان شد و از طریق «ن. ج»، مدیر ارشد سازمان فناوری اطلاعات ایران، به تهران راه یافت.

بالاخره زکا در شهریور ۹۴ بازداشت و به اتهام «همکاری با دولت متخاصم آمریکا» به ۱۰ سال حبس و پرداخت جریمه نقدی محکوم شد اما سرانجام با درخواست میشل عون، رئیس‌جمهور لبنان به‌صورت مشروط آزاد شد.

البته جمهوری اسلامی نظر دبیرکل حزب‎الله را در ارتباط با این درخواست جویا شد که سیدحسن نصرالله هم با توجه به جایگاه میشل عون و احترام وی درمیان محور مقاومت، موافقت حزب‌‎الله را با درخواست عون مطرح کرد.

جاسوسی از سپاه: حدود دو سال پیش غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضائیه از صدور حکم دادگاه و نهایی شدن آن برای جاسوسی خبر داد که ضمن همکاری با سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و رژیم‌صهیونیستی، در قبال دریافت مبالغی اقدام به جمع‌آوری و انتقال اطلاعات محرمانه نیروهای مسلح ازجمله نیروهای قدس سپاه پاسداران کرده است. اسماعیلی در آن جلسه گفت که حکم اعدام محمود موسوی‌مجد ازسوی شعبه ۱۹ دیوان عالی کشور تایید شده و به‎زودی اجرا خواهد شد.

در نشست خبری سخنگوی قوه قضائیه همچنین اعلام شد که یکی از اتهامات وی اعلام محل تردد و اسکان سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی و برخی دیگر از فرماندهان سپاه به سیا و موساد بوده است. همین مساله باعث شد برخی گمان کنند وی در جریان شهادت سردار سلیمانی فعالیت داشته است، اما بعداً مشخص شد که او چندین ماه قبل از شهادت فرمانده سابق نیروهای قدس سپاه شناسایی و دستگیر شده است.

محمود موسوی‌مجد در دهه ۷۰ به‌همراه خانواده عازم سوریه می‌شود و در آنجا به تحصیل می‌پردازد. تسلط او به زبان‌های عربی و انگلیسی باعث می‌شود که چند سال پیش در یکی از شرکت‌های مرتبط با ایران در سوریه مشغول فعالیت شود و از همین مسیر هم پس از آغاز جنگ با تروریست‌ها در پوشش مترجم به همکاری با نیروهای مستشاری ایران در سوریه بپردازد.

موسوی‌مجد ابتدا با یکی از افسران سیا در غرب آسیا همکاری خود را آغاز کرد و چندی بعد با موساد وارد همکاری شد و در جریان این فعالیت‌ها تلاش کرد بخشی از اطلاعات مربوط به یگان‌های مستشاری جنگ‎افزارها و سیستم‌های مخابراتی و اطلاعات مربوط به فرماندهان کشور را به آنها منتقل کند. حکم اعدام وی که در ۱۸ مهرماه ۹۷ دستگیر شده بود، نهایتاً در صبح دوشنبه ۳۰‌ ام تیرماه ۹۹ اجرایی شد.

صنایع هوافضای وزارت دفاع: پس از دو سال کش‌وقوس در اول تیرماه ۱۳۹۸ سازمان قضایی نیروهای مسلح طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد جلال‌حاجی‌زوار کارمند وزارت دفاع به جرم جاسوسی اعدام شده است. نام اصلی ‏وی سیدسیاوش جلال‌حاجی‌زوار بود، کسی که سابقه چندین سال همکاری با سازمان هوافضای وزارت دفاع را در کارنامه داشت و در چهاردهم شهریور ۱۳۹۶ و به همراه همسرش لیلا تاجیک به اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعات و امنیت دولت آمریکا سیا ازسوی سازمان حفاظت اطلاعات وزارت دفاع شناسایی و بازداشت شد.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

پرونده او پس از قریب به دو سال بررسی صدور حکم و تایید آن در دیوان عالی کشور پس از اجرای تشریفات قانونی در زندان رجایی‌شهر اجرا شد. همچنین همسر وی که البته بعدها گفته شد همسر سابقش بوده به جرم مشارکت در جاسوسی به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم شد.

در اطلاعیه‌ای که سازمان قضایی نیروهای مسلح منتشر کرد، آمده بود حاجی‌زوار هفت‌سال پیش از دستگیری از این وزارتخانه منفک شده بود. هنگام دستگیری وی، تعدادی از اسناد و مدارک مربوط به فعالیت‌های جاسوسی وی نیز کشف و ضبط شد. علاوه‌بر این برخی دستگاه‌های مربوط به فعالیت‌های مخفی وی نیز در این عملیات کشف شد.

پژوهشگر تاریخ: ۲۵ تیر ۱۳۹۶ برای اولین‌بار خبر دستگیری یک جاسوس چینی-آمریکایی در تهران از سوی سخنگوی قوه‌قضائیه رسانه‌ای شد. غلامحسین محسنی‌اژه‌ای در نشست خبری خود گفت که این فرد (ژیو وانگ) به‌صورت مستقیم از ناحیه آمریکایی‌ها هدایت می‌شده و حالا با دستگیری و گذراندن فرآیند قضایی در دادگاه بدوی به ۱۰ سال حبس محکوم شده است.

وانگ که به‌واسطه یکی از مجموعه‌های مطالعاتی در دانشگاه پرینستون به سازمان سیا مرتبط بوده در پوشش یک دانشجو و پژوهشگر تاریخ وارد ایران می‌شود و اقدام به جمع‌آوری اطلاعات محرمانه از مجموعه‌هایی چون کتابخانه ملی می‌کند.

ناگفته نماند این حضور و فعالیت در ایران از همان ابتدای کار به‌دلیل حساسیت‌هایی که روی وی ایجاد می‌شود با رصد نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور همراه شده و فعالیت‌های او زیرنظر گرفته می‌شود.

در این مسیر کارشناسان اطلاعاتی و امنیتی بخشی از اسناد و اطلاعات مدنظر خود را به‌صورت مدیریت شده دراختیار وی قرار می‌دهند تا او نیز آنها را به واسطه‌های خود در آمریکا و انگلستان منتقل کند و از این طریق دیگر اعضای شبکه‌ای که او به آنها متصل است، شناسایی می‌شوند. سرانجام در آذرماه سال ۹۸ وی پس از آزادی مسعود سلیمانی از آمریکا، آزاد و بازگردانده شد.

از لندن تا تهران: نازنین زاغری شهروند ایرانی-بریتانیایی است که ۱۵ فروردین ۱۳۹۵ هنگام خروج از ایران به مقصد انگلستان به اتهام مشارکت در براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران ازطریق همکاری با موسسات و شرکت‌های خارجی دستگیر و به زندان منتقل شد.زاغری پس از دستگیری به کرمان منتقل و سپس به تهران فرستاده شد.

او پس از برگزاری جلسات دادگاه توسط قاضی صلواتی به پنج سال زندان محکوم شد و این حکم به تایید نهایی رسید.وزیر امور خارجه انگلیس بارها و در مقاطع مختلف خواستار آزادی نازنین زاغری شده بود و در اقدامی عجیب و خلاف قوانین و حقوق بین‌الملل اعلام کرد نازنین زاغری، محکوم امنیتی بازداشت‌شده در ایران را تحت «حمایت دیپلماتیک» قرار داده است.

نازنین زاغری آنقدر برای دولت انگلیس مهم بود که بوریس جانسون، در سفری که به ایران داشت برای آزادی زاغری وساطت و در این سفر درباره بازپرداخت بدهی ۴۰۰ میلیون پوندی به ایران نیز مذاکره کرد و روزنامه بریتانیایی دیلی‌تلگراف خبر داده بود که دولت بریتانیا آماده است تا در ازای آزادی زاغری ۵۲۷ میلیون دلار به ایران بپردازد.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

در اسفند ۱۳۹۸، ریچارد راتکلیف، همسر نازنین زاغری اعلام کرد او موقتاً و برای دو هفته و درپی شیوع کرونا به مرخصی رفته است.

در قلب مذاکرات: عبدالرسول دری‌اصفهانی از آن پدیده‌های عجیب‌وغریب است که متاسفانه سال‌ها در بدنه اداری کشور اعم‌از مجموعه‌های دولتی و خصوصی خدمت کرده؛ کسی که با وجود داشتن تابعیت مضاعف از کشور کانادا توانسته بود تا بالاترین مراتب تیم مذاکراتی ایران و به‌عنوان نماینده بانک مرکزی نفوذ کرده و به نقش‌آفرینی بپردازد.

او در حساس‌ترین بخش مذاکرات یعنی کمیته مالی-بانکی حضور داشته و گفته می‌شود اتصال برجام به FATF و عملاً ناکام کردن تلاش‌های ایران برای تسهیل روابط بانکی ازجمله نتیجه اقدامات وی بوده است.

عبدالرضا دری‌اصفهانی که سابقه عضویت در انجمن حسابداران بریتانیا را دارد، پس از انقلاب در وزارت دفاع و به‌عنوان مسئول پیگیری مطالبات ایران از آمریکا به استخدام درمی‌آید، ولی چند سال بعد با نظر حفاظت اطلاعات این وزارتخانه، اخراج می‌شود.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

او که پس از پایان مذاکرات هسته‌ای از دست حسن روحانی نشان درجه۳ خدمت دریافت کرد، در تیر سال ۹۵ به اتهام همکاری با سرویس جاسوسی انگلیس و دریافت ماهیانه ۷۵۰۰ پوند به‌واسطه شرکتی به‌نام PWC دستگیر شد.

شرکت PWC یا «پرایز واترهاوس اینترپرایز» شرکتی چندملیتی است که دفتر مرکزی آن در انگلستان واقع است و به ارائه سرویس‌های وسیعی در حوزه خدمات حسابداری، مالی، تجاری و بیمه‌ای می‌پردازد.

ابرجاسوس انگلیس: صبح بیست و دومین روز دی‌ماه ۱۴۰۱، روز بدی برای انگلیسی‌ها بود چون حکم اعدام علیرضا اکبری، ابرجاسوس سرویس اطلاعاتی انگلستان اجرا شد و این درواقع اولین پرونده در حوزه جاسوسی برای انگلیس بود که به اعدام منجر شد. علیرضا اکبری، شاه‌مهره نفوذی ملکه که اطلاعات مهمی در حوزه‌های نظامی، هسته‌ای، دیپلماتیک و سیاست‌های داخلی و منطقه‌ای ایران در اختیار سرویس جاسوسی انگلیس قرار می‌داد، صبح روز پنجشنبه به دار مجازات آویخته شد. این اتفاق درحالی بود که تنها ساعتی بعد از اعلام تایید حکم علیرضا اکبری، وزیر خارجه انگلیس با انتشار پیامی مدعی شده بود ایران باید اعدام اکبری، تبعه ایرانی-بریتانیایی را متوقف و فوراً او را آزاد کند!

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

پنج ابرجاسوس جهان

 

جاسوس جنتلمن: سیدنی ری‌لی که گفته می‌شود الهام‌بخش اصلی «ایان فلمینگ» برای خلق شخصیت «جیمز باند» بوده که اغلب به نام «جاسوس جنتلمن» شناخته شده بود. ری‌لی هم‌زمان با سه زن ازدواج کرده بود. درباره ری‌لی، تفکیک میان واقعیت‌های زندگی وی و افسانه، کار دشواری است. با این حال می‌دانیم که او در سال ۱۸۷۳ میلادی در «شلومو روزنبلوم» اوکراین متولد شده است. ری‌لی کار خود را در دوران جنگ روسیه‌ژاپن با سرویس اطلاعاتی چین آغاز کرد و سپس در دوران انقلاب بلشویک‌ها در روسیه برای انگلیس کار کرد.

ری‌لی در کار خود بسیار بی‌پروا بوده است به‌طوری که یک بار بدون اجازه و در هیئت یک دیپلمات انگلیسی که خواستار دیدار با «ولادیمیر لنین» بوده در کاخ کرملین دیده شده است. او همچنین در چند عملیات ناموفق دستگیری یا قتل رهبران اتحاد جماهیر شوروی و سرنگونی بلشویک‌ها دست داشت.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

ری‌لی در سال ۱۹۲۵ میلادی در جریان عملیاتی محرمانه در روسیه ناپدید شد. تصور می‌شود که او با یکی از گروه‌های ضدبلشویکی در روسیه موسوم به «تراست(Trust)» ارتباط برقرار کرده که در واقع عملیات نفوذی(OGPU) ، یکی از بخش‌های پیشروی سازمان اطلاعات شوروی (KGB) بوده است. او احتمالاً محرمانه دستگیر و اعدام شده است.

ری‌لی با وجود شایعاتی مبنی بر جاسوس دوجانبه بودن، مشهورترین چهره سازمان اطلاعات انگلیس باقی مانده است.

تصادف با کیف مدارک: افراد کمی وجود دارند که مانند ریچارد سورج توانسته‌اند بر نتایج جهانی جهانی دوم تاثیرگذار باشند. ریچارد سورج یک کمونیست آلمانی بود که سال‌ها به عنوان یک مقام آژانس اطلاعاتی ارتش روسیه در توکیو فعالیت داشت. سورج در سال ۱۹۳۳ میلادی به عنوان یک خبرنگار حامی نازیسم وارد ژاپن شد و به سرعت به شخصیتی محبوب در جامعه تبدیل شد و مورد توجه شخصیت‌های کلیدی از جمله همسر سفیر آلمان در ژاپن قرار گرفت.

گفته شده که سورج رفتارهای بی‌پروایی در ژاپن داشته است از جمله یک بار به‌دلیل زیاده‌روی در مصرف مشروبات الکلی در خیابان با موتورسیکلتی تصادف می‌کند در حالی که مدارک بسیار ارزشمندی را در کیف دستی خود حمل می‌کرده است.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

با این حال وی در دوران حضور خود در ژاپن اطلاعات باارزشی را برای مسکو ارسال کرده است از جمله هشدارهایی درباره معاهده ژاپن‌آلمان و حمله به بندر پرل‌هاربر.

سورج در سال ۱۹۴۱ به مسکو اطلاع داد که ژاپن از شرق به روسیه حمله نمی‌کند بلکه قصد دارد تا بر کنترل بر جنوب‌شرق آسیا تمرکز کند. بر اساس اطلاعات دریافت شده از سورج، استالین نیروهای خود را به جبهه غربی برد، جایی که روس‌ها قاطعانه در برابر حمله نیروهای نازی ایستادند.

سورج در همان سال توسط مقام‌های ژاپنی دستگیر و سه سال بعد اعدام شد. وی پس از مرگ در اتحاد جماهیر شوروی به یک قهرمان بدل شد.

تاجر مهاجر سوری: الی کوهن محصول دولتی (اسرائیل) است که سابقه طولانی در جاسوسی دارد. کوهن فرزند والدینی سوری‌یهودی بود که پیش از این ناسیونالیست عرب بودند. او در مصر متولد شد و در ۱۹۶۰ میلادی به سازمان اطلاعات اسرائیل پیوست. کوهن عرب‌زبان و سبزه‌رو از آن پس با نام مستعار «کمال امین ثابت» به عنوان تاجر مهاجر سوری به آرژانتین فرستاده شد.

کوهن تا زمان بازگشت خود به دمشق در سال ۱۹۶۲، به سرعت در میان تجار معروف و شخصیت‌های دولتی سوریه برای خود پایگاهی اجتماعی بالایی کسب کرده بود. او کم‌کم به یکی از نزدیکان مورد اطمینان مقام‌های وزارت دفاع تبدیل شد. نزدیکی او به مقام‌های وزارت دفاع به حدی بود که گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال کسب کرسی معاونت وزارت دفاع توسط او شدیداً قوت گرفته بود. کوهن در همین زمان اطلاعات بسیار بارزشی را به تل‌آویو مخابره می‌کرد از جمله شرح مفصلی از استحکامات نظامی سوریه در بلندی‌های جولان. کوهن سرانجام در سال ۱۹۶۵ توسط اطلاعات سوریه شناسایی، دستگیر و در ملاعام اعدام شد.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

شکار ماموران مخفی اطلاعاتی: جیمز جیسوس آنگلتون، نویسنده، ادیبی منتقد و از دوستان نزدیک تی‌اس الیوت و عزرا پوند بود. آنلگتون در جریان جنگ جهانی دوم با دفتر سرویس استراتژیک در لندن همکاری می‌کرد. سپس با هدف نفوذ در شوروی، یکی از موسسان سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) بود. به‌همین منظور، آنگلتون از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۴ میلادی گروهی (mole hunt) را رهبری می‌کرد که هدفش شکار ماموران مخفی اطلاعاتی شوروی بود. گفته شده که گروه انگلتون در این سال‌ها، برخی را بی‌گناه و از جمله برخی مخالفان اتحاد جماهیر شوروی را به اشتباه متهم کردند.

آنگلتون با وجود اشتباهات فاحش خود به مدت ۲۰ سال در سازمان اطلاعات امریکا مشغول به کار بود و همواره از اعتماد مدیران ارشد بهره می‌برد. گفته شده که احتمالاً برخی از مدیران سازمان سیا مرعوب قدرتی بودند که آنگلتون داشته است.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

آنگلتون سرانجام در سال ۱۹۷۵ میلادی و پیش از این‌که مجبور شود در برابر نمایندگان سنا درباره برخی اقدامات غیرقانونی خود توضیح دهد مجبور به استعفا شد. آنگلتون معتقد بود که تلاش سنا برای تحقیق درباره عملکرد او، در واقع توطئه‌ای بود که از جانب مسکو اداره می‌شد.

خائن به کشور: فیلیپ ایج پس از ۱۲ سال وفاداری به سرویس اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) در امریکای لاتین به یکی از سرسخت‌ترین دشمنان امریکا بدل شد به‌طوری که جورج هربرت واکر بوش (بوش پدر) وی را «خائن به کشور» خواند.

ایج در سال ۱۹۶۹ در اعتراض به کمک سیا به رژیم‌های نظامی حاکم بر کشورهای دیگر این سازمان را ترک کرد، رژیم‌های نظامی که به گفته او بر مخالفان خود فشار آورده و آن‌ها را به بدترین شکل ممکن شکنجه می‌کنند. گفته شده که تغییر ناگهانی ایج تحت تاثیر «آنجلا کامارگو سیکساس»، فعال چپ برزیلی بود که توسط رژیم نظامی وقت بازداشت و مورد شکنجه قرار گرفته بود. آنجلا بعدها نامزد ایج شد!

فیلیپ ایج در سال ۱۹۷۵ میلادی کتابی با عنوان «درون سازمان؛ خاطرات سیا» را منتشر کرد. کتابی که در آن فعالیت‌های سیا در آمریکای لاتین را فاش کرده و حدود ۲۵۰ تن از ماموران مخفی این سازمان، شرکت‌ها و سازمان‌هایی که به گفته او با این سازمان همکاری می‌کردند را نام برده بود.

همه چیز درباره جاسوسی + با ۵ ابرجاسوس دنیا آشنا شوید

ایج در سال ۱۹۷۸ میلادی از برزیل اخراج شد و سرانجام در کوبا ساکن شد، جایی که تا زمان مرگ خود در سال ۲۰۰۸ همچنان به نوشتن علیه سیا ادامه داد.

فیلیپ ایج در زمان مرگ خود شایعاتی مبنی بر همکاری با ک‌گ‌ب و سازمان اطلاعات کوبا را رد کرد در حالی که این دو سازمان اطلاعاتی، وی را منبعی با ارزش خوانده بودند.

 

 

منبع: مهر

:: بازدید از این مطلب : 314
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 24 دی 1401
برخلاف باور عمومی، درد مفاصل تنها متوجه افراد سالمند یا میانسال نیست و می‌تواند به دلایل مختلفی از جمله فقر ویتامین‌ها در افراد جوان هم رخ دهد. هرچند که عوامل دیگری از جمله چاقی هم می‌تواند سبب بروز درد در ناحیه مفاصل شود.
 
بنابر اعلام دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت برخی از کمبودهای ویتامینی و ارتباط آنها با درد مفاصل شناخته شده است:
 
ویتامین D: ویتامین D برای جذب کلسیم و حفظ تعادل مواد معدنی در بدن ضروری است. ویتامین D ناکافی باعث اختلال در جذب کلسیم و تضعیف استخوان‌ها به همراه درد مفاصل می‌شود. کمبود ویتامین D همچنین می‌تواند منجر به تضعیف ماهیچه‌ها شود. همه افراد باید روزانه ۱۵ میکروگرم ویتامین D را از طریق مواد غذایی، مولتی ویتامین‌ها و نور خورشید به دست بیاورند. غلات غنی شده و فرآورده‌های لبنی حاوی ویتامین D هستند.
 
ویتامین ث: اسید اسکوربیک یک ویتامین شناخته شده در تولید کلاژن است که جزو کلیدی تاندون‌ها، رباط‌ها و استخوان‌ها شناخته می‌شود. کمبود ویتامین ث منجر به تضعیف بافت همبند، درد و تورم مفاصل می‌شود. برای حفظ سلامت مفاصل، یک مرد بزرگسال باید روزانه به طور متوسط ۹۰ میلی گرم ویتامین ث دریافت کند در حالی که میزان نیاز زنان ۷۵ میلی‌گرم است. سبزیجات، میوه‌ها بخصوص توت فرنگی، فلفل قرمز و مرکبات حاوی ویتامین ث هستند.
 
ویتامین A: بدن شما برای فرایندهای مختلف از جمله رشد استخوان‌ها و تمایز سلولی نیاز به ویتامین A دارد. یک مرد به طور متوسط نیاز به ۳ هزار واحد ویتامین A در روز دارد در حالی که میزان نیاز روزانه زنان به این ویتامین قریب به ۲۳۰۰ واحد است. سیب زمینی شیرین، هویج، کدو، کلم پیج حاوی مقادیر زیادی از این ویتامین هستند. کمبود ویتامین A منجر به صدمه به بافت همبند و درد مفاصل می‌شود. با این حال مکمل‌های این ویتامین اگر بیش از حد استفاده شود نیز درد مفاصل را به همراه خواهد داشت.
 
دیگر ویتامین‌ها: کمبود برخی دیگر از ویتامین‌ها نیز با درد مفاصل ارتباط دارد. این امر بویژه در افراد با رژیم و تغذیه نامناسب رایج است. ویتامین B۱ و ویتامین E، ویتامین‌های B۶ و ویتامین B۱۲ از این دست هستند. با این حال درد مفاصل می‌تواند ناشی از مشکلات جدی دیگر هم باشد بنابراین؛ اگر با جبران ویتامین‌ها همچنان دچار درد مفاصل بودید، حتما به پزشک مراجعه کنید.
 
 
منبع: سلامت نیوز

:: بازدید از این مطلب : 338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 23 دی 1401

روایت روز، تبیین بیانات رهبرمعظم انقلاب در دیدار اخیر با مردم قم :

«در اغتشاشهای اخیر هم دست دشمن خارجی عیان بود.»

 اغتشاشات ۱۴۰۱ موضوعی بود که همزمان با بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها و به بهانه‌ی فوت یک دختر جوان از سوی ضدانقلاب و دشمنان ملت ایران کلید خورد. اتفاقی که هزینه‌های مادی و معنوی سنگینی بر کشور تحمیل کرد و موجبِ سلب امنیت جانی و روانی مردم و بهره‌برداری حداکثری دشمنان ایران اسلامی شد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین این حوادث نکات مهمی را مطرح کرده‌اند. ایشان از جمله در دیدار روز دوشنبه ۱۹ دی ماه با مردم قم تأکید کردند: «در اغتشاشهای اخیر هم دست دشمن خارجی عیان بود که حالا یک عدّه‌ای انکار کردند... کسانی که آمدند وارد اغتشاشات شدند و اینها را راه‌ انداختند، هدفشان برطرف کردن ضعفهای کشور نبود؛ هدفشان از بین بردن نقطه‌های قوّت کشور بود.» ۱۴۰۱/۱۰/۱۹

جهت تحلیل و بررسی مجموع نکات مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب درباره‌ی این موضوع و تبیین دقیقِ مواضع و نوع تحلیل ایشان از این اغتشاشات، گفتگویی تفصیلی با آقای دکتر سعدالله زارعی کارشناس ارشد مسائل سیاسی و امنیتی ترتیب داده شده است که در ادامه می‌خوانید.

دکتر زارعی در این گفتگو موارد گوناگونی چون: شواهد و مستندات برنامه‌ریزی شده بودن اغتشاشات، نقش عوامل مختلف ضدانقلاب در این حوادث، الگو و مدل طراحی شده برای اغتشاشات، نقش برخی جریانات سیاسی داخلی و در نهایت چرایی از سر انفعال بودن این طراحی دشمن و... را مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند.

اشاره به برخی جلسات داخلی گروهک‌های ضدانقلاب و نقش برخی سفارتخانه‌های خارجی در سازماندهی و شبکه‌سازی جریانات داخلی از جمله نکات خواندنی این گفتگو است. برخی نکات و گزاره‌های مهم و برجسته‌ی مطرح شده در این گفتگو به این شرح است:

- دشمن الگوی «رهبری رقیق و سیال» را برای سازماندهی اغتشاشات طراحی کرد

- تحلیل‌شان این بود که کار نظام را تمام می‌کنند لذا تمام ظرفیت‌هایشان را خرج کردند

- غرب از اینکه نیروهای همسو با او در قدرت قرار ندارند عصبانی است

- خاتمی پیام همراهی با اغتشاش‌گران فرستاد

- سفارت فرانسه در جامعه‌ی هنری شبکه‌سازی می‌کند


** رهبر انقلاب در تحلیلِ اغتشاشات اخیر بر «برنامه‌ریزی شده بودن» این حوادث و طرح و توطئه‌ی دشمن برای ایجاد اغتشاش و ناامنی در جامعه‌ی ایران مصادف با بازگشایی دانشگاه‌ها و... تأکید کردند و حادثه‌ی پیش آمده را صرفا یک بهانه برای این مسئله دانستند. از حیث مسائل سیاسی و امنیتی، این نظر از چه شواهد و مویداتی برخوردار است؟

در اوایل سال ۱۴۰۱ جلسه‌ای در لندن برگزار می‌شود. در آنجا نیروهای کردی‌ای که با هم اختلاف داشتند با حضور یک مقام ارشد سازمان سیا جلسه‌ای برگزار می‌کنند. این به تقریبا نهم یا دهم خردادماه سال ۱۴۰۱مربوط می‌شود.

گروه‌های کردی یعنی دموکرات و کومله و پژاک و.. با هم اختلافاتی داشتند، حتی بعضی‌هایشان با هم درگیر بودند. آنجا مقام ارشد سیا تحلیلی ارائه می‌دهد و می‌گوید الان وقت اختلافات نیست و باید شما یکی بشوید و وارد کردستان بشوید و اقدامات مسلحانه را شروع کنید. تقریبا آنجا یک چنین میثاقی بین گروه‌های کردی که با هم اختلافات داشتند برای ایجاد درگیری در کردستان در مناطق غربی ایران، رخ می‌دهد. خب این یک کُدی هست که آن زمان به دست آمد و چند روز بعد از این، مقام معظم رهبری در سخنرانی‌ای که در حرم حضرت امام(ره) داشتند به مناسبت سالگرد حضرت امام(ره)، تصریح کردند که می‌خواهند در ایران اغتشاش و درگیری ایجاد کنند و به خیال خودشان می‌خواهند کار خیابانی کنند، اغتشاشات خیابانی راه بیندازند. این کار حضرت آقا در واقع مبتنی بر اطلاع ایشان بود از کارهایی که داشت صورت می‌گرفتند. این یک سند.

یک سند دیگر که خب تصاویرش هم هست اینکه در پایگاه حریر که در اطراف اربیل است آمریکایی‌ها در واقع مشغولند در یک گوشه‌ای از این پادگان، یک نقطه‌ای با یک فاصله‌ای از ساختمان‌های اصلی یک موقعیت ایجاد می‌کنند و در آنجا شروع می‌کنند به آموزش‌های خاص به عناصری از همین گروه‌ها و افراد دیگر. که آمریکایی‌ها اسم این را گذاشتند نیروهای داوطلب، داوطلب عمل، داوطلب اقدام؛ اینها را آموزش می‌دهند، تسلیح می‌کنند، تجهیز می‌کنند. یک چیزی در آموزش‌هایشان بر اساس آن چیزی که در رسانه‌ها از سمت خودشان درز کرد این بود که آموزش خنثی‌سازی اقدامات پلیس را یا منفعل کردن پلیس را به اصطلاح آموزش داده بودند. این نیروهای اغتشاشگر را آموزش داده بودند که چگونه می‌توانند سوار شوند روی ابتکارها و تاکتیک‌های پلیس. این هم یک سند.

سند دیگر این است که از حدود دو هفته یا سه هفته قبل از اغتشاشات، یک مذاکراتی در دوحه بعد از سفر جوزف بورل به تهران در رابطه با بحث هسته‌ای ایران شکل گرفت. آنجا گفته شد که ایران با اروپا به توافقاتی رسیدند و چرخه‌ی گفت‌وگوهای هسته‌ای یک مقداری فعال شد. ایران هم در این فاصله در خصوص بازرسی‌ها و آن سه مرکز ادعایی آژانس انعطاف‌هایی نشان داده بود و کار داشت با گفت‌وگو جلو می‌رفت؛ هم نمایندگان اروپا بودند و با یک فاصله‌ی مکانی نمایندگان آمریکا بودند. اما حدود دو هفته قبل از آغاز اغتشاشاتی که در شهریور شروع شد یک دفعه آمریکایی‌ها مذاکرات را متوقف کردند و این آقای رابرت مالی، که هم مسئول میز ایران، هم معاون وزیر خارجه آمریکا و هم مسئول مذاکرات هسته‌ای است در پاسخ به آقای جوزف بورل که می‌گوید چرا متوقف کردید، می‌گوید دو هفته صبر کنید ایران امتیازاتی خواهد داد که تعجب خواهید کرد و اتفاقاتی در ایران می‌افتد که خودشان می‌آیند دنبال ما و امتیازات ویژه‌ای خواهند داد!! خب این هم نشان می‌دهد که قبل از آغاز اغتشاشات، وضعیت اغتشاشات و برنامه‌ها و حتی زمان آغاز اغتشاشات تا حدودی معلوم بوده است.

** آقای دکتر شما به نقش گروهک‌های ضدانقلاب و تجزیه‌طلب کُرد اشاره کردید که از خیلی قبل‌تر طراحی و برنامه داشتند. رهبر انقلاب در بحث عواملِ میدانی علاوه بر تجزیه‌طلب‌ها، به بقایای رژیم پهلوی و منافقین و... ظرفیت‌های مختلفِ دشمن هم اشاره کردند. اینها نقش‌شان چه بود؟ چقدر شبکه‌هایشان را فعال کردند و چقدر ظرفیت‌هایشان را آوردند به میدان و وارد کار عملیاتی و میدانی این اغتشاشات شدند؟

تقریباً می‌شود گفت طیف دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی حتی آن جریاناتِ نرم متصل به نظام اینها تمام ظرفیت‌هایشان را پای کار آوردند؛ از منافقین تا سلطنت‌طلب‌ها تا کمونیست‌ها تا ملی‌گراها تا جریانات شبه مذهبی مثل انجمن حجتیه تا جریانات سلفی- تکفیری‌ها تا به هر حال گروه‌هایی که رسماً توسط کشورهای خارجی ساخته شدند مثل جیش‌العدل و چه دولت‌هایی که در این مسیر هم‌گرا شدند مثل اقلیم کُردی، مثل آذربایجان، حتی از داخل ارمنستان، دوبی، در بلوچستان و پاکستان و به یک شکلی سرویس امنیتی عربستان و جریاناتی که توسط این‌ها یا از کانال این‌ها و از معبر این‌ها وارد کشور شدند اینها همه پای کار بودند؛ می‌شود گفت این استثنایی‌ترین مصاف این‌ها با جمهوری اسلامی بود؛ حالا بعضی‌ها تعبیر جنگ احزاب به کار بردند از حیث اینکه یک ائتلاف کاملی علیه جمهوری اسلامی شکل گرفت ولی خب حالا از یک بعدی هم شبیه نیست به خاطر اینکه وضع جمهوری اسلامی ۱۴۰۱ با وضع پیامبر(ص) در زمان جنگ احزاب قابل تطبیق نیست. بالاخره آن‌موقع حضرت رسول(ص) در اوج مظلومیت و ضعف از نظر عِده و عُده بوده اما وضع جمهوری اسلامی که این نیست، از نظر عِده و عُده جمهوری اسلامی غلبه داشت بر مخالفان خودش ولی از حیث اینکه آنها در صور اسرافیلشان بدمند و هرچه امکانات است جمع کنند یک‌جا بیایند پای کار، از این حیث جنگ احزاب بود. خب همه‌ی اینها پای کار بودند و حرفشان هم این بود که این دفعه تا حل نشود ول نمی‌کنیم، باید برویم تا حل مسئله. لذا برای اینکه این اتفاق بیفتد آمدند رهبری حرکت را هم رقیق کردند هم سیال کردند برای اینکه بتوانند همه را زیر این خیمه جا دهند و کسی خارج از خیمه نماند. مثلاً در کنفرانس برلین که به روایت پلیس آلمان ۳۷-۳۸ هزارتا در آنجا جمع شدند در حین اغتشاشات و در زمانی که فتیله اغتشاشات یک مقدار پایین آمده بود، در آنجا به منافقین گفتند شما جلوی تریبون نباشید و بروید یک خرده عقب‌تر و جریانات بیشتر اجتماعی را آوردند جلو تا جریانات شناخته‌شده‌ی سیاسی. رهبری کار را یک مقدار رقیق کردند تا بتوانند همه را جا بدهند.

دوم آمدند سیال کردند یعنی هر روز یک اسمی مطرح شد، هر اسمی یک طلوع و غروب داشت و این افراد می‌آمدند روی صحنه مطرح می‌شدند بعد محو می‌شدند، دوباره یکی جدید می‌آمد ظهور می‌کرد و دو روز بعد افول می‌کرد و باز فرد دیگر. این را می‌چرخاندند این ماجرای رهبری را، می‌چرخاندند به خاطر اینکه به اصطلاح همه را امیدوار نگه دارند، همه‌ی طیف‌ها را امیدوار نگه دارند. از همه‌ی ظرفیت‌های نظامی استفاده شد، از ظرفیت قتل، از ظرفیت خودکشی، از ظرفیت آتش زدن، از ظرفیت اتهام‌پراکنی، دروغ‌پردازی، حتی از ظرفیت رسانه‌های معتبر استفاده کردند. مثلا واشنگتن‌پست و نیویورک‌تایمز برای خودشان اعتباری داشتند اما اینها هم در این صحنه وارد شدند و آبروی خودشان را وسط آوردند. خودشان می‌دانستند فلان خبر دروغ است و می‌دانستند این دروغ پایدار نمی‌ماند (مثلاً ماجرای فوت رهبری یا ماجرای جانشینی رهبری بالاخره یک چیزی نبود که عقل زیادی بخواهد که این را تشخیص دهد خب چهار روز بعد رهبری می‌آمدند صحبت می‌کردند و چیزی باقی نمی‌ماند برای اعتبار این رسانه‌ها) اما با علم بر این هزینه‌ی گزا، باز این این کار را کردند.

** در واقع تمامی ظرفیت‌هایشان را خرج کردند.

بله، این کار را کردند. مثل اینکه یک کسی یک پولی کنار می‌گذارد برای روز مبادا اینها روز مبادایشان امروز بود. پس می‌توانیم بگوییم که هیچ ظرفیت ذخیره‌ای را اینها نگه نداشتند، همه‌چیز را آوردند جلو و حالا هزینه‌شان خیلی زیاد است. اینها حالا که شکست خوردند، مدتی دچار مشکل می‌شوند برای اینکه بتوانند دوباره تدارکاتی را ایجاد کنند و به میدان بیاورند. شما نگاه کنید در این صحنه خیلی سریع راجع به تجزیه ایران صحبت شد، خیلی صریح راجع به اینکه پلیس را بُکُشید صحبت کردند و هیچ جریانی در دنیا نمی‌آید اینگونه صحبت کند بگوید بُکُشید! می‌گوید من کُشته شدم اما نمی‌آید در تلویزیون بگوید که بُکُشید! پلیس را بُکُشید! یک کسی مذهبی بود بُکُشید! یک کسی ظاهر مذهبی داشت بُکُشید! مساجد را آتش بزنید! قرآن را بسوزانند بعد در وبسایت‌هایشان نمایش بدهند. این موضوعات خب خیلی موضوعات عصبی‌کننده و تحریک‌کننده‌ای بود. حالا چرا این کار را کردند؟

اولاً آمده بودند که تمام کنند و حرکتشان هم دیوانه‌وار بود. من نمی‌خواهم بگویم حساب همه‌چیز را کرده بودند، به خیال خودشان می‌شد با این روش به هدف و نتیجه رسید ولی دیوانه‌وار بود به خاطر اینکه اینها باید ملت ایران را شناخته باشند بعد از ۴۴ سال. مگر می‌شود شما قرآن را آتش بزنید و یک جمعیت عظیمی در ایران نیاید به صحنه؟ مگر می‌شود شما پلیس را بکشید یکی مثل شهید روح‌الله عجمیان، یک جوان کارگر فقیر را در خیابان بُکُشید و کشته شدن این در ایران بازتاب نداشته باشد؟ خب اینکه مشخص است، یک آدم خیلی ساده هم باید بفهمد که ایرانی‌ها چه‌جور شخصیتی دارند؟ چه چیزی آنها را دور هم جمع می‌کند؟ چه چیزی باعث وحدتشان می‌شود؟ اینها را طبیعتاً می‌دانستند ولی اقدام کردند. یعنی علی‌رغم این آمدند جلو و مثل آن ضرب‌المثلی که می‌گوید «مرگ یک‌بار شیون هم یک‌بار» گفتند می‌رویم تمام می‌کنیم ولی حرکتشان انصافاً دیوانه‌وار بود.

** آقای دکتر در سال‌های اخیر ما قضایای فتنه ۸۸ را داریم، آشوب‌های سال‌های ۹۶ و ۹۸ را داریم. اغتشاشات ۱۴۰۱ از حیث مُدل و الگو با آن موارد چه تفاوت‌هایی داشت؟

ببینید در آنجا موضوع صحنه‌ای بود، زنجیره نبود. یک صحنه‌ای بود یک جریانی را اینها می‌توانستند فعال کنند و معتقد نبودند که می‌شود کار را تمام کرد یا باید کار را تمام کرد. معتقد بودند این کارها آن نتیجه‌ای که می‌خواهیم را به دست می‌آورد کما اینکه راجع به تحریم‌ها هم همینطور فکر می‌کردند و می‌گفتند تحریم‌ها کفایت می‌کند، شما همین خطِ تحریم را بروید جلو جمهوری اسلامی یا نابود می‌شود یا تسلیم می‌شو.راجع به اغتشاشات هم اینها معتقد بودند که همین مقدار کفایت می‌کند برای چاشنی آن کاری که در تحریم‌ها ما انجام می‌دهیم برای اینکه حکومت را بترسانیم. فضای داخلی ایران هم فضای منسجمی نبود یعنی مثلاً دولت ما یک دولتی بود که نسبتش با خود جمهوری اسلامی خیلی معلوم نبود در سال ۹۸ و قبلش ۹۶. در این دوره‌ها نسبت دولت با جمهوری اسلامی خیلی روشن نبود، آنها کانال داشتند داخل دولت و دولت را مدیریت می‌کردند، خیلی راحت دولت را مدیریت می‌کردند. بعضی‌ها واقعاً نیازی به اینکه آمریکا بخواهد خرج کند برای اینکه اینها همراهی کنند ندارند.

آنجا اغتشاشات مکمل طرح دشمن و به صورت صحنه‌ای برای به ثمر رساندن آن ماجرای تحریم اقتصادی بود. اغتشاشات چاشنی بود برای اینکه جمهوری اسلامی را متقاعد کنند به اینکه راهی جز تسلیم ندارد اما در این صحنه آنها متوجه بودند که این کارزار فشار اقتصادی تمام شده و نظام از آن عبور کرده و اینجا اغتشاشات خودش شد موضوع، یعنی خود اغتشاش شد موضوع اول و راهی برای اینکه به اصطلاح ایران را به تسلیم وادار کنند لذا گسترش و توسعه پیدا کرد، خشن‌تر، عریان‌تر و پرتعدادتر شد به لحاظ سازمان‌ها و تشکیلات، ذخائر را آوردند وسط، این کارها را در پروژه‌های قبلی نکرده بودند.

** رهبر انقلاب در یک تفکیک کلی درباره‌ی عاملین این قضیه یک عده را گفتند همین جریانات معاند و گروهک‌ها و... هستند و یک عده را هم گفتند نوجوانان و جوانانی که تحت تأثیر فضای‌مجازی، هیجان‌زدگی، فریب خوردن و... درگیر شدند. یعنی زمینه‌های فرهنگی‌اجتماعی را اشاره کردند که وجود داشته و دشمن روی این سوار شده است. بالاخره بخشی از نوجوان‌ها یا جوان‌ها خیلی با سنت‌ها و عقاید دینی همراه نیستند و سبک زندگیِ به شدت مجازی‌زده‌ای هم دارند.

بسترهای فرهنگی‌اجتماعی اغتشاشات را شما چطور تحلیل می‌کنید؟ سازماندهی اتفاق افتاده در این زمینه و بحث اثرگذاری شبکه‌های اجتماعی را چطور باید صورت‌بندی کنیم؟

یک تعبیری من دیدم در این کتاب " توسعه‌ی شبکه‌های سکولارلیبرال در جوامع اسلامی" که دو نفر به نام آنجلس راباسا و چریل بنارد نوشتند که اینها دو نفر از نویسندگان مرتبط با یک کانون در نیویورک هستند که در آنجا یک گروه تشکیل شدند از جمله بعضی چهره‌های ایرانی، چهره‌های سرشناس رسانه‌ای که در آنجا حضور دارند، بعضی چهره‌هایی که تابعیت دوگانه دارند مثل شیرین هانتر مثلاً یا همین جریان به اصطلاح نمازی‌ها اینها وصلند به آن حلقه‌ی مرکزی. این شبکه‌های سکولار وصل می‌شوند به یک مرکز برنامه‌ریزی و به تعبیر ما یک آشپزخانه. در آنجا در صفحه ۱۳۳ این کتاب تعبیری دارد که جالب است می‌گوید: «برخی سازمان‌های جامعه‌ی مدنی در حال ظهور در خاورمیانه را می‌توان به شبکه‌هایی مرتبط ساخت که بر دموکراسی‌سازی و ترویج اسلام میانه‌رو و لیبرال متمرکز هستند» حالا این بحث‌ها مثلاً مربوط می‌شود به ۱۵- ۱۶ سال پیش. این کتاب مربوط به ۱۵- ۱۶ سال پیش می‌شود و این بحث‌ها مربوط به ابتدای شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی است.

خب ببینید در اینجا ما سه تا اقدام کنار هم را شاهد هستیم. یک اقدام همین شبکه‌های اجتماعی‌اند و به تعبیری گروه‌های بی‌نام‌ونشانند. افراد بی‌نام‌ونشانند که اینها بر اساس یک سری تمایلات وارد یک بستر به شدت غرب‌زده و غرب‌گرا می‌شوند و بدون اینکه خیلی توجه هم داشته باشند به شدت وارد این خانه و عضو این خانه می‌شوند، عضو این خانواده می‌شوند و از اینجا مطلب می‌گیرند و به اینجا مطلب می‌دهند، تحت سرپرستی قرار می‌گیرند، به آنجا خدمت می‌رسانند یعنی هم هدایت می‌شوند و خط می‌گیرند، هم سربازی می‌کنند. تولیدات اینها در راستای آن شبکه و هدف شبکه اتفاق می‌افتد. آن‌وقت یک هویت پیدا می‌کنند، یک فرهنگ می‌شود، یک سبک زندگی پیدا می‌کنند. اینها یک جریانند که هدایت اینها پیوسته و در عین حال خیلی نرم و ناشناخته است.

دسته‌ی دوم بعضی شبکه‌ها در جامعه هستند که اینها هویت فنی خودشان را دارند، هویت تخصصیشان را دارند مثلاً انتشارات و مراکز نشر. خب مرکز نشر تخصصش این است که کتاب می‌گیرد چاپ می‌کند و در جامعه توزیع می‌کند و محصولات بر اساس ارزش ذاتی خودش در آن مرکز نشر پذیرفته می‌شوند، ارزش‌گذاری و توزیع می‌شوند. یا مثلاً کافی‌شاپ‌ها؛ خب اینها یک جریان اقتصادی و اجتماعی هستند که بر اساس نیازهایی که شهروندان پیدا می‌کنند به اینها خدمات می‌دهند و دخالت هم نمی‌کنند در محتوای آن چیزی که به آن خدمات می‌دهند. خدمات می‌دهند و پولش را می‌گیرند. یا مراکزی مثل آموزش زبان خارجی؛ خب آموزش زبان خارجی هم یک مرکز خدمات تخصصی‌ است. فرد مراجعه می‌کند و می‌خواهد زبان انگلیسی یاد بگیرد. خب زبان انگلیسی یک روش آموزشی دارد، یک زمان خاصی مورد نیاز است، اساتیدی هم که می‌توانند آموزش بدهند تخصص‌هایی دارند. اینها علی‌رغم اینکه کارکردهای تخصصی خودشان را داشتند اما کارکردهای سیاسی بهشان دادند. بعد اینها را به هم اتصال دادند، شبکه کردند؛ شبکه‌ی کافی‌شاپ‌ها، شبکه‌ی گالری‌ها در حوزه نقاشی، شبکه‌ی مراکز زبان، حتی این اواخر این مراکز جا به جایی مسافر و بعضی تاکسی‌های اینترنتی و از این قبیل و... اینها را هرکدام را جدا جدا سازمان دادند ولی اینها به هم ربط روشن نداشتند؛ مثلاً گالری‌ها یک جریان بودند، کافی‌شاپ‌ها، زبان‌کده‌ها، اینها هرکدام برای خودشان یک شبکه بودند جدا جدا و در اغتشاشات اینها دستور واحد گرفتند یک‌دفعه، مثل یگان‌هایی که جدا جدا آموزش می‌دهند و یک دستور صادر می‌شود همه‌شان به خط می‌شوند. ما یک اسنادی هم داریم و این سیاسی شدن اینها هم یک اتفاق طبیعی نبوده که حالا مثلاً من یک گالری دارم و ضمناً یک علاقه‌ی سیاسی هم دارم و حالا می‌خوام علاقه‌ی سیاسی‌ام را هم دخالت بدهم.

ما خبر داریم که سفارت فرانسه رفته به چندین گالری اطراف دانشگاه تهران مراجعه کرده و یک سری کالاهای خاص را که مربوط به یک طیف خاصی بوده که اینها مراجعه می‌کردند به آنجا با قیمت گزاف خریده؛ مثلاً تابلویی را که حداکثر ۳۰ دلار ارزش داشته را ۳۰۰۰ دلار خریده و این ارتباط گرفته. خب آن گالری برایش خیلی جذاب بوده که چه خوب! چه بازار پررونقی پیدا شد و من این کالاهایی را که روی دستم مانده بود را با چه قیمت‌های بالایی دارند از من می‌خرند و این اتصال و ارتباط برقرار می‌شود. بعد از مدتی به اینها می‌گویند شما اصلاً در این مسیر کار کنید و بعد اینها تبدیل می‌شوند به واحدهای آن مرکز عملیاتی که می‌خواهد اینها را مدیریت و هدایت کند. این در واقع نفوذِ نیمه‌سخت است چون اینجا پول رد و بدل می‌شود، سفیر دارد برنامه‌ریزی می‌کند، کالا دارد جابه‌جا می‌شود.

** دسته‌ی سوم شامل چه عواملی می‌شود؟

دسته‌ی سوم در اینجا آن سازمان‌های سیاسی هستند که این سازمان‌های سیاسی اصلاً مدعایشان سیاسی است برخلاف آن دوتا دسته‌ی دیگر، آن بچه‌ای که پشت اینترنتش نشسته و آن فرد صاحب گالری یا آن زبان‌کده، آنها ادعای سیاسی ندارند و اصلاً مبنایشان سیاسی نیست اما اینجا چرا، اینجا مبنایشان سیاسی است، یک حزب است، یک روزنامه است، یک دانشکده علوم سیاسی است. اینها در واقع باز یک فرم طبیعی دارند و یک فرم غیرطبیعی دارند. کِی غیرطبیعی می‌شود؟ موقعی که اصول مسلّم سیاسی که در هر کشوری مورد توجه است زیرپا گذاشته می‌شود. اغتشاش به هم ریختگی جامعه است، قتل، آتش زدن، به هم‌ریختن، قوانین را زیرپا گذاشتن، امنیت را از مردم سلب کردن، خب اینها در همه جای دنیا خط قرمز است. در هیچ فرهنگی در هیچ زمانی از تاریخ این موضوعات توجیه نشده، پذیرفته نشده. حتی در انقلاب‌ها این را نمی‌پذیرند یا مثلاً تجزیه‌ی یک کشور خب این اصلاً منطق ندارد و در هیچ جای دنیا هیچ ملتی و هیچ گروهی نمی‌تواند از تجزیه‌ی کشور حمایت کند یا نسبت به آن بی‌توجه باشد یا مثلاً در خصوص پرچم خب پرچم نماد ملی یک کشور است، کسی نمی‌تواند بگوید من ملی هستم اما حالا پرچم را بی‌احترامی کردم که کردم چه اهمیتی دارد این؟ خب اینها خطوط قرمز ملت‌ها هستند. این می‌شود کارکرد غیرطبیعی یک حزب، یک دانشکده علوم سیاسی، یک روزنامه.

خب در این صحنه چه شد؟ آن جریان اول که دیگر حالا یک تربیتی پیدا کرده بودند (البته حالا حجم و عددشان هم حجم و عدد خیلی غالبی هم نیست، ضرر و مسئله دارد ولی اینطور نیست که آن دسته‌ی اولی‌ها را ما بگوییم یک اکثریتی از جوان‌های ما اینگونه هستند، ضمناً همه‌شان هم اهل عملیات نیستند. این هم نیست که بگوییم هرکسی سرش در این شبکه‌ها بود حتماً اغتشاشگر هم هست) و دسته‌ی دومی‌ها که شبکه شدند و دسته‌ی سومی‌ها آن احزاب و... به هم پیوست شدند و هرکدام از اینها در این فضا مثل یک صحنه‌ی تئاتر، اینها عمل کردند.

شما نگاه کنید آقای خاتمی اول اغتشاشات یک علامت محدود می‌دهد که ما با شماییم و عناصری که مرتبطند با آقای خاتمی یک علامتی می‌دهند. بعد این تئاتر می‌آید در یک نقطه‌ای حالا نیاز به نور زرد دارد. خاتمی می‌آید بیانیه می‌دهد می‌گوید بله این شعار «زن، زندگی، آزادی» شعاری است که مردم راه خودشان را پیدا کردند و حکومت بهتر است که با آنها همراه شود و به اینها کمک کند!!

بنابراین اینها یک جریان شدند و این اصلاً اتفاقی نبوده. انتشار آن یادداشت آقای میرحسین موسوی قبل از اغتشاشات و اتهام‌زنی راجع به رهبری و جانشینی رهبری که بعد از آن در روزنامه‌ی واشنگتن‌پست تبدیل به یک مقاله‌ای شد و این ادعا آنجا مطرح شد اینها اصلاً با هم بی‌ارتباط نیستند، نمی‌توانند بی‌ارتباط باشند، جنس‌شان یکی است چون اینها همدیگر را نقد نمی‌کنند. میرحسین نمی‌گوید که بله من این را گفتم ولی این ربطی به من نداشت. آقای خاتمی نمی‌گوید اینهایی که رفتند شهید روح‌الله عجمیان را آنگونه به شهادت رساندند به من ربطی ندارند. تأیید نمی‌کند، رد هم نمی‌کند. بعداً آخر کار هم می‌آید می‌گوید حق با اینهاست که گفتند زن، زندگی، آزادی. یعنی اینجا می‌آید مشخص می‌کند. اینها اصلاً اتفاقی نیستند. به صورت تنظیم شده، برنامه‌ریزی شده آمده جلو و یک صحنه‌ی تئاتری را اینها خواستند شکل دهند ولی خب غافل بودند از اینکه آن شخصیت اعظم و آن ملت و آن تماشاچی هوشیار متوجه است که چه اتفاقی دارد روی صحنه می‌افتد.

** برخی چهره‌های فعالِ سلبریتی‌های ورزشی و هنری در این قضیه‌ی اغتشاشات هم در دسته‌ی دوم قرار می‌گیرند؟

بله در دسته‌ی دوم قرار می‌گیرند. چرا دسته‌ی دوم؟ برای اینکه اینها کارکرد تخصصی دارند اما می‌بینیم به‌عنوان نمونه علی دایی علی‌رغم اینکه برایش توضیح داده شده، مفصل کسانی رفتند توضیح دادند که آقا بیا برویم خانه‌ی این آدمی که تو ادعا کردی، بیا برویم آنجا پدرش را ببین مادرش را ببین اقوامش را ببین، این اینجوری بوده. خب حرف از این محکم‌تر نمی‌شود که آقا تو این یک موردی که برداشتی ادعا کردی را بیا تا تهش برویم ببینیم چیست. باز ایشان می‌آید دو ماه بعد از آن ماجرا برای روزهای ۱۴,۱۵,۱۶ باز مطلب می‌زند، مغازه‌اش را تعطیل می‌کند. خب این معلوم است که بحث اشتباه نیست، بحث موردی نیست، یک جریانی است. در بستر هنری‌اش هم همین است لذا می‌بینید که هرروز خبر می‌دهند که یک هنرپیشه‌ای کشف حجاب کرد و...

** در تحلیل کلان ماجرا، بحثی که رهبر انقلاب مطرح کردند این بود که اقدام دشمن و این طراحی‌ای که داشت اقدامی از روی «انفعال» بوده است. یعنی در مقابل حرکتِ پیشرفت و اقتدار کشور اینها دست به این اقدام زدند.

به عنوان سوال آخر این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟

این مسئله از دو منظر قابل بررسی است. یک منظر این است که خب غربی‌ها در سالهای اخیر به شدت نگران شدند که آن سرمایه‌گذاری که آنها طی بیست سال، شاید هم بیشتر کرده در داخل ایران و یک کسانی را از داخل جامعه‌ی جمهوری اسلامی جذب کردند که بعضی از این مجذوبین به شکل افتضاحی در خدمت آن دستگاه سیاسی آمریکا قرار گرفتند (امثال علی افشاری) و بعضی‌های دیگر هم نه، فنی‌تر کار کردند، یک خرده محترمانه‌تر کار کردند و اینها آرام آرام در نظام جمهوری اسلامی وجه حداکثری به خودشان گرفتند یعنی یک حداکثری در دولت، در مجلس، در دانشگاه، در شوراهای سیاست‌گذاری کشور، در مراکز کارشناسی، در رسانه‌های ما و جاهای مختلف حتی در صدا و سیما و در احزاب، در دسته‌های سیاسی، در آن شخصیت‌هایی که دیگر مطرح شده بودند، شخصیت‌های برجسته‌شده. خب این جریان در نظام تبدیل شده بود به یک جریان حداکثری و داشتند نظام را از داخل از بین می‌بردند. آن تعبیر صورت و سیرت نظام که حضرت آقا در دانشگاه علم‌وصنعت سال‌ها پیش فرمودند که ممکن است یک زمانی برسد که جمهوری اسلامی به لحاظ اسم باشد ولی از لحاظ محتوا نباشد ناظر به همین بود. خب اینها آمده بودند در سیستم جمهوری اسلامی وجه حداکثری پیدا کرده بودند. نظام طبیعتاً باید خودش را خلاص می‌کرد از این صحنه. پس یک مطلب این است که غربی‌ها می‌خواهند عوامل خودشان را برگردانند در صحنه‌ی جمهوری اسلامی. احساسشان این است که آقای رئیسی کارهایی دارد می‌کند که اگر به نتیجه برسد یک انتخابات پرشوری را جمهوری اسلامی رقم می‌زند و اینها را از صحن و سرا کاملاً پاکسازی می‌کند و این سرمایه‌گذاری غرب را کاملاً بر باد می‌دهد. بنابراین این کاملاً باید برگردد. این یک منظر است به این موضوع.

یک منظر دیگر خارج از این بحث‌های داخلی این است که ما در سطح بین‌الملل در یک شرایط ویژه‌ای قرار داریم. یعنی نظام جهانی در حال تغییر و دگرگونی است و غربی‌ها عقب افتادند از این قافله و همه‌چیز دارد به ضرر آنها پیش می‌رود و آنها هم نمی‌توانند روی این روند اثر بگذارند و یکی یکی هم دارند اعتراف می‌کنند که آقا اوضاع دارد تغییر می‌کند.

رئیس جمهور فرانسه می‌آید می‌گوید که غرب مرجعیتش را از دست داده، آمریکا دیگر ابرقدرت نیست. پاپ می‌آید مشابه همین را می‌گوید. در داخل کشورهای دیگر هم همین حرف است. وضعیت اتحادیه اروپا هم رو به افول است. آمریکا در حال از دست دادن نفوذش است و غرب در حال محاصره شدن توسط مخالفینش است و اینجا سه کشور نامدار وجود دارد که دارند فعال عمل می‌کنند: ایران، چین و روسیه. این سه‌تا باید ضربه بخورند. هرکدام به شکلی باید آسیب ببیند. یک کسی باید ضربه‌ی نظامی بخورد، روسیه. یک کسی باید ضربه‌ی امنیتی بخورد، ایران. یک کسی ضربه‌ی اقتصادی بخورد، چین. یک فرایند اینها تعریف کردند برای اینکه بتوانند این ارابه را اگر متوقف نمی‌شود کرد دست کم کُند کنند. فلذا این طراحی‌ها برای ایران انجام و دنبال شده و می‌شود. این هم یک منظری است که اینجا دیگر بحث این نیست که بخواهند صرفاً موافقین خودشان را برگردانند داخل دولت؛ یک کسی شبیه روحانی، شبیه میرحسین، شبیه خاتمی بیاید بالا که جمهوری اسلامی را نگه دارد و متوقف کند. فراتر از این است.

البته این دو رویکرد قابل اتصال هم هستند یعنی کاری که غربی‌ها در منظر دوم دنبال می‌کنند با تکیه بر آن منظر اول هم می‌توانند پیش ببرند یعنی تلفیق می‌شود کرد. متوقف کردن ایران با ترکیب عنصر خارجی و داخلی.

ولی من گمانم این است که الان غربی‌ها روی منظر اول بیشتر دارند کار می‌کنند و معتقدند که اگر می‌خواهند جمهوری اسلامی را متوقف کنند با داخل می‌شود متوقفش کرد با خارج نمی‌شود. اینها معتقدند و می‌گویند هم. همین چند روز پیش هم روزنامه‌ی واشنگتن‌پست یک مقاله‌ای زده بود که ترجمه‌اش در روزنامه‌ی کیهان چاپ شد. آنجا واشنگتن‌پست می‌گوید که شما دارید اشتباه می‌کنید. نمی‌توانید با آن روش‌های گذشته به نتیجه برسید. روش ترامپ جواب نداد و روش بایدن هم جواب نمی‌دهد. بروید با ایران به یک نقطه‌ای برسید و بعد اشاره می‌کند که شما بدون برساختن نیروهای داخلی نمی‌توانید درباره‌ی ایران به نتیجه برسید. بروید به دموکراسی‌خواهان در ایران کمک کنید. اینطوری دارد صحبت می‌کند. یعنی همین چیزی که من اینجا از این کتاب خواندم شما عین همین را با یک بیانی در واشنگتن‌پست می‌توانستید ببینید.

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 375
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 19 دی 1401

از همان روزی که دیکتاتور سفّاک و بی‌خِرد، پهلوی اول به زور سرنیزه، چادر از سر بانوان این سرزمین کشید تا همین اغتشاشات اخیر که به بهانه حمایت از زنان ایران و با شعار ناراست زن- زندگی- آزادی صورت گرفت، دست دسیسه‌گر و خونریز دشمنان این مرز و بوم سرمایه‌گذار، طراح و صحنه گردان حوادث بوده است. جهان غرب که خود در معدن هرزگی و تبهکاری می‌لولد و در منجلاب عفن فسق و بی‌عفتی غوطه‌ور است و هیچ مرحله‌ای از فساد و تباهی را ناآزموده نگذاشته‌، سال‌هاست در حسرت حاکم کردن فرهنگ پست و منحرف خود بر ایران نقشه می‌کشد و نیرو تربیت می‌کند.

آمریکا و اروپا اگر روزگاری با نقاب و دست پنهان به توطئه علیه ایران می‌پرداختند، امروز اما چیزی برای کتمان کردن ندارند و با دخالت آشکار در امور کشور و نقض بدیهی‌ترین قوانین بین‌المللی، درصدد رسیدن به مقاصد شیطانی و شوم خود هستند. اما چرا دشمن جنایت‌پیشه با ابزار بی‌حجابی و شعار برهنگی زنان به میدان آمده است؟ مقاله پیش‌رو در پی یافتن پاسخ این پرسش است. انسان تنها موجود مطلق‌گرا و کمال‌جو در عالم هستی است که ابعاد وجودی او هیچ محدودیتی ندارد. روح طغیانگر و زیاده‌طلب آدمی‌زاده چه در مسیر هدایت و چه در کوره راه گمراهی، هیچ بن‌بستی را برنمی‌تابد و قائل به هیچ حد و مرزی نیست. درجات رشد و کمال انسان و نیز درکات ضلالت و انحطاط او انتهایی ندارد. او چنانچه در وادی انحراف و گمراهی بلغزد، سرگشته و شوریده هر راهی را می‌پوید و هر روزنی را می‌کاود‌، تجربه‌های جدید را می‌آزماید و به نام لذت‌گرایی به پست‌ترین رفتارها دست می‌یازد. اما سرانجام سرخورده و ناکام به نقطه آغازین بازگشته و بار دیگر به هدف ارضای روحِ سرکش و سیری‌ناپذیر خود در مسیری تازه‌ برای کشف بیشتر عرصه‌های حیوانیت قدم می‌نهد و این تجربه‌های مکرر و ملال‌آور، حاصلی جز یأس، وازدگی و تحیّر ندارد که به شکل‌های افسردگی، بزهکاری، قتل و خودکشی نمود می‌یابد. اینها نه افسانه که سرگذشت شوم انسانیت مذبوح در به اصطلاح مهد آزادی؛ اروپا و آمریکا است. آنجا به بهانه آزادی، پست‌ترین بهیمیت‌ها و منحط‌ترین اعمال، رایج و متعارف است. از برهنگی و هرزگی تا ازدواج همجنسگراها، ازدواج با حیوانات و اشیا و رفتارهایی که قلم از بیانشان شرم دارد. باید اذعان نمود تنها آرام‌بخشِ روح متلاطم بشر و درمان آلام درونیِ وی، سر نهادن بر آستان خالق متعال است. خداوند که خود آفریدگار این هستیِ بیکران و باشکوه است تنها مایه آرامش و سعادت آدمی را پیوند با خویش قرار داده و هر چه جز مسیر پروردگار، فرا روی انسان قرار بگیرد خسران و گمراهی خواهد بود. اسلام بر خلاف فرهنگ منحط و ویرانگر غرب، نه تنها زیاده‌خواهی نفسانی و آزادی تمایلات انسان را محدود و مهار نموده بلکه وی را از نزدیک شدن به لغزشگاه‌های گناه نیز به شدت پرهیز داده است. مثلا آیه شریفه لا تَقرَبُوا الزِّنا (إسراء ٣٢) به گفته مفسران، تنها نهی از عمل شنیع نیست، بلکه خداوند در این آیه انسان‌ها را از ایجاد زمینه‌ و مقدمات آن مانند بی‌حجابی، نگاه گناه‌آلود، خلوت نمودن با نامحرم و همه رفتارهایی که منجر به این فعل زشت می‌شود با تعبیر لطیف لا تَقرَبُوا (نزدیک نشوید) برحذر ساخته است. دور ساختن جامعه از اسباب و وسایل ارتکاب محارم، از شئون حكومت است و نیز بخش عمده‌ای از امر به معروف و نهی از منکر برعهده حاکمان و کارگزاران نظام اسلامی می‌باشد، هرچند این موضوع، چیزی از وظیفه آحاد افراد جامعه نسبت به هم کم نمی‌کند. درست مانند آن که اگر رخنه کوچکی در سد آب ایجاد شود، همه وظیفه دارند برای بستن و رفع آن اقدام کنند. زیرا پس از خراب شدن سد و در برابر سیل عظیمی که به راه می‌افتد دیگر کاری از کسی ساخته نیست.  اسلام پرهیز از مقدمات گناه را «ورع» می‌نامد. ورع را که یک امر عقلی است می‌توان نوعی روش «پیشگیری» دانست. انسان‌ها در طول زندگی خود معمولا برای ایمن ماندن از حوادث و خسارات پس از آن به پیشگیری می‌اندیشند. مثلا برای پیشگیری از حوادث زلزله، خانه‌های مستحکم می‌سازند، برای کاستن از آسیب تصادفات، خودروهای مطمئن تولید می‌کنند و نیز برای پیشگیری از بیمار شدن، بهداشت را مراعات می‌کنند. بی‌حجابی بر خلاف تبلیغات دشمنان و تصور ساده‌اندیشان، نسبتی با مبحث آزادی ندارد و در این مقوله نمی‌گنجد. زیرا آزادی‌های اجتماعی تماما در خدمت حفظ کرامت و ارج نهادن به ارزش‌های انسانی است. در غیر این صورت نام آزادی، بهانه‌ای برای فتنه‌جویان و دسیسه‌گران خواهد بود. درست مانند آنکه به بهانه آزادی مشاغل، شغلِ برده‌داری را قانونی و مشروع اعلام کنیم!  آری اینچنین است. بی‌حجابی یعنی برده‌داری به سبک نوین. یعنی زن را برده تمایلات حیوانی مردان نمودن. در پوشش کاذب حقوق زن، وی را به اسارت درآوردن. «شخصیتش» را پایمال کردن و «جنسیتش» را عنوان ساختن. کرامت انسانی‌اش را نادیده انگاشتن و او را تا حد یک بازیچه تنزّل دادن. معامله‌ای که غرب وحشی با زنان خود کرده چنین است و عجب نیست که بزرگ‌ترین حامیان فمینیسم مردان هستند! مردانی که می‌خواهند هر روز زنان برهنه‌تر و رهاتر در معابر آشکار شوند تا تمایلات حیوانی آنان را ارضا کنند. کسانی که به عنوان حامیان حقوق زنان، صدا در گلو ‌انداخته‌اند، خودشان بزرگ‌ترین نقض‌کنندگان حقوق زن هستند. اینک روی سخن با زنان این آب و خاک است که بدانیم کشف حجاب از این رو در دستور کار دشمنان قرار دارد که با چنین سلاح مخربی، فرهنگ، تمدن و هویت ما نابود می‌شود و دشمنان برای از بین بردن ما به ابزار دیگری نیاز نخواهند داشت. هیچ با خود‌اندیشیده‌ایم که بی‌حجابی چه ره‌آوردهای شومی به همراه خواهد داشت؟   
- با برداشتن حجاب شرم و حیا در مردان و زنان می‌میرد.     
- غیرت که نیروی ضامن حفظ حریم خانواده است از بین می‌رود.     
- بنیان خانواده‌ها از هم فرو می‌پاشد.    
- مردان به زنان خود بی‌رغبت شده و نیازهای جسمی و روحی خود را در کوچه و خیابان می‌جویند.    
- زنان به جای گرم کردن کانون خانواده، با تبرج و خودآرایی، معابر عمومی را رونق می‌دهند.     
- عشق مفهوم خود را از دست می‌دهد و هوسرانی جای آن را می‌گیرد.     
- کودکان در دامان مادران پاک، تربیت و اصلاح نمی‌شوند.     
- با بالا رفتن آمار فرزندان نامشروع، این امر تبدیل به یک هنجار اجتماعی می‌شود و مسئولين برای قانونی کردن آن راهکارهایی می‌اندیشند.    
- ارزش‌های دینی  کم‌رنگ و بی‌رونق می‌شود.    
- اخلاق به عنوان مقوله‌ای اعتباری از میان می‌رود.    
- نماز، روزه، حج و سایر مناسک دینی کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شود.    
- بقاع متبرکه و زیارتگاه‌ها خلوت شده و سفرهای زیارتی بی‌فروغ می‌گردد.    
- بلوغ زودرس در کودکان رخ می‌دهد و فجایع پس از آن جامعه را درگیر می‌کند.     
- مد و آرایش و میهمانی‌های شبانه، دغدغه اصلی جامعه می‌شود.  
 - هیچ دامنی شهید‌پرور نخواهد بود.    
- در جنگ رسانه‌ای و نظامی دشمنان، هیچ نیروی مردمی انگیزه مقابله نخواهد داشت و جامعه با مفاهیمی چون دشمن‌ستیزی و بسیج بیگانه خواهد شد.  
 - روضه‌های خانگی جای خود را به میهمانی‌های مختلط خواهد داد.  
 - ارتباط نامشروع زنان و مردان دارای همسر، امری طبیعی خواهد شد.  
 - الگوهای دینی و ملی چون شهید حاج قاسم سلیمانی به دست فراموشی سپرده می‌شوند.  
 - آرمان‌خواهی، شهادت طلبی و روحیه جهادی به افسانه‌ها می‌پیوندد.  
 - جاهلیت مدرن رخ می‌نمایاند و در سایه آن دیانت و تقوا به تمسخر گرفته می‌شود.    
- تعصب‌ورزی و ناموس‌دوستی، اموری موهوم و کهنه‌گرایی القا می‌شوند.  
 - پاکدامنی، عفاف، نجابت و پارسایی کالاهایی بی‌مشتری خواهد شد.  و سرانجام فرهنگ و تمدن دیرین ایرانی اسلامی کنار گذاشته و فرهنگ ضد بشر غرب جایگزین آن می‌گردد.

 


سید ابوالحسن موسوی طباطبایی


:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 18 دی 1401

به نقل از مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص حجاب و عفاف بیانیه‌ای صادر کردند.

 

متن بیانیه به شرح ذیل است:

«موضوع «زن» و شئون مرتبط با آن، از جمله پوشش و حجاب، یکی از چالش‌های مهمی است که کشور ما، در یکی دو قرن اخیر در مواجهه با «تجدد غربی» با آن مواجه بوده است. در آغاز تبلیغ می‌شد که علت عقب‌ماندگی ایران از قافلۀ تمدن، اعتقادات دینی است و اگر زنان بی‌حجاب شوند ایران هم مثل کشورهای اروپایی قدم در راه پیشرفت می‌گذارد. چنین بود که در سال ۱۳۱۴ حکومت پهلوی اول زنان معتقد به حجاب، جامعۀ ما را به زور و تهدید به کشف حجاب مجبور کرد و مردمی را که در اعتراض به کشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد گرد آمده بودند به گلوله بست و صدها و شاید هزاران نفر را به شهادت رساند و از هیچ یک از مدعیان حقوق بشر و آزادی، چه در خارج از ایران و چه در داخل کشور صدای اعتراضی به آن کشتار وسیع و فجیع شنیده نشد.

حقیقت این است که حجاب یک حکم اسلامی و شرعی است و از اموری نیست که مذاهب اسلامی بر سر آن اختلاف داشته باشند. حجاب از جمله احکامی است که درک فلسفۀ آن دشوار نیست. هر کس با تاریخ جوامع بشری آشنا باشد تصدیق می‌کند که حرکت از برهنگی به سوی پوشش در همۀ جوامع انسانی کهن، نشانۀ حرکت به سوی زندگی انسانی است و عفت و شرم، که پوشیدگی از لوازم و نتایج آن است ارزشی اخلاقی و رفتاری و انسانی است. پوشیدگی سبب می‌شود تا زن در جامعه با فکر و شخصیتش شناخته شود نه با اندام و زیبایی‌های ظاهری‌اش؛ و این بزرگترین خدمتی است که ادیان و به‌ویژه اسلام به زن کرده است که او را ملزم به رعایت حجاب ساخته تا کرامتش حفظ شود و چونان کالایی فروخته نشود و دست به دست نگردد. زن ایرانی مسلمان و حتی زنان غیرمسلمان ایرانی که زندگی در جامعۀ ایران را تجربه کرده‌اند با فرهنگ دینی و تربیت اخلاقی خود از برهنگی و بی‌عفتی مرسوم در جوامع غربی نفرت دارند. همین حجب و حیای ذاتی بود که سبب شد تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی زنان در برابر تقاضای جمهوری اسلامی برای رعایت حجاب مقاومت نکردند. زنان کشور ما می‌دانستند و می‌دانند که برهنگی و بی‌بندوباری پایه‌های زندگی خانوادگی را ویران می‌کند و اهتمام جمهوری اسلامی بر حفظ حجاب در درجۀ اول به سود خود زنان و دختران است.

خانواده در هر جامعه کانون تربیت اخلاقی و مسیر انتقال ارزش‌های فرهنگی از نسلی به نسل دیگر است و تضعیف نهاد خانواده در هر کشور، به معنای تضعیف فرهنگ آن کشور است. فروپاشی خانواده مصیبتی است با پیامدهای انسانی و اجتماعی گوناگون که در اثر رواج برهنگی و بی‌بندوباری جنسی دامنگیر جوامع غربی شده است.

بعضی تصور می‌کنند برهنگی وقتی به شکل مرسوم در کشورهای غربی فراگیر شود به‌صورت امری عادی در خواهد آمد و مشکل روابط جنسی حل خواهد شد؛ اما همان‌طور که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خود با زنان در چهاردهم دی‌ماه هزاروچهارصدویک بیان فرمودند افزایش برهنگی و بی‌بندوباری، نه‌تنها مشکل را در جوامع غربی حل نکرده بلکه آن را تشدید کرده است. در واقع، آنچه در غرب درخصوص برهنگی زنان اتفاق افتاده، شبیه افزوده شدن بر مقدار مصرف معتادان در اعتیاد است که سبب می‌شود آنها حساسیت خود را نسبت به مقدار کم از دست بدهند و با عادی شدن آن سطح از مصرف، خواهان مقدار بیشتر و بیشتری باشند. آنچه در فیلم‌های هالیوودی و بعضی برنامه‌های ماهواره‌ای و صحنه‌های تولید شده در شبکه‌های اجتماعی و یا بعضی از کتاب‌ها و مجلات در موضوع جنسیت وجود دارد گواه صحت این سخن است.

دنیای غرب، که خود گرفتار انواع ناهنجاری‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی ناشی از برهنگی و بی‌بندوباری در روابط جنسی و نابودی خانواده است، برای زنان ایرانی دلسوزی می‌کند که حقوق آنان با رعایت حجاب نادیده گرفته شده است. اما حق این است که آنها بیش از هر چیز از «استقلال» ایران ناراحت و نگرانند. غرب، از رنسانس به بعد، عادت کرده است که تنها خود را «متمدن» بنامد و به خود حق بدهد که «تمدن و متمدن بودن» را برای همه جهان تعریف کند و همه را برای پذیرش آن مجبور کند. رئیس‌جمهور قبلی آمریکا در منطقۀ نفت‌خیز آسیا از «گاو شیرده» سخن می‌گفت و رئیس‌جمهور فعلی آمریکا می‌گوید بقیۀ کشورهای جهان چیزی بیش از وصلۀ شلوار جین آمریکا هم نیستند.

حال اگر ملتی مانند ملت ایران برای دست یافتن به استقلال کشور خود به‌پاخیزد و همت مردان و زنان باایمان و فداکار خود که شهید قاسم سلیمانی اسوه و الگوی آنان است، اختیار ادارۀ کشور خود را به دست گیرد، از نظر قدرت‌های غربی مرتکب گناهی نابخشودنی شده است.

آری، از نظر کسانی که به کشورهای اسلامی به چشم «گاو شیرده» می‌نگرند کدام گناه بزرگتر و کدام تفکر خطرناک‌تر از این است که ملتی بخواهد در سیاست و اقتصاد و علم و فناوری و فرهنگ و سبک زندگی، استقلال داشته باشد و بر اساس ارزش‌های خود تصمیم بگیرد و موافق با هنجارهای خود عمل کند! زن ایرانی با رعایت حجاب که باید آن را نماد آشکار اعتقاد اسلامی و پرچم استقلال فرهنگی او دانست، به برهنگی و سبک زندگی غربی نه گفته است و غرب چنین جرأت و جسارتی را تحمل نمی‌کند. فراموش کرده‌ایم که چند سال پیش چگونه یک مرد آلمانی به یک بانوی جوان مصری با چاقو حمله کرد و او را در برابر چشمان قاضی دادگاه و چشمان همسرش به جرم رعایت حجاب و پوشش اسلامی به قتل رساند. رفتاری که از بازیکنان تیم ملی فوتبال آلمان در اعتراض به ممانعت مسئولان کشور قطر از تبلیغ و ترویج نمادهای هم‌جنس‌گرایی در مسابقات جام جهانی مشاهده شد، نمونۀ دیگری از روحیه استکباری غربیان برای تحمیل هنجارهای خود در قلمرو امور جنسیتی به همۀ مردم جهان است.

بر خلاف آنچه تبلیغ می‌شود تجربۀ چهل و چهار سالۀ جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده است که حجاب به‌هیچ‌وجه مانع حضور در فعالیت‌های اجتماعی و دست یافتن به موفقیت‌های علمی و هنری و ورزشی و اقتصادی و فرهنگی نیست. زن ایرانی در دفاع مقدس و جنگ تحمیلی هشت‌ساله نقشی ایفا کرده است که همچون ستاره‌ای بر تارک تاریخ می‌درخشد. امروزه نیز زنان مسلمان ایران با رعایت حجاب اسلامی در همۀ عرصه‌ها حضور دارند و روزبه‌روز دستاوردهای بهتر و بیشتری کسب می‌کنند.

زنان مسلمان ایران حق دارند از دولت‌های غربی که به بهانۀ نادیده گرفته شدن حقوق و آزادی‌های زن ایرانی به دلیل رعایت حجاب اسلامی، مدعی حمایت از آزادی زن در ایران می‌شوند بپرسند، که چرا وقتی در بعضی از کشورهای منطقۀ ما، تا همین اواخر به زنان اجازۀ رانندگی داده نمی‌شد اعتراضی نمی‌کردند؛ و چرا وقتی نویسنده‌ای مانند «جمال خاشقچی» تنها به جرم چند انتقاد ربوده و قطعه‌قطعه شد و جسدش در اسید محو شد، از رعایت نشدن حقوق بشر نگران نشدند؟

سرانجام باید گفت مواجهه با آنچه در جامعۀ ما «بی‌حجابی» نامیده می‌شود باید کاملاً هوشمندانه و واقع‌بینانه باشد. چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی هشدار دادند ضعف حجاب بعضی از بانوان را نباید به معنای بی‌اعتقادی آنان به مبانی دینی و مخالفت آنان با انقلاب و جمهوری اسلامی دانست و علاوه بر این باید علاوه بر چادر که حجاب سنتی و فراگیر زنان مسلمان ایران است، انواع دیگر حجاب را، که نمونه‌هایی از آن در دیگر کشورهای اسلامی نیز مشاهده می‌شود در چارچوب حکم شرعی حجاب محترم و مجاز دانست.

شورای عالی انقلاب فرهنگی با تأکید بر لزوم و اهمیت رعایت حجاب در جامعۀ ایران از همۀ دستگاه‌ها و نهادهای مسئول در این امر می‌خواهد که علاوه بر عمل به وظایف قانونی خود، در درجۀ اول با تبیین دیدگاه اسلام و قانون دربارۀ زن و مسألۀ حجاب به تحکیم مبانی اعتقادی بانوان، به ویژه نسل جوان به رعایت این فریضه الهی کمک کنند و ثانیاً در برخورد با بعضی هنجارشکنی‌ها در مسئله حجاب، مراقب باشند در دامی که دشمنان برای ملت ما طراحی کرده‌اند گرفتار نشوند و در زمین غرب که پیوسته درصدد ایجاد انواع دوگانه‌های سیاسی و اجتماعی میان ملت ماست، بازی نکنند.»

 


:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 16 دی 1401

 

تحرکات و اظهارات اخیر مقامات دولت روحانی، به صورت ویژه و البته مشترک با استقبال رسانه های اصلاح طلب و همچنین رسانه های معاند مواجه شد. برای مثال «اسحاق جهانگیری» اخیرا درباره موضوع زنان اظهارنظر کرده و اظهارات وی با استقبال رسانه های معاند و همچنین رسانه های منتسب به جریان اصلاح طلب مواجه شد.

در همین رابطه اینترنشنال در مطلبی نوشت:« اسحاق جهانگیری،‌ معاون اول دولت روحانی،‌ با اشاره به اعتراضات سراسری علیه جمهوری اسلامی گفت اکبر هاشمی رفسنجانی در یک ملاقات به او گفته بود: من نگران روزی هستم که زنان کشور دست به اقدام تندی علیه ما بزنند.»

همزمان روزنامه سازندگی- ارگان رسانه ای حزب کارگزاران- در مطلبی با عنوان «عملگرایان علیه خیال پردازان؛ هشدارهای تکنوکرات ها به دولت سید ابراهیم رئیسی شدت گرفت» نوشت:«آیت الله هاشمی می گفت می ترسم روزی زنان به خاطر تبعیض ها و مشکلات دست به اقدامات تندی علیه ما بزنند. این اظهارات اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور سابق تنها چند روز بعد از این است که حسن روحانی بعد از ۱۸ ماه سکوت وارد میدان سخن شد و ضمن ارزیابی وضعیت فعلی تاکید کرد که این مدت...مواردی را منتقل کرده و پیشنهاداتی داده است.»


سوال اینجاست که چرا باید یک رسانه تابلودار دشمن اینگونه از اظهارات یک مقام سابق به وجد بیاید؟! رسانه های دشمن از هر اظهارنظری که حاکی از شکاف عمیق میان حاکمیت و مردم و القای ظلم حاکمیت به زنان و چاشنی دوقطبی سازی است، به صورت ویژه استقبال می کنند.

نکته قابل تأمل اینجاست که امثال جهانگیری، از یکسو چشمان خود را بر تحرکات اخیر دشمن به بهانه حقوق زنان بسته و از سوی دیگر اصلا به روی خود نمی آورند که چه کارنامه ای در دولت قبل داشتند و در موضوعات مختلف و از جمله معیشت و حتی حقوق زنان، چه میراثی بر جای گذاشتند.


همقطاران آقای جهانگیری در دولت قبل در ماجرای قتل «میترا استاد» توسط «محمدعلی نجفی» شهردار اسبق اصلاح طلب تهران، در مسئله حقوق زنان، مردود شدند. این تنها یک نمونه و به عبارتی، مشت نمونه خروار است.


پشتیبانی رسانه‌ای  BBC فارسی از خبرنگاران رسانه های اصلاح طلب

تاکنون چندین نوبت در همین ستون به این مسئله اشاره کردیم که برخی خبرنگاران فعال در رسانه های اصلاح طلب، خواسته یا ناخواسته به صورت خبرنگاران میدانی رسانه های معاند در ایران فعالیت می کنند.

مطالب تولیدی توسط این خبرنگاران در اغلب موارد با استقبال ویژه رسانه های معاند از جمله بی بی سی فارسی مواجه می شود. علت این است که خط رسانه ای این مطالب دقیقا همراستا با عملیات روانی دشمن بوده و پازل جنگ روانی علیه مردم ایران را تکمیل می کند.

در همین راستا بلافاصله پس از بازداشت این خبرنگاران، صدای بی بی سی فارسی و اینترنشنال سعودی به اعتراض بلند می شود! سوالی که در ذهن ایجاد می شود این است که مگر این افراد، خبرنگاران نیابتی رسانه های معاند هستند که این رسانه ها اینچنین با عصبانیت نسبت به بازداشت این افراد موضعگیری می کنند؟!

واقعیت این است که برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب در سال‌های اخیر یکی از کانون‌های اصلی پرورش و تربیت خبرنگار برای شبکه‌ها و رسانه‌های ضدایرانی بوده‌اند. اشخاصی همچون مسعود بهنود، مجتبی واحدی، علی‌اصغر رمضانپور، مسیح علینژاد، حسین باستانی، مرجان شیخ‌الاسلامی آل آقا، فریبا داوودی مهاجر‌، رکسانا صابری، نفیسه کوهنورد، فرناز قاضی‌زاده، اکبر گنجی، ابراهیم نبوی، فرشته قاضی، رضا حقیقت‌نژاد، نیک آهنگ کوثر، مانا نیستانی، امید معماریان، هوشنگ اسدی، نوشابه امیری، محمد مساعد، جمشید برزگر، اردشیر امیر ارجمند، نیما راشدان و...از جمله افرادی هستند که پیش از این در رسانه های اصلاح طلب در داخل ایران فعالیت داشته و سپس راهی رسانه های ضدایرانی شدند.

 

علاوه بر این وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران چندی پیش در بیانیه مشترک تبیینی خود پیرامون حوادث اخیر تصریح‌ کرده بودند که برخی خبرنگاران شاغل در رسانه‌های اصلاح‌طلب در دوره‌هایی که با عنوان «جنگ ترکیبی و براندازی نرم» توسط سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) برگزار شده بود، شرکت کرده بودند.

خبرنگاران اصلاح‌طلب دستگیر شده در دوره‌های آموزشی سازمان جاسوسی آمریکا شرکت داشته و هر دو نفر آنها نقش منابع اولیه خبر‌‌سازی برای رسانه‌های بیگانه را ایفا کرده‌اند. خبرنگارانی که با اخبار جعلی و جهت‌دار پیرامون خبر درگذشت مهسا امینی، به ایجاد پروژه آشوب در ایران کمک کردند.


در این میان قصور و تقصیر مدیران رسانه های اصلاح طلب، غیرقابل انکار است. این افراد باید درباره اینکه چرا با بودجه بیت المال، برای رسانه‌های ضدایرانی نیرو تربیت می‌کنند، پاسخگو باشند.


:: بازدید از این مطلب : 330
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 14 دی 1401

فخر آور در پایان سال 96 مقرر کرده بود که جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۷ ساقط خواهد شد؛ اکنون پهلوی، بنیادی، کریمی، علینژاد، فراهانی و اسماعیلیون با انتشار یک توئیت کپی شده از پایان نظام در سال ۲۰۲۳ گفتند! گویا فخرآور ۵ سال جلوتر بود.

تاریخ سقوط نظام این بار توسط دلقک ها به روز شد

فارس پلاس - روایت روز: رقابت شدیدی میان به اصطلاح مبارزین خارج نشین برای زیارت مقامات بلندپایه غربی شکل گرفته است. اپوزیسیون خارج نشین از همراهی مردم با خود ناامید شده و لاجرم تنها گزینه‌ را استمداد از دولت و احتمالا ارتش‌های غرب و شرق آتلانتیک می‌داند. هرکدام از طایفه‌های اپوزیسیون نیز در حال پروموت کردن نامزد خود برای نمایندگی مردم ایران است.

شبکه «ایران اینترنشنال» وابسته به سعودی در جریان وقایع پاییز ۱۴۰۱ تبدیل به گعده سیاه ترین و بدسابقه‌ترین عناصر تجزیه‌طلب شد. مسئولیت پوشش تجمع برلین نیز به این شبکه واگذار شد؛ تجمعی که در آن ۱۶ پرچم علیه ایران برافراشته شد! 

این شبکه سعودی همزمان با تلاش جریانات خارج از کشور جهت نماینده تراشی برای ایران، ثقل تمرکز خود را روی برندسازی از سیما شهرکی با نام مستعار ثابت قرار داد. کارمند سعودی روز ۱۸ مهر به عنوان نماینده مردم ایران در نشست موسوم به کمیته حقوق بشر اروپا حضور یافت.


سیما ثابت در کمیته حقوق بشر اروپا

نازنین بنیادی روز جمعه ۲۲ مهر ۱۴۰۱ به کاخ سفید رفت. بنیادی با هریس نائب ریاست جمهوری آمریکا، بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا و سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید دیدار کرد. 


دیدار بنیادی با نائب رئیس جمهور آمریکا


دیدار بنیادی با تیم وزارت خارجه آمریکا


دیدار بنیادی با مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا

بنیادی روز ۱۱ آبان نتیجه دیدارهای خود در واشنگتن را گرفت و عازم سازمان ملل شد. مالی (رهبر تیم مذاکره کننده آمریکا در وین) و توماس گرینفیلد (سفیر آمریکا در سازمان ملل) هماهنگ‌کننده سخنرانی بنیادی بودند. این فرد در شرایطی خود را نماینده ایرانی‌ها معرفی کرد که هنوز به زبان پارسی تسلطی ندارد. گواه این مدعا نیز اشتباهات فاحش نازنین بنیادی در املاء کلمات است. 


غلط املایی در توئیت نازنین بنیادی 


غلط املایی در توئیت نازنین بنیادی

این فرد حتی سابقه کنش سیاسی هم در کارنامه خود ندارد. کار به جایی رسیده است که کسی مثل شاهین نجفی تلویحاً از بنیادی به عنوان عنصری یاد می‌کند که ۲ ماه است از تخم درآمده(!) و او را در حدی نمی‌داند که از ائتلاف حرف بزند.

از جمله سوابق بنیادی حضور در ویدئوکلیپ‌های خوانندگان سطح پایین لس‌آنجلسی و عضویت در فرقه ساینتولوژی  است. ماموریت ویژه بنیادی در فرقه مذکور «دوست دختر شدن!»، روش مبارزه او شیمی درمانی مردم ایران با تحریم و برنامه فردای آزادی او بغل کردن همه ایرانی‌هاست! ویدئوهای زیر را ببینید: 

مصی علینژاد برای اینکه از شهرکی و بنیادی عقب نیافتد، دست به دامان یک صهیونیست فرانسوی به نام برنارد لوی در نیویورک شد. لوی در زمره نزدیکان دائمی روسای جمهور ادوار فرانسه است. شهوت بالایی هم دارد که تصویری از او در نقاط درحال تجزیه و یا درگیر جنگ‌ داخلی در سطح جهان به ثبت برسد. از جمله:‌ اتاق شورشیان لیبی، همراهی رهبرِ شورشیان سودان جنوبی، رفراندوم جدایی اقلیم کردستان عراق و در آخرین مورد نیز حضور در جنگ اوکراین.


دیدار علینژاد با برنارد لوی در نیویورک | تاریخ: ۸ آبان

نتیجه جلسه نیویورک آن شد که علینژاد و تعدادی از زنان فمنیست روز جمعه ۲۰ آبان عازم کاخ الیزه جهت دیدار با مکرون شدند. «فورست» نویسنده فمنیست فرانسوی از موسسه‌ موسوم به عدالت برای کردها (JFK) به عنوان واسطه این ملاقات خبر داد. مدیر (President) این سازمان  لوی است.

رئیس جمهور فرانسه در این دیدار آب پاکی را  روی دستان اپوزیسیون ریخت. مکرون گفت که نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم، نه مایلیم نظام سیاسی شما را تغییر دهیم. 


دیدار مصی علینژاد با مکرون در پاریس| تاریخ: ۲۰ آبان

اپوزیسیون جمهوری اسلامی متکی به قدرتمندترین و ثرومندترین کشورهای جهان است امّا از معرفی یک فرد به عنوان راهبر عاجز است. وقتی میوه نیست، چغندر پادشاه است! نتیجه این می‌شود که چهره‌های اصلی اپوزیسیون می‌شود کسی مثل علی کریمی!

روز یکم دی تصویری منتشر شد که نشان می‌داد کریمی خاضعانه در حال ابراز ارادت به «اشتاینمایر» رئیس جمهوری آلمان است. این دیدار تقریباً بی‌خاصیت ترین دیدار از نظر وزن افراد حاضر در قاب تصویر بود.

اولاً؛ ریاست جمهوری در آلمان یک پست فرمالیته است و تاثیری به سزایی در فضای داخلی و خارجی ندارد. دوماً؛ فرد ایرانی حاضر در تصویر نیز کسی است که هنرش شاذنویسی در قالب پست و استوری می‌باشد. ضریب هوشی‌اش را نیز می‌توان از طریق مصاحبه‌ها و نوشته‌جات او تخمین زد. به عنوان نمونه؛ اخیراً مدعی شده بود که معترضان کرد با هلی کوپتر به خلیج فارس پرت می‌شوند!


دیدار علی کریمی با رئیس جمهور آلمان

شهرکی (ثابت)، بنیادی، علینژاد و کریمی در مسیری قرار دارند که  فخرآور در دهه ۸۰ تا انتهای آن را طی کرده است. فخرآور از جمله افراد دخیل در وقایع کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ بود.

فرار فخرآور از ایران مصادف با محاصره ایران توسط ارتش آمریکا و نیروهای ائتلاف بود. رسانه‌های جهان پس از فتح بغداد مدام بر این طبل می‌کوبیدند که تهران هدف بعدی تانک‌های ارتش آمریکا است! فخرآور خود تعریف می‌کند که وقتی بوش، ایران را در کنار صدام به عنوان محور شرارت  یاد کرد، به همراه پدرش اشک شوق ریخت و آن را آغازی بر پایان جمهوری اسلامی دانست. آغازی که پس از ۲۰ سال هنوز به پایان نرسیده است! 

فخرآور قرار بود ایفاگر نقش احمد چلبی عراق در موضوع ایران باشد. چلبی موسس نهادی موسوم به کنگره ملی عراق بود و شاید بتوان گفت که اصلی‌ترین نقش را در ماجرای اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ برعهده داشت.  چلبی اطلاعات بسیاری در زمینه سلاح‌های کشتار جمعی عراق به آمریکا داد که بعداً مشخص شد همه آن‌ها دروغ بود. امّا این دروغ به کشته شدن بیش از  ۱/۰۰۰/۰۰۰ عراقی در کمتر از ۷ سال انجامید.

مجله آلمانی اشپیگل در سال ۱۳۸۵ با عنوان «عراق دوم» به مساله حمایت آمریکا از اپوزیسیون تبعیدی ایران نظیر سازمان منافقین پرداخت. اپوزیسیون ایرانی عیناً رفتار چلبی را تقلید می‌کردند.

اشپیگل نوشت که گروهی از مخالفان نظام تهران در وزارت امور خارجه آمریکا، کاخ سفید و دفتر ایران در وزارت دفاع آمریکا حاضر شدند و می‌گویند مدارکی در باره فعالیت‌های اتمی ایران در اراک دارند. اشپیگل در ادامه می نویسد:«منابع اطلاعاتی چلبی‌های ایرانی هستند که صحت [ادعای] آنان مشخص نیست. افرادی نظیر امیر عباس فخرآور جزو این گروه هستند.»


دیدار فخرآور با «بوش» رئیس جمهور وقت آمریکا

فخرآور در سال ۱۳۸۵ به آمریکا گریخت و با رئیس جمهور وقت آمریکا ملاقات کرد. بوش کسی بود که دستور بزرگترین لشکرکشی قرن را در ابتدای دهه ۲۰۰۰ صادر کرد. فخرآور کپی‌-پِیست نهاد چلبی را تحت عنوان کنگره ملّی ایرانیان در سال ۲۰۱۳ به وجود آورد.  امّا ارتش آمریکا با هزینه ۷ تریلیون دلاری (معادل بودجه ۷۰ سال ایران) مجبور به ترک منطقه شد.

وجه مشترک چلبی و فخرآور رابطه با  «ریچارد پرل» از معماران جنگ عراق بود. امّا فخرآور در تراز سیاستمداری نظیر چلبی نبود و او امروز پس از ۱۶ سال به عنصری مضحک در میان به اصطلاح براندازان تبدیل شده که هر از چندگاهی داستان‌های تخیلی او نظیر درخواست کمک شبانه رئیس CIA وایرال می‌شود. او اخیراً مصی را پرستوی جمهوری اسلامی در میان براندازان معرفی کرد!

فخر آور در پایان سال ۹۶ گفت که  جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۷ ساقط خواهد شد. اکنون تاریخ سقوط نظام پس از ۴۳ سال برای بار چند صدم به روز شده است. پهلوی، بنیادی، کریمی، علینژاد، فراهانی و اسماعیلیون با انتشار یک توئیت کپی شده از پایان جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۳ گفتند. گویا فخرآور ۵ سال  از این شش نفر جلوتر است!


:: بازدید از این مطلب : 325
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 14 دی 1401

ما نباید آن‌چنان به خدا امید و رجا داشته باشیم که نعوذبالله نسبت به اعمال و وظایف شرعی‌مان کوتاهی کنیم! آیا رجای ما بیشتر است یا رجای امام سجاد(ع) که آن‌طور گریه می‌کرد و از خدای متعال طلب بخشش و نجات از آتش جهنم داشت؟ آیا رجای ما بیشتر است یا رجای علی(ع) که در خداشناسی بی‌نظیر بود؟! آیا رجای ما بیشتر است یا رجای حضرت زهرا(س)؟! آیا ما نباید در حالاتمان تجدیدنظر کنیم و مودب شویم؟! (1)

شاخص ایمان، خوف و رجای توام با عمل

قال الامام الصادق(ع): «لایکون المومن مومنا حتی یکون خائفا راجیا و لایکون خائفا راجیا حتی یکون عاملا لما یخاف و یرجو».
امام صادق(ع) فرمود: مومن هیچ‌گاه مومن نمی‌شود مگر آنکه هم اهل خوف باشد و هم اهل رجا و هیچ‌گاه اهل خوف و رجا نخواهد بود مگر آنکه به آنچه از آن می‌ترسد و به آن امید دارد عمل کند.(2)

لزوم رجا به فضل و رحمت خدا و نه فقط با اعمال صالحه

امام باقر(ع) فرمود: پیغمبر اکرم(ص) فرمود که خداوند فرموده است: کسانی که برای رسیدن به ثواب من عمل نیک انجام می‌دهند، به اعمالشان اتکا نکنند! چرا که اگر آنان در تمام عمر تلاش کنند و در راه عبادتم خود را به زحمت بیندازند، باز هم نمی‌توانند به کنه عبادت من دست پیدا کنند و به آنچه از کرامت و بزرگواری من می‌خواهند، یعنی به بهشت و جایگاه بلند نزد من برسند. اما همه باید به رحمت من اعتماد کنند و به فضل من امیدوار باشند. دلگرمی‌شان به گمان نیکی باشد که نسبت به من دارند. چرا که در این صورت، رحمت من آنها را درمی‌یابد، و کرم من آنها را به رضوانم می‌رساند و مغفرتم لباس عفو را بر قامت آنها می‌پوشاند. زیرا من خدای رحمان و رحیم هستم و به همین خاطر به این نام نامیده شده‌ام. (3)
____________

1- ادب الهی،‌ آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره) کتاب یکم، ص 240

2- الکافی، ج 2، ص 71
3- الکافی، ج 2، ص 71


:: بازدید از این مطلب : 372
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 13 دی 1401

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت می‌دهم به اصول دین

اشهد أن لا اله الا الله و اشهد أنّ محمداً رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب و اولاده المعصومین اثنی‌عشر ائمّتنا و معصومیننا حجج الله.

شهادت می‌دهم که قیامت حق است، قرآن حق است، بهشت و جهنّم حق است، سؤال و جواب حق است، معاد، عدل، امامت، نبوت حق است.

خدایا! تو را سپاس می‌گویم به‌خاطر نعمتهایت.

خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن ابی‌طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.

خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.

پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ـ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ـ به من ارزانی داشتی.

خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن ابی‌طالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد.

خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پا کی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما.

خدایا! به عفو تو امید دارم

ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی‌همتا ! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون فقیر [را] در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!

سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.

خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی.

خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!

خدایا! از کاروان دوستانم جامانده‌ام

خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته کسانی را به‌سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده‌ام، اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.

عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.

عزیزم! من از بی‌جاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام، تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن.

خدایا وحشت همه وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به‌حرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده‌ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به‌سویت آمدند، متصل کن.

معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان که شایسته تو باشم.

خطاب به برادران و خواهران مجاهدم...

خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.

امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).

برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.

خطاب به برادران و خواهران ایرانی...

برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید.

برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من!

جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد، دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان‌] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.

بدانید که می‌دانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید.

شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به‌چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همان‌گونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آنها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید.

نیروهای مسلّح خود را که امروز ولی فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همان‌گونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد.

خطاب به مردم عزیز کرمان...

نکته‌ای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛ مردمی که دوست‌داشتنی‌اند و در طول 8 سال دفاع مقدس بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. من همیشه شرمنده آنها هستم. هشت سال به‌خاطر اسلام به من اعتماد کردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی چون کربلای5، والفجر8، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و... روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین‌بن علی به نام ثارالله، بنیانگذاری کردند. این لشکر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملت‌مان و مسلمان‌ها را شاد نمود و غم را از چهره آنها زدود. عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته‌ام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من پاره‌تن آنها بودم و آنها پاره وجود من، اما آنها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم.

دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی‌بن ابی‌طالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است، دور آن بگردید. با همه شما هستم. می‌دانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود می‌دانید، برادر خود و فرزند خود می‌دانید.

وصیت می‌کنم اسلام را در این برهه که تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.

خطاب به خانواده شهدا...

فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی‌مانده از شهدا، ای چراغ‌های فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا! در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می‌داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود می‌دانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌کردم.

عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوه‌گر کنید، به‌طوری که هر کس شما را می‌بیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خوِد شهید را احساس کند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.

خواهش می‌کنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم، هم استغفار می‌کنم و هم طلب عفو دارم.

دوست دارم جنازه‌ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به‌برکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.

خطاب به سیاسیون کشور...

نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آنهایی [که] اصلاح‌طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم این‌که عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است:

اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!

اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند.

مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.

در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند.

مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومت‌ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.

خطاب به برادران سپاهی و ارتشی...

کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشی‌های سپاهی دارم: ملاک مسئولیت‌ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرت اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌کنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است، این شرط خلل‌ناپذیر می‌باشد.

نکته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.

خطاب به علما و مراجع معظم...

سخنی کوتاه از یک سرباز 40ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گران‌قدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیده‌بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود.

این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی‌نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولی فقیه است.

نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولی فقیه است.

من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق‌به‌جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهای‌تان و حمایت‌های‌تان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.

دست مبارکتان را می‌بوسم و عذرخواهی می‌کنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرف‌یابی‌های حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد.

سربازتان و دست‌بوستان

از همه طلب عفو دارم

از همسایگانم و دوستانم و همکارانم طلب بخشش و عفو دارم. از رزمندگان لشکر ثارالله و نیروی باعظمت قدس که خار چشم دشمن و سدّ راه او است، طلب بخشش و عفو دارم؛ خصوصاً از کسانی که برادرانه به من کمک کردند.

نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم سردارقاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند.


:: بازدید از این مطلب : 311
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 12 دی 1401
وضعیت نابه‌سامان افراد کارتن‌خواب و بی‌خانمان در غرب با سکوت دولت‌های غربی در کنار دغدغه مدیریت شهری برای ساماندهی افراد بی‌خانمان در پایتخت، چهره واقعی حقوق بشر غربی را آشکار می‌سازد.
 
 
کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران + فیلم

 

 گروه جامعه؛ وجود افراد بی‌خانمان و بی‌سرپناه در هر جامعه‌ای به‌عنوان یکی از آسیب‌های اجتماعی تلقی می‌شود که در مواردی اگر دستگاه‌های مسئول و نهادهای خدمت‌رسان اجتماعی به‌درستی و با نگاه انسانی به وظایف خود در قبال این افراد عمل نکنند، آسیب‌های بزرگ‌تر و تبعات تلخ‌تری را همراه خواهد داشت.

با سرد شدن هوا و رسیدن فصل زمستان در جای جای جهان و به مخاطره افتادن سلامت و جان افراد بی‌خانمان و بی‌سرپناه، مقوله حقوق بشر همواره در کشورهای مدعی حقوق بشر با چالش‌های اساسی و جدی مواجه می‌شود.

مرگ بیش از هفت هزار و ۸۰۰ بی خانمان در سال ۲۰۲۰ در آمریکا

بنابر گزارش «گاردین»، سرمای کم سابقه و کُشنده و یخبندانی که از قطب شمال به سمت آمریکا می‌رود، می‌تواند برای جمعیت بی‌خانمان آسیب‌پذیر این کشور نقطه پایان زندگی را رقم بزند؛ این در حالی است که داده‌های مربوط به شمارش مرگ افراد بی خانمان تخمین می‌زند که بیش از هفت هزار و ۸۰۰ بی خانمان در سال ۲۰۲۰ در آمریکا جان خود را از دست دادند.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

بنابر اعلام «گاردین» هیپوترمی در حال حاضر یک تهدید همیشه حاضر برای افرادی است که بی‌خانمانی را تجربه می‌کنند؛ خیس شدن بر اثر باران یا برف می‌تواند مرگ افراد بی خانمان در دمای ۱۰ درجه سانتیگراد را رقم بزند و در نتیجه هنگامی که دما پایین می‌آید و برف می‌بارد، چادرها، کیسه خواب‌ها و لباس‌های افراد بی خانمان خیس می‌شوند و خطر هیپوترمی تهدید کننده زندگی سر به فلک می‌کشد.

بی‌خانمان‌های آمریکا در چند قدمی کاخ سفید

خبرگزاری فرانسه نیز در همین رابطه و در گزارشی از واشنگتن نوشت: حتی از دو کیسه خواب و تعداد زیادی پتو هم دیگر کاری ساخته نیست. در این سرمای قطبی که زندگی ساکنان شمال شرق آمریکا را فلج کرده است، بی خانمان‌های واشنگتن نمی‌توانند در چادری که برای آنان نقش خانه را دارد و در چند قدمی کاخ سفید نصب شده است، خود را گرم کنند.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

تناقضات فرانسه برای رسیدگی به مساله بی خانمانی و وضعیت مسکن فقرا

در کنار آمریکا اما اروپا نیز وضعیت بهتری در حوزه رسیدگی به افراد بی‌خانمان ندارد. بنابر اعلام پایگاه خبری «ون مینوت»، لیلانی فرحا، حقوقدان کانادایی که از طرف شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت افراد بی خانمان در فرانسه، سفر تحقیقاتی ۱۰ روزه به این کشور بویژه به شهرهای «کاله» و «مارسی» انجام داده، گفت: سیاست‌های اعمالی در فرانسه برای رسیدگی به مساله بی خانمانی و وضعیت مسکن فقرا پر از «تناقضات» در اهداف و اجرا است.

وی افزود: هنگامی که مردم می‌میرند، اینجاست که ما بسیار نگران هستیم و این همان چیزی است که در فرانسه اتفاق افتاده است.

گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد، وضعیت بی خانمان‌ها را در فرانسه «غیر قابل قبول» خواند و گفت: آنچه که در فرانسه شاهد آن بودم با جاه طلبی‌های قانون و همچنین سخنرانی‌های مقامات فرانسوی در تضاد است.

مرگ دستکم ۶۲۰ بی‌خانمان در سراسر فرانسه بر اثر سرمای هوا

در همین راستا و بنابر گزارش «لوموند»، در پی سرد شدن هوا، دولت فرانسه از شرکت‌هایی که فضای اداری استفاده نشده دارند، خواست این فضاها را در زمستان امسال در اختیار افراد بی خانمان بگذارند؛ زیرا دولت و مؤسسه‌های خیریه فرانسوی نمی‌توانند به همه افراد بی خانمان خدمات ارائه کنند.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

برخی از انجمن‌ها تخمین می‌زنند که بیش از دو هزار کودک در حال حاضر در فرانسه با معضل بی خانمانی مواجه هستند. سال گذشته دستکم ۶۲۰ بی‌خانمان در سراسر فرانسه بر اثر سرمای هوا جان باختند.

چشم‌پوشی از مرگ افراد بی‌خانمان در کنار متهم کردن ایران به نقض حقوق بشر

کشورهای غربی و آمریکا در حالی به بهانه‌های واهی جمهوری اسلامی ایران را متهم به عدم رعایت حقوق بشر می‌کنند که به‌راحتی چشمان خود را بر مرگ افراد بی‌خانمان در پی سرما بسته‌اند و از کنار آن می‌گذرند.

توجه به کرامت انسانی افراد و ضرورت حفظ سلامت آحاد جامعه از جمله مفاهیمی است که در دین مبین اسلام و منابع فقهی شیعه مورد توجه قرار گرفته است؛ در همین راستا، در جامعه اسلامی، حاکمیت و افراد جامعه نسبت به یک‌دیگر مسئول هستند و این مسئولیت‌پذیری باید جنبه عملی داشته باشد.

مواجهه قابل تأمل جمهوری اسلامی ایران با افراد بی‌خانمان

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، افراد بی‌خانمان و بی‌سرپناه در هر جامعه‌ای وجود دارند و ایران اسلامی نیز از این موضوع مستثنی نیست؛ اما با این حال نوع مواجهه جمهوری اسلامی ایران با افراد بی‌خانمان و کارتن‌خواب در مقایسه با مدعیان حقوق بشر قابل تأمل و توجه است.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

تهران، به‌عنوان پایتخت جمهوری اسلامی ایران، پرجمعیت‌ترین شهر کشور محسوب می‌شود و بر همین اساس دور از ذهن نیست که تعداد افراد بی‌خانمان و بی‌سرپناه در این شهر و در مقایسه با سایر شهرهای کشور بیشتر باشد.

هم‌زمان با آغاز به‌کار علیرضا زاکانی در شهرداری تهران، «تهران؛ کلانشهر الگوی جهان اسلام» به‌عنوان چشم‌انداز مدیریت شهری تعیین شد و در همین راستا قرارگاه‌های مختلفی در شهرداری تهران شکل گرفت.

 
 
 

شهرداری نمی‌تواند ببیند کسی بی‌خانمان است

علیرضا زاکانی در همین زمینه و در ۲۵ اسفندماه سال گذشته و در برنامه تلویزیونی «سلام صبح‌بخیر» گفته بود: شهرداری هم خودش را صاحبخانه می‌داند و قلبش برای شهر می تپد و هم نمی‌تواند ببیند کسی سر گرسنه بر بالین می‌گذارد، نمی‌تواند ببیند کسی بی‌خانمان است و مشکل معیشت دارد. این مسأله تفاوت جوهری یک نهاد خدمتگزار اجتماعی با یک نهاد خدمتگزار صرف است.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

پیگیری موضوع ساماندهی افراد بی‌خانمان در قرارگاه اجتماعی شهر تهران

از جمله موضوعاتی که در قرارگاه اجتماعی شهر تهران، مورد پیگیری و بررسی قرار می‌گیرد، موضوع رسیدگی و ساماندهی افراد بی‌خانمان است. در همین راستا و در سی و دومین قرارگاه اجتماعی شهر تهران که صبح روز ۲۹ آبان ۱۴۰۱ با حضور اعضای این قرارگاه و به ریاست معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران برگزار شد، مصوبات جلسه سی و یکم قرارگاه از جمله چگونگی اجرای طرح حامی شهر (حامی مددجویان شهر تهران) و ارجاع افراد بی خانمان به گرمخانه‌ها مورد پیگیری قرار گرفت و در نهایت ۱۳ آذرماه گشت فوریت‌های خدمات اجتماعی شهر تهران آغاز به‌کار کرد.

افزایش دو برابری گشت‌های فوریت‌های خدمات اجتماعی شهر تهران

احمد احمدی صدر در حاشیه این مراسم با بیان اینکه تعداد گشت‌های سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران نسبت به سال گذشته دو برابر افزایش یافته است، گفت: اگر شهروندان، بی خانمانی در تهران دیدند حتماً با شماره ۱۳۷ تماس بگیرند.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

روایت میدانی خبرنگار مهر از ساماندهی بی‌خانمان‌ها

به‌منظور آگاهی از نحوه عملکرد گشت‌های فوریت‌های خدمات اجتماعی شهر تهران (حامی شهر) خبرنگار مهر یک شب تا صبح همراه یکی از واحدهای گشتی حامی‌شهر شد و شرحی که در ادامه می‌خوانید، روایت این همراهی است.

محل قرار، ساعت ۱۰ شب در مقابل شهرداری منطقه ۹ تهران بود. یک دستگاه ون از دقایقی قبل در مقابل ساختمان شهرداری مستقر شده بود. در هر ون حامی شهر که مسئولیت ساماندهی افراد بی‌خانمان را بر عهده دارد، یک راننده، یک مددکار و یک ضابط قضائی حضور دارد.

نحوه شناسایی افراد بی‌خانمان در سطح مناطق

حسن خسروی، مددکار منطقه ۹ شهرداری تهران در گفت‌وگو با خبرنگار مهر و در خصوص نحوه کارکرد گشت‌های حامی شهر جهت شناسایی و ساماندهی افراد بی‌خانمان گفت: از قبل به نگهبانان تمامی بوستان‌ها اطلاع داده شده که اگر با موردی از افراد بی‌خانمان، بی‌سرپناه و یا در راه‌مانده مواجه شدند، بلافاصله موضوع را به ما اطلاع دهند و ما نیز سعی می‌کنیم که هر چه سریع‌تر در محل مورد نظر حضور پیدا کنیم.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

مددکار منطقه ۹ شهرداری تهران با بیان اینکه شناسایی مددجویان در روز انجام می‌شود، گفت: پس از رسیدن در محل مورد نظر و شناسایی مددجو، مشاوره انجام می‌شود و تلاش می‌کنیم فرد را برای همراهی با خود جهت رفتن به گرمخانه مجاب کنیم؛ به‌طور مثال شخصاً برای یک فرد یک ماه زمان صرف کردم تا قانع شود به‌جای اینکه شب را در خیابان بماند، در اتوبوس حامی شهر بخوابد.

برای انتقال مددجویان به گرمخانه به هیچ‌عنوان به‌زور و خشونت متوسل نمی‌شویم

وی با تاکید بر اینکه برای انتقال مددجویان به گرمخانه به هیچ‌عنوان به‌زور و خشونت متوسل نمی‌شویم، عنوان کرد: ما مددکار اجتماعی هستیم و وظیفه داریم تا افرادی که نیازمند حمایت هستند را مجاب کنیم تا از امکانات دولت استفاده کنند.

خسروی در پاسخ به این سوال که استقبال مددجویان از حضور در گرمخانه چگونه است، گفت: استقبال برخی از این افراد خوب است اما برخی از آن‌ها نیز تند برخورد می‌کنند؛ اما ما با حوصله، صبر و خویشتن‌داری سعی می‌کنیم فرد را مجاب به همراهی کنیم؛ چرا که زمانی که یک نفر از افراد بی‌خانمان امکانات گرمخانه را می‌بیند، به افراد دیگر اطلاع می‌دهد.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

مددکار منطقه ۹ شهرداری تهران عنوان کرد: تمام هدف ما این است که هیچ کارتن‌خواب و بی‌خانمانی در زمستان در خیابان نماند و از امکانات گرمخانه استفاده کند.

وی ادامه داد: در صورت اینکه مددجویی را سوار کنیم سعی ما بر این است تا در حداقل‌ترین زمان ممکن آن فرد را به گرمخانه برسانیم و سپس به جاهای دیگر برویم و این‌گونه نیست که فرد را چند ساعت داخل خیابان بچرخانیم و به سراغ محلات دیگر برویم.

شناسایی یک مددجو با کمک نگهبان بوستان

در همین حین، ون حامی شهر به بوستان کوثر می‌رسد. مددکار منطقه ۹ شهرداری تهران در ابتدا به سراغ نگهبان پارک رفت و پس از آن با راهنمایی نگهبان به آلاچیقی رفت که یک فرد بی‌سرپناه در آن حضور داشت. نام او پوریا بود و مددکار را به‌خوبی می‌شناخت. در ادامه مددکار از پوریا خواست تا وسایلش را جمع کند تا راهی گرمخانه شود.

پوریا در راه انتقال به گرمخانه در گفت‌وگو با خبرنگار مهر و در خصوص علت حضور خود در خیابان گفت: به‌دلیل مشکلاتی که با پدرم داشتم در حدود ۳۰ روز است که به خانه نرفته‌ام. در ابتدا به کمپ ماده ۱۶ منتقل شدم و مشخص شد که اعتیاد ندارم و از آنجا خارج شدم. تاکنون چندین بار به اتوبوس حامی شهر رفته‌ام.

این مددجو در ادامه عنوان کرد: مددکار تاکنون چند ساعت وقت گذاشت و با من صحبت کرد و حداقل‌ترین چیز این بود که مددکار از من پرسید که چرا من در این وضعیت قرار دارم و چندین ساعت با من صحبت کردند و مشاوره دادند.

یک مددجو: هیچ اجبار و زوری برای رفتن به داخل ون در کار نیست

وی گفت: با توجه به اینکه مسیر گرمخانه به محل کار من دور است، کمی سخت است که به آنجا بروم و به‌همین دلیل معمولاً به اتوبوس حامی شهر می‌روم؛ اما شرایط آنجا از لحاظ تغذیه، بهداشت و رفتار آدم‌ها خوب است و هیچ اجبار و زوری برای رفتن به داخل ون در کار نیست.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

پس از دقایقی ون در مقابل یک ساختمان که تابلویی تحت عنوان «مددسرای امید؛ بیا تا مرهمی باشیم بر زخم‌های شهر» بر سر در آن نصب شده بود، توقف کرد و پوریا همراه مددکار شهرداری به داخل ساختمان رفتند.

تشکیل پرونده هویتی برای مددجویان در بدو ورود به گرمخانه

داخل ورودی ساختمان یک میز قرار داشت که برای مددجو در بدو ورود پرونده‌ای مشتمل بر اطلاعات هویتی در آنجا تشکیل می‌شد. در قسمت راست ورودی گرمخانه، دوش‌های حمام و سرویس‌های بهداشتی قرار داشتند و در قسمت چپ آن سالن غذاخوری و انبار لوازم مددجویان بود.

هر مددجو در بدو ورود، پس از ثبت اطلاعات خود، باید لباس‌ها و لوازم خود را در کمدهایی که داخل انبار تعبیه شده است، قرار دهد و سپس وارد قسمت دوش‌های حمام شود تا پس از نظافت و به تن کردن لباس فرم، برای صرف شام وارد سالن غذاخوری شود.

در کنار سالن غذاخوری، اتاقی قرار داشت که در آن ماشین لباسشویی برای شست و شوی لباس مددجویان قرار داشت و بر همین اساس مددجویان هر روز صبح با لباس شسته شده از گرمخانه خارج می‌‎شوند.

مددجویان پس از صرف شام، به داخل گرمخانه که ورودی آن در ابتدای مسیر مددسرا قرار داشت، وارد می‌شوند و با جای‌گیری بر تخت خواب‌های دو طبقه استراحت می‌کنند. نکته قابل تأمل، امکان ایجاد اشتغال و درآمدزایی برای مددجویان در داخل گرمخانه است.

ایجاد اشتغال برای مددجویان در داخل گرمخانه

صادقی، یکی دیگر از مددکاران شهرداری منطقه ۹ تهران که مسئولیت مددسرای امید را بر عهده دارد، در گفت‌وگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه آمار اکثر مددجویانی که به اینجا می‌آیند، تکراری است، گفت: در بدو ورود که برای مددجویان پرونده تشکیل می‌شود، از آن‌ها پرسیده می‌شود که به چه حرفه و کاری را بلد هستند که تمایل دارند انجام دهند و اگر مددجویان تمایل داشته باشند، ما در اینجا کارگاهی و آن‌ها را برای فعالیت و اشتغال به آنجا معرفی می‌کنیم و از روز اول مددجویان حقوق خواهند داشت.

مددکار شهرداری خاطرنشان کرد: علاوه بر این، برای مددجویانی که جویای شغل هستند کار مناسب پیدا خواهیم کرد و آنچه که در توانمان هست را انجام خواهیم داد؛ چرا که هر یک از این افراد عزیز یک خانواده هستند.

وی با بیان اینکه الزاماً همه افرادی که در اینجا نگهداری می‌شوند، اعتیاد ندارند، عنوان کرد: علاوه بر مددجویانی که با ون به اینجا منتقل می‌شوند، برخی از مددجویان خودشان به اینجا مراجعه می‌کنند و درب اینجا همیشه به روی مددجویان باز است.

صادقی بیان کرد: ما همه را به یک نگاه می‌بینیم و تلاشمان این است تا جایی که در توانمان است، به مددجویان کمک کنیم.

در اینجا هیچ چیز اجباری نیست و نحوه برخورد پرسنل عالی است

به‌منظور آگاهی از نحوه ارائه خدمات و برخورد کارکنان با مددجویان، با چند نفر از آن‌ها گفت‌وگویی کوتاه انجام شد که شرح آن را در ادامه می‌خوانید. محمدرضا یکی از مددجویانی که حدود دو سال است که شب‌ها به گرمخانه می‌رود، در گفت‌وگو با خبرنگار مهر گفت: قبلاً اعتیاد داشتم اما در حال حاضر پاک هستم. شرایط و خدمات گرمخانه از هر نظر عالی است. در اینجا هیچ چیز اجباری نیست و نحوه برخورد پرسنل عالی است.

این مددجو گفت: در اینجا روزی سه نوبت غذا داده می‌شود و وضعیت گرمخانه از نظر بهداشتی عالی است و در اینجا در مقایسه با خیابان راحت‌تر هستم.

مسئولان گرمخانه با مددجویان مانند پدر رفتار می‌کنند

یک مددجوی دیگر که بیش از یک‌سال است هر شب به گرمخانه می‌رود، به خبرنگار مهر گفت: آدم نباید جز خدا از کسی تعریف کند اما مسئولان اینجا با مددجویان مانند پدر رفتار می‌کنند و در این مدت در اینجا و در مقایسه با خانه خود راحت‌تر بودم.

وی بیان کرد: قبل از اینجا در مسافرخانه بودم و مدتی در آنجا بودم. پس از آن شنیدم که شهرداری گرمخانه دارد و به اینجا آمدم. از رفتار پرسنل راضی هستیم و امیدوارم که خداوند نیز از آن‌ها راضی باشد.

محمدعلی، مددجوی ۲۷ ساله که پیش از حضور در گرمخانه، شب‌ها را در خیابان‌ها به صبح می‌رسانده، به خبرنگار مهر گفت: شب‌ها در خیابان می‌خوابیدم و جایی نداشتم. یک بار با ماشین‌های گشتی (فوریت‌های اجتماعی) مواجه شدم و از من پرسیدند که برای چه آنجا خوابیدم اما جوابی نداشتم که بدهم و به‌واسطه اینکه جایی نداشتم به اینجا آمدم.

این مددجو بیان کرد: در حدود ۲۰ روز است که با تمایل خودم اینجا هستم و از همه جهت راضی هستم. از خداوند شاکرم که چنین جایی برای کسی مثل من درست شده که در خیابان از سرما نمیرد. پرسنل اینجا نیز باادب هستند و به ما احترام می‌گذارند و این احترام گذاشتن باعث می‌شود من نیز با آن‌ها با احترام و ادب برخورد کنم. هیچ وقت فکرش را نمی‌کردم که چنین جایی انقدر فضا صمیمی و مانند یک خانواده باشد.

پس از خروج از گرمخانه بار دیگر به ون بازگشتیم و ون به سمت محلی حرکت کرد که گزارش وجود یک کارتن‌خواب در آن واصل شده بود. دقایقی بعد ون حامی شهر در بوستان المهدی در نزدیکی میدان آزادی توقف کرد و مددکار شهرداری همراه ضابط قضائی از آن پیاده شدند.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

بوستان‌خوابی در ۲۰۰ متری اتوبوس حامی‌شهر

مددکار در حالی که با دست به اتوبوسی که چند متر جلوتر توقف کرده بود، اشاره می‌کرد، گفت: فردی که به سراغ او می‌رویم با اتوبوس حامی شهر ۲۰۰ متر فاصله دارد اما با توجه به اینکه مشکل اعصاب و روان دارد، حاضر نیست به اتوبوس برود و هر شب در این بوستان می‌خوابد و من مانند پدری که هر شب به‌دنبال فرزندش می‌رود، باید به اینجا بیایم تا او را راضی کنم به اتوبوس برود.

پس از چند دقیقه، مددکار شهرداری در کنار مددجویی که نام او غلام بود، حضور یافت و گفت: بلندشو برویم داخل اتوبوس. اگر اینجا بمانی از سرما می‌میری. اگر تا صبح هم که شده باشد، اینجا می‌ایستم و تو را به داخل اتوبوس می‌برم.

تلاش یک ساعت و نیمه برای انتقال یک بی‌خانمان به گرمخانه

به‌رغم تلاش‌ها و صحبت‌های مددکار شهرداری با غلام اما او نپذیرفت که به داخل اتوبوس رود و با توجه به اینکه این مددجو دارای زخم‌باز بود و نیاز به خدمات پزشکی داشت، مددکار شهرداری با واحد گشت فوریت‌های خدمات اجتماعی حامی شهر هماهنگی‌های لازم را جهت انتقال وی به محل نگهداری مددجویان دارای شرایط خاص به‌عمل آورد و در نهایت پس از یک ساعت و نیم تلاش، مددجو قانع شد که با گشت فوریت‌های خدمات اجتماعی حامی شهر همراه شود.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

چند قدم آن طرف‌تر، اتوبوس حامی شهر قرار داشت که در آن تعداد قابل توجهی از مددجویان مشغول استراحت بودند. اصغر تات، ناظر اتوبوس‌های اسکان موقت حامی شهر در گفت‌وگو با خبرنگار مهر گفت: بر اساس دستور مدیرعامل سازمان رفاه شهرداری تهران، تعداد هفت دستگاه اتوبوس از ساعت ۱۰ شب تا ۷ صبح در میادین اصلی شهر مستقر هستند که پذیرای عزیزانی هستیم که نمی‌خواهند از گرمخانه‌ها استفاده کنند.

ناظر اتوبوس‌های اسکان موقت حامی شهر عنوان کرد: به‌دلیل سرمای هوا، اتوبوس‌ها را مستقر کردیم تا این افراد داخل اتوبوس‌ها اسکان پیدا کنند و به آن‌ها غذا و پتو داده خواهد شد و در صورتی که مددجویی نیاز به درمان داشته باشد، با گشت ۱۳۷ هماهنگی به عمل خواهد آمد و فرد به مراکز منتقل خواهد شد.

استقرار اتوبوس‌های حامی شهر در هفت نقطه از تهران

وی با اشاره به استقرار مددکار در داخل اتوبوس‌ها عنوان کرد: این اتوبوس‌ها در هفت نقطه از شهر تهران که از قبل تعیین شده، مستقر هستند و مددجویان به این اتوبوس‌ها مراجعه می‌کنند؛ از جمله این نقاط میدان شوش، میدان آزادی، میدان تجریش، میدان امام حسین (ع) و چهارراه استقلال است.

تات با بیان اینکه این اتوبوس‌ها تا زمان برودت هوا در شهر تهران مستقر خواهند بود، اظهار کرد: این اتوبوس‌ها هر شب از ساعت ۱۰ شب در نقاط تعیین شده مستقر می‌شوند و تا ساعت شش صبح در محل‌های تعیین شده مستقر خواهند بود و هر شب در این هفت نطقه پذیرای حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ نفر هستیم.

ناظر اتوبوس‌های اسکان موقت حامی شهر با بیان اینکه این اتوبوس‌ها فاقد سرویس عمومی هستند و در سطح شهر فعالیت نمی‌کنند، اذعان کرد: این اتوبوس‌ها پس از اتمام کار به توقفگاه خود می‌روند و در آنجا ضدعفونی می‌شوند.

کارتن‌خوابی؛ از واشنگتن تا تهران

همان‌طور که اشاره شد، با توجه به مصوبه قرارگاه اجتماعی شهر تهران، گشت‌های سیار حامی شهر مسئولیت ساماندهی افراد بی‌سرپناه و کارتن‌خواب در شب‌های سرد زمستانی را بر عهده دارند و مشاهدات میدانی خبرنگار مهر از حضور در کنار یکی از این گشت‌ها حاکی از دغدغه‌مند بودن مدیریت شهری در خصوص افراد بی‌خانمان است.

افزایش صد در صدی گشت‌های سیار حامی شهر در شب‌های سرد زمستانی

احمد احمدی صدر در همین راستا و در گفت‌وگو با خبرنگار مهر پیرامون افتتاح طرح حامی شهر ویژه راه‌اندازی گشت فوریت‌های خدمات اجتماعی مناطق ۲۲ گانه کلانشهر تهران گفت: به لطف الهی طرحی را جهت حمایت و ساماندهی عزیزانی که در فصل سرما به ویژه در سطح شهر تهران نیاز به اسکان موقت دارند، بی‌خانمان هستند یا سرپناهی ندارند، برنامه‌ریزی کردیم.

رئیس سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران خاطرنشان کرد: نسبت به سال گذشته افزایش صد در صدی حمایت‌ها و امکانات را داشته‌ایم و در طرح حامی شهر، گشت‌های سیاری داریم که شهروندان می‌توانند اگر فرد بی خانمانی را مشاهده کردند با سامانه ۱۳۷ فوریت‌های خدمات اجتماعی شهر تهران تماس بگیرند تا در اسرع وقت، گشت‌های ویژه ما خدمت این مددجویان برسند تا اقدامات لازم را انجام دهند.

وی در مورد وضعیت مددسراها نیز گفت: بیش از ۲۰ مرکز برای اسکان در نظر گرفته‌ایم و بیش از ۵۰ درصد ظرفیت‌ها این مراکز خالی است و امکان جذب و ساماندهی افراد بی‌سرپناه و کارتن خواب به خوبی وجود دارد و امکاناتی چون استحمام، غذا و اسکان برای آن‌ها در نظر گرفته شده است.

احمدی‌صدر با بیان اینکه در سال گذشته برای اولین بار گزارشی از مرگ افراد بی‌خانمان نداشتیم، عنوان کرد: با توجه به اینکه برخی از این افراد تمایل ندارند از جایی که هستند جابجا شوند و ترجیح می‌دهند به گرمخانه مراجعه نکنند، به همین دلیل اتوبوس‌هایی ویژه به‌صورت شبانه در نظر گرفته شده تا در شب‌های سرد پاییزی و زمستانی، این افراد با اسکان موقت در آن‌ها به مشکل برنخورند.

رئیس سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران با بیان اینکه نیروهای تخصصی مددکار در داخل خودروها حضور دارند و ضمن بررسی وضعیت مددجویان، تلاش می‌کنند افراد کارتن‌خواب یا بی سرپناه را برای مددسراها و گرمخانه‌ها جذب کنند، بیان کرد: ۴۰ خودرو و هفت دستگاه اتوبوس کار جمع‌آوری افراد بی‌خانمان و بی‌سرپناه را انجام می‌دهند و در حال حاضر حدود دو هزار و ۵۰۰ ظرفیت را به این موضوع اختصاص داده‌ایم.

ایستگاه پایانی با چاشنی تحریم به‌دلیل نقض حقوق بشر

عقربه‌ها، حوالی حدود ساعت ۵ را نشان می‌داد که ون حامی شهر در مقابل شهرداری منطقه ۹ توقف کرد و از آن پیاده شدم. پیام‌هایی که برایم ارسال شده است را چک می‌کنم و به خبری که تحت عنوان «تحریم‌های جدید علیه ایران به‌دلیل نقض حقوق بشر» ارسال شده نگاه می‌کنم. به این فکر می‌کنم که هیچ کس نمی‌داند خسروی و همکارانش در حالی که شهر در خواب است ساعت‌ها با معتادان، بی‌خانمان‌ها و افراد بی‌سرپناه صحبت می‌کنند تا قانع شوند شب را در یک جای گرم سپری کنند؛ در حالی‌که در همین زمان کارتن‌خواب‌های آمریکا و غرب در میان چرخ‌دنده‌های لیبرالیسم در حال نابودی و انجماد هستند. اگر حقوق بشر نجات جان یک انسان بی‌پناه از مرگ نباشد، پس چیست؟

 

منبع: مهر

 


:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید